نورنیوز- گروه اجتماعی: آغاز هر سال تحصیلی در ایران، نه تنها یادآور بازگشایی مدارس و کلاسهای درس است، بلکه فرصتی است برای بازاندیشی در باب آینده کشور. زیرا هیچ کشوری در جهان راهی به سوی توسعه نپیموده، مگر آنکه نظام آموزشی خود را به عنوان موتور اصلی تحول و توانمندسازی منابع انسانی بازسازی کرده باشد. ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ با این تفاوت که در شرایط کنونی، شکاف میان اهداف توسعهای و وضعیت واقعی آموزش و پرورش بیش از هر زمان دیگری به چشم میآید. توسعه ایران امروز نه صرفا در گرو منابع طبیعی، نه در گرو سیاستهای مقطعی اقتصادی، بلکه مشروط به اصلاح و بهروزرسانی نظام آموزشی است؛ نظامی که اگر همچنان در حصار مشکلات مزمن باقی بماند، فرصتهای توسعهای کشور را یکی پس از دیگری خواهد بلعید.
چالشهای مزمن نظام آموزشی ایران
مسائلی که سالهاست گریبان آموزش و پرورش را گرفته، ابعادی گسترده و در همتنیده دارد. نخستین مشکل، «ناترازی مالی» است. سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی همواره پایینتر از استانداردهای جهانی بوده و نتیجه آن، فرسودگی مدارس، حقوق ناکافی معلمان، کمبود نیروی انسانی و ضعف زیرساختهای آموزشی است. دومین معضل، «عدالت آموزشی» است. بر اساس آمار رسمی، صدها هزار کودک ایرانی به دلیل فقر، مهاجرت، یا مشکلات خانوادگی از تحصیل بازمیمانند. این پدیده نه فقط ناعادلانه است، بلکه تهدیدی برای انسجام اجتماعی و امنیت ملی به شمار میرود.
مسئله سوم، «کیفیت محتوا» است. کتابهای درسی همچنان بر حافظهمحوری استوارند و از مهارتآموزی، خلاقیت، تفکر نقاد و آموزش مهارتهای زندگی فاصله دارند. در شرایطی که اقتصاد جهانی بر پایه نوآوری، فناوریهای نو و مهارتهای نرم استوار است، ایران با نسلی روبهروست که برای حضور مؤثر در این رقابت جهانی آماده نمیشود. به اینها باید «کمبود معلم» و «بیانگیزگی بدنه فرهنگیان» را نیز افزود؛ مشکلی که نه تنها کیفیت آموزش را پایین آورده، بلکه چرخه بازتولید معلم توانمند را نیز مختل کرده است.
توسعه، گروگان آموزش فرسوده
پرسش اساسی اینجاست: چرا آموزش و پرورش باید در قلب توسعه ایران قرار گیرد؟ پاسخ روشن است. توسعه صرفاً رشد اقتصادی یا افزایش تولید ناخالص داخلی نیست؛ توسعه در معنای واقعی خود، توانمندسازی انسانها برای ساختن آینده است. کشورهایی چون ژاپن، کره جنوبی یا حتی برخی کشورهای همسایه ما نشان دادهاند که هیچ منابع طبیعی یا سیاست کوتاهمدت اقتصادی جایگزین یک نظام آموزشی بهروز و کارآمد نمیشود. ایران اگر میخواهد در دهههای پیش رو به کشوری توسعهیافته تبدیل شود، باید نقطه آغاز خود را از مدرسه و کلاس درس انتخاب کند.
آموزش و پرورش امروز نه تنها باید پاسخگوی نیازهای فعلی جامعه باشد، بلکه باید افقهای آینده را نیز در نظر گیرد. ایران در حال حرکت به سمت جامعهای پیر است؛ نیروی انسانی جوان که همواره سرمایه بزرگ کشور بوده، رو به کاهش است. در چنین شرایطی، تنها راه حفظ و افزایش توان ملی، تربیت نسلی است که به لحاظ دانش، مهارت و خلاقیت چند برابر ارزشآفرینی کند. توسعه ایران مشروط به آن است که آموزش از حافظهمحوری به مهارتمحوری تغییر مسیر دهد؛ از انباشت محفوظات به پرورش انسانهای خلاق، نقاد و توانمند.
بازسازی آموزش و پرورش صرفاً به معنای تغییر محتوای کتابها یا افزایش ساعات درسی نیست؛ بلکه به معنای بازآفرینی نهادی است. این بازآفرینی باید شامل چند محور باشد:
۱. افزایش سرمایهگذاری ملی در آموزش؛ بدون ارتقای سهم آموزش و پرورش در بودجه و مشارکت بخش خصوصی و نهادهای مدنی، هیچ تحولی پایدار نخواهد بود.
۲ . توانمندسازی و بازتعریف جایگاه معلم؛ معلم باید در صدر هرم توسعه قرار گیرد. شأن و منزلت، حقوق و آموزش مستمر فرهنگیان تعیینکننده کیفیت آموزش است.
۳. بهروزرسانی محتوا و روشهای آموزشی؛ از دبستان تا دبیرستان، باید محتوای آموزشی متناسب با نیازهای عصر دیجیتال، فناوریهای نو و مهارتهای زندگی طراحی شود.
۴. تمرکز بر عدالت آموزشی؛ تضمین دسترسی برابر همه کودکان به آموزش، فارغ از طبقه اجتماعی یا محل زندگی، شرط بقای اجتماعی کشور است.
آغاز سال تحصیلی در ایران فرصتی است تا دوباره به یاد بیاوریم که آینده کشور در دستان همین دانشآموزان است. اگر قرار است توسعه ایران نه در شعار که در واقعیت محقق شود، نخستین و مهمترین جبهه، اصلاح آموزش و پرورش است. بدون مدرسهای پویا، معلمی توانمند، و محتوایی روزآمد، هیچ سیاست اقتصادی یا اجتماعی نمیتواند بار توسعه را به دوش بکشد. به همین دلیل است که باید صریح گفت: قلب توسعه ایران، آموزش و پرورش است.