نورنیوز-گروه سیاسی: در دهههای اخیر، نظام بینالملل با تحولاتی عمیق در ساختار قدرت و الگوهای کنش بازیگران اصلی مواجه بوده است. یکی از بارزترین این تحولات، رقابت فزاینده میان سه قدرت بزرگ جهانی ایالات متحده آمریکا، جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه در عرصههای ژئوپلیتیکی، اقتصادی و امنیتی است. این رقابت نهتنها نظام جهانی را به سوی چندقطبی شدن سوق داده، بلکه پیامدهای مستقیمی برای مناطق حساس ژئوپلیتیکی، بهویژه منطقه خاورمیانه، به همراه داشته است.
ایران به عنوان کشوری با موقعیت راهبردی در مرکز ژئوپلیتیک اوراسیا و غرب آسیا، گذرگاه انرژی و برخوردار از ظرفیتهای اقتصادی و امنیتی قابل توجه، یکی از بازیگران مهم در این منطقه به شمار میآید. از اینرو، رقابت میان قدرتهای جهانی، بهویژه در دهه پیشرو، میتواند بهطور مستقیم بر جایگاه منطقهای ایران اثرگذار باشد.
از دید بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسائل بینالمللی و سیاست خارجی، با نزدیک شدن به افق ٢٠٣٠، ضرورت بازنگری در راهبردهای سیاست خارجی ایران، متناسب با تغییرات در محیط بینالمللی، بیش از پیش آشکار شده است.
در همین پیوند، «احمد فضلی» کارشناس حوزه روابط بینالملل به همراه سه استادیار دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز «رضا جلالی»، «حبیبالله ابوالحسن شیرازی» و «سیدعلی طباطبایی پناه» در مقالهای تحت عنوان «تحلیل تأثیر رقابت سیاسی و اقتصادی ایالات متحده، چین و روسیه بر جایگاه منطقهای جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه در افق ٢٠٣٠» به واکاوی ابعاد مختلف این رقابت و پیامدهای آن برای ایران پرداختهاند که بخشهای از این مقاله را در ادامه میخوانیم:
موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در نظم بینالملل نوین
ایران در قلب منطقه ژئواستراتژیک غرب آسیا و خاورمیانه واقع شده و از موقعیتی ژئوپلیتیکی برخوردار است که در سطح بینالمللی کمنظیر به شمار میآید. همچنین از منظر جغرافیای راهبردی، ایران دسترسی مستقیم به آبهای آزاد بینالمللی از طریق خلیج فارس و دریای عمان دارد که این مزیت ژئواکونومیک در اتصال به بازارهای جهانی اهمیت فوقالعادهای دارد.
مجاورت با تنگه هرمز که حدود یک سوم تجارت نفت دریایی جهان از آن عبور میکند، جایگاه ایران را در معادلات انرژی جهانی تثبیت کرده است. همچنین، همسایگی با حوزههای نفوذ راهبردی چین و روسیه دو قدرتدر حال رشد نظام بینالملل موجب شده که ایران در معادلات چندقطبی نوظهور، جایگاه بالقوهای برای بازیگری در ائتلافهای متنوع داشته باشد.
در چشمانداز نظم بینالملل تا سال ٢٠٣٠، موقعیت ژئوپلیتیکی ایران میتواند به عنوان یک مزیت راهبردی در خاورمیانه عمل کند؛ مشروط به اینکه سیاست خارجی کشور بتواند میان منافع ملی و ملاحظات ایدئولوژیک تعادلی پایدار ایجاد کند. در غیر این صورت، همین موقعیت میتواند ایران را به میدانی از رقابتها، فشارهای فزاینده ژئواستراتژیک و انزوای بیشتر بدل سازد.
ایران دارای توانمندیها و محدودیتهای ژئوپلیتیکی است که به اختصار عبارتند از:
الف. توانمندیها:
۱. دسترسی به تنگه راهبردی هرمز: یکی از نقاط حیاتی تجارت جهانی انرژی که موقعیت اهرمگونهای در سیاست منطقهای به ایران میدهد.
٢. منابع عظیم انرژی: ایران با داشتن دومین ذخایر گاز طبیعی و چهارمین ذخایر نفت جهان، از قدرت انرژی بالقوهای برخوردار است که میتواند به ابزار چانهزنی ژئوپلیتیکی تبدیل شود.
جایگاه ژئوپلیتیکی ایران، تنها فرصتی برای ائتلافسازی و بازیگری فعال در سیاست بینالملل نیست بلکه مخاطراتی جدی نیز در پی دارد چرا که ایران ناگزیر در معرض رقابت و فشار همزمان از سوی سه قدرت جهانی قرار میگیرد
٣. سابقه تاریخی و تمدنی: ایران بهعنوان یک تمدن کهن با نفوذ فرهنگی در سراسر منطقه، از «قدرت نرم» بالقوهای بهرهمند است.
٤. ساختار دفاعی پیچیده و شبکه متحدان: حضور نیروهای متحد ایران در کشورهایی مانند لبنان، عراق و یمن موجب افزایش عمق استراتژیک منطقهای و بازدارندگی دفاعی شده است.
۵- موقعیت ایران در کریدورها: ایران در مسیر چند کریدور ترانزیتی بینالمللی کلیدی قرار دارد که هر یک میتوانند نقش بسزایی در ارتقای جایگاه ژئوپلیتیکی آن ایفا کنند؛ از کریدور شمال-جنوب گرفته تا طرح کمربند و جاده چین
ب. محدودیتها:
۱. محاصره تحریمی اقتصادی: تحریمهای گسترده غرب، بهویژه ایالات متحده، ظرفیتهای اقتصادی و تعامل بینالمللی ایران را محدود کرده است.
موانعی چون تحریمهای بینالمللی و عدم عضویت فعال در نهادهای اقتصادی جهانی همچون سازمان تجارت جهانی موجب شده که ایران نتواند بهطور کامل از موقعیتهایش مانند مزیت ترانزیتی در میانه کریدورها بهرهبرداری کند.
۲. دوگانگی در سیاست خارجی: ناهماهنگی بین رویکردهای عملگرایانه و گرایشهای ایدئولوژیک در سیاست خارجی، مانع از تعریف یک استراتژی پایدار ژئوپلیتیکی شده است.
رقابت سه قدرت جهانی و جایگاه ایران
در دهههای اخیر، نظم بینالملل با تحولاتی بنیادین مواجه شده است که به تدریج به ظهور نظم چندقطبی به جای نظم تکقطبی پساجنگ سرد منجر شده است. در این ساختار جدید، ایالات متحدهآمریکا، جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه بهعنوان سه قدرت جهانی برجسته، در ابعاد اقتصادی، نظامی، فناورانه و ژئوپلیتیکی، درگیر رقابتی فزاینده برای تعریف مرزهای نفوذ، ائتلافسازی و بازتوزیع قدرت جهانی هستند این رقابت نه تنها در مناطق حساس مانند شرق اروپا، اقیانوس آرام، و خاورمیانه بروز یافته، بلکه بهصورت نامتقارن در حوزههایی نظیر انرژی، فناوری اطلاعات، امنیت سایبری و دیپلماسی اقتصادی نیز جریان دارد.
در این میان، جمهوری اسلامی ایران بهواسطه موقعیت ژئواستراتژیک، منابع انرژی و نقش تاریخی در غرب آسیا، به یکی از کانونهای مورد توجه این رقابتها تبدیل شده است. ایران در چهارراه اتصال آسیای مرکزی، قفقاز، خلیج فارس و شبهقاره هند قرار دارد و تسلط بر تنگه هرمز، حضور در معادلات امنیتی خاورمیانه و توان تأثیرگذاری بر بازار جهانی نفت و گاز، جایگاهی ویژه به کشور ما بخشیده است اما این جایگاه ژئوپلیتیکی نهتنها فرصتی برای ائتلافسازی و بازیگری فعال در سیاست بینالملل است، بلکه مخاطراتی جدی نیز در پی دارد؛ چرا که ایران ناگزیر در معرض رقابت و فشار همزمان از سوی سه قدرت جهانی قرار میگیرد.
ایالات متحده بهعنوان بازیگر مسلط در نظم لیبرال، همواره سیاست مهار ایران را دنبال کرده است؛ در حالی که روسیه و چین هر یک با انگیزههای متفاوت، به دنبال مدیریت و بهرهبرداری از مناسبات با ایران به عنوان یک بازیگر منطقهای مکمل در راستای منافع خود هستند. در چنین شرایطی، سیاست خارجی ایران باید میان سه گزینه دشوار ائتلاف، موازنهسازی و استقلال راهبردی یکی را یا ترکیبی از آنها را اتخاذ کند.
چالش اصلی تهران، حفظ حداکثری منافع ملی در شرایطی است که منافع این سه قدرت نه همسو و نه الزاما پایدار است. بنابراین، ایران ناچار است با رویکردی سیال، واقعگرایانه و مبتنی بر ارزیابی دقیق از تحولات جهانی، موقعیت خود را در این مثلث قدرت بازتعریف کند. در این چارچوب، بررسی روابط ایران با هر یک از این سه قدرت و تحلیل ظرفیتها، محدودیتها و تهدیدهای موجود، میتواند به درک بهتر از آینده جایگاه ایران در نظم نوین جهانی یاری رساند.
روسیه و ایران: همکاری تاکتیکی در سایه رقابت ژئوپلیتیکی
روابط میان جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه در دوران معاصر، خصوصا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، با ویژگیهای خاصی چون همکاری موقعیتی، محاسبهگری ژئوپلیتیکی و حتی بیاعتمادی تاریخی تعریف میشود در حالی که بسیاری از تحولات بینالمللی باعث نزدیکی میان دو کشور شدهاند اما در عمل، این روابط بیش از آن که مبتنی بر اتحاد راهبردی باشند، از الگوی همگرایی تاکتیکی در برابر تهدید مشترک پیروی کرده است.
در دهههای اخیر، روابط ایران و روسیه بهویژه پس از فروپاشی شوروی، از الگوی «ائتلاف تاکتیکی» تبعیت کرده است. این روابط بیشتر بر مبنای منافع متغیر، نیازهای موقعیتی و مخالفت مشترک با هژمونی آمریکا شکل گرفته و بهرغم نزدیکیهای دیپلماتیک و امنیتی، فاقد عمق راهبردی پایدار است. مسکو و تهران در برخی زمینهها همکاری تنگاتنگ دارند اما در برخی مناطق، بهویژه آسیای مرکزی و قفقاز، با یکدیگر رقابت پنهان دارند.
الف. محورهای همکاری ایران و روسیه
١.همکاری نظامی-امنیتی: یکی از نقاط اوج همکاری ایران و روسیه در بحران سوریه رقم خورد. در این بحران، تهران و مسکو در کنار دولت بشار اسد قرار گرفتند تا با گروههای مسلح سلفی و نفوذ غرب مقابله کنند. ایران نقش تأمین لجستیک و نیازهای مستشاری را ایفا کرد و روسیه از قدرت هوایی و دیپلماسی خود بهره برد.
یکی از چالشهای اصلی تهران، حفظ حداکثری منافع ملی در شرایطی است که منافع سه قدرت نه همسو و نه الزاما پایدار است. بنابراین، ایران ناچار است با رویکردی سیال، واقعگرایانه و مبتنی بر ارزیابی دقیق از تحولات جهانی، موقعیت خود را در این مثلث قدرت بازتعریف کند
٢. فروش تسلیحات و همکاری دفاعی: روسیه یکی از معدود کشورهایی است که در دوران تحریم حاضر به فروش سلاحهای پیشرفته به ایران بوده و تحویل سامانه دفاع هوایی S-۳۰۰در سال ٢٠١٦، نمونهای بارز از این همکاری است. ایران همچنین علاقهمند به خرید جنگندههای Su-۳۵ بوده است. با تضعیف روابط ایران با غرب و افزایش فشارهای آمریکا، گرایش ایران به روسیه برای تامیننیازهای دفاعی افزایش یافته است. ایران همچنان به فناوریهای نظامی روسیه نیاز دارد اما روسیه از ارائه فناوریهای بسیار پیشرفته به تهران پرهیز میکند تا تعادل منطقهای با سایر شرکایش (نظیر اسرائیل) را برهم نزند.
٣. مقابله مشترک با هژمونی آمریکا: هر دو کشور ایران و روسیه دارای سابقهای تاریخی در تقابل با نفوذ آمریکا هستند. از این رو، رویکردهای موازنهساز علیه نظم لیبرال بینالملل، از جمله تقویت سازمانهایی مانند سازمان همکاری شانگهای و همکاری در چارچوب فرمتهایی چون آستانه، بخشی از تلاش دو کشور برای شکلدهی به یک نظم چندقطبی جایگزین محسوب میشود.
ب. محورها و مناطق رقابت
١. قفقاز جنوبی: تضاد منافع در حیاط خلوت روسیه با وجود نزدیکی در موضوعات امنیتی، موضوعی انکارناپذیر است. ایران و روسیه در قفقاز جنوبی بهویژه پس از جنگ دوم قرهباغ در ٢٠٢٠، منافع متضادی داشتهاند. روسیه به دنبال تثبیت موقعیت انحصاری خود از طریق پایگاههای نظامی در ارمنستان و حمایت از نقش ترکیه در آذربایجان است، در حالی که ایران تلاش میکند با برقراری روابط اقتصادی و فرهنگی، نقش متعادلی میان طرفهای درگیر ایفا کند و در عین حال از تغییرات ژئوپلیتیکی در گذرگاههای مرزی نگرانی دارد.
٢. آسیای مرکزی: رقابت نرم در خلا قدرت پساآمریکا پس از خروج آمریکا از افغانستان شکل گرفته و منطقه آسیای مرکزی به عرصه رقابت میان قدرتهای منطقهای تبدیل شده است .روسیه از طریق ابزارهایی چون سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) و نفوذ نظامی-سیاسی سنتی، در پی حفظ کنترل ژئوپلیتیکی خود است. در مقابل، ایران بیشتر با ابزارهای اقتصادی، فرهنگی و انرژیمحور درصدد نفوذ در منطقه است. با وجود عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای در سال ٢٠٢٢، این حضور هنوز به معنی تأثیرگذاری عمیق در معادلات امنیتی منطقه نیست.
٣. بازار انرژی: روسیه و ایران به عنوان به دو قدرت بزرگ در بازار انرژی، منافع متقابلا همپوشان اما گاه متضادی دارند. ایران و روسیه هر دو از بزرگترین دارندگان ذخایر گاز جهان هستند. در کوتاهمدت، تحریمها باعث همگرایی فنی و فروش نفت در بازار خاکستری شدهاند اما در بلندمدت، این دو کشور رقیب یکدیگر در بازار صادرات گاز به اروپا و شرق آسیا (بهویژه چین و هند) خواهند بود. سرمایهگذاری مشترک در برخی میادین نفتی دریای خزر نیز تاکنون بیشتر به نفع شرکتهای روسیانجام شده است.
در نهایت میتوان استنباط کرد که روابط ایران و روسیه را نمیتوان اتحاد راهبردی تلقی کرد، بلکه این روابط بیشتر شبیه به یک همکاری مشروط و مبتنی بر تقاطع منافع در بحرانها است. بیاعتمادی تاریخی (بهویژه در حافظه جمعی ایرانیان نسبت به نقش روسیه تزاری و شوروی) و رقابت ژئوپلیتیکی در مناطق هممرز، مانع از گسترش عمیقتر این روابط شدهاند. همچنین، روسیه اغلب ترجیح میدهد که ایران را بهعنوان یک ابزار فشار علیه غرب به کار گیرد، بدون آنکه تعهدات پایداری در این زمینه بپذیرد.
ایران و چین: مشارکت راهبردی یا بهرهبرداری فرصتطلبانه؟
روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین طی دهههای اخیر بهویژه پس از تحریمهای غرب علیه ایران، رشد کمسابقهای داشته و با عباراتی چون «شراکت راهبردی جامع»، «نگاه به شرق»، و «همکاری بلندمدت» توصیف شده است اما این روابط بیش از آنکه بر پایه اتحاد راهبردی و پایدار استوار باشد، بیشتر بازتاب تعاملات مصلحتگرایانه و بهرهبرداری متقابل از شرایط ژئوپلیتیکی ایران است.
الف. محورهای همکاری: از نفت تا نظم چندقطبی
١. اقتصاد و انرژی؛ تعامل در سایه تحریم: چین در سالهای اخیر به بزرگترین شریک تجاری ایران تبدیل شده است. واردات نفت خام، صادرات کالاهای صنعتی و مصرفی و سرمایهگذاری محدود در پروژههای زیربنایی از مهمترین ابعاد این همکاری است.
٢. ابتکار کمربند و جاده؛ ایران به عنوان مسیری ژئواستراتژیک: ایران در جغرافیای سیاسی طرح «یک کمربند، یک جاده» جایگاهی کلیدی دارد و میتواند حلقه واسط چین با خاورمیانه، اروپا و شرق آفریقا باشد.
٣. همگرایی سیاسی در مخالفت با غرب: ایران و چین، هر دو منتقد نظم بینالمللی تحت رهبری آمریکا هستند. از همین رو، دیپلماسی چندجانبه در نهادهایی مانند سازمان همکاری شانگهای، بستر مناسبی برای نزدیکی بیشتر فراهم کردهاست. عضویت دائم ایران در این سازمان در سال ٢٠٢١، بهنوعی رسمیتیافتن جایگاه ایران در «بلوک شرق» تلقی شد.
ب. محدودیتها و ملاحظات: واقعگرایی چینی در برابر آرمانگرایی ایرانی
١. نگاه فرصتطلبانه چین: رویکرد چین به ایران مبتنی بر منافع اقتصادی و ملاحظات ژئوپلیتیکی محدود است. پکن هیچگاهحاضر نشده در برابر فشارهای ایالات متحده از ایران دفاع آشکار سیاسی کند. حتی در شورای امنیت، در مواردی که پای تحریمهای هستهای در میان بوده، چین یا رأی ممتنع داده یا همراهی محدود با غرب داشته است.
٢. ریسک ژئوپلیتیکی در روابط با هند: نفوذ چین در جنوب ایران، بهویژه در پروژههای بندری، از منظر هند تهدیدآمیز تلقی میشود. این وضعیت میتواند ایران را وارد رقابت ژئوپلیتیکی میان دو غول آسیایی کند و فضای مانور دیپلماتیک آن را محدود سازد.
٣. ناشفافبودن روابط و مقاومت داخلی: در داخل ایران، برخی جریانهای سیاسی و کارشناسان نسبت به همکاریهای بلندمدت با چین نگرانیهای جدی با محور وابستگی اقتصادی و تخریب استقلال سیاسی دارند. یکی از مصادیق آن، واکنشها به مفاد محرمانه توافق ٢٥ ساله بود که از سوی منتقدان بهعنوان «استعمار مدرن» تعبیر شد.
در مجموع میتوان گفت فرصت تعامل ایران با چین میتواند بخشی از سیاست تنوعبخشی به شرکای خارجی باشد، اما خطر وابستگی ساختاری، از دست دادن استقلال فناوری و پیروی از نظم چینمحور نیز وجود دارد. در نتیجه، سیاستگذاری ایران باید متکی بر واقعگرایی هوشمندانه باشد نه خوشبینی ایدئولوژیک یا نگاه آرمانی به شرق.
سیاست خارجی ایران باید میان سه گزینه دشوار ائتلاف، موازنهسازی و استقلال راهبردی یکی را یا ترکیبی از آنها را اتخاذ کند
ایران و آمریکا: تقابل راهبردی در نظم نوین بینالملل
روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز یکیاز پایدارترین موارد تقابل راهبردی در سیاست جهانی محسوب میشود. این تقابل نه صرفا محصول یک بحران دیپلماتیک یا اختلاف سیاسی، بلکه حاصل تضاد هویتی، تضاد منافع ژئوپلیتیکی و شکاف گفتمانی بنیادین است که در طول بیش از پنج دهه بازتولید شده است. در حالی که ایران خود را بازیگری مستقل و مقاوم در برابر هژمونی آمریکا میداند، ایالات متحده، جمهوری اسلامی را تهدیدی علیه نظم لیبرال جهانی قلمداد میکند؛ لذا روابط ایران وآمریکا همواره یکی از پرتنشترین و پیچیدهترین پروندههای سیاست خارجی در جهان بوده است.
از اشغال سفارت آمریکا در تهران تا خروج آمریکا از برجام در سال ٢٠١٨، روابط دو کشور فراز و نشیبی نداشته، بلکه در بیشتر ادوار، در حالت تقابل سیستماتیک و راهبردی قرار داشته است که در ادامه به ابعاد اصلی تقابل می پردازیم:
الف. محورهای تقابل راهبردی
١. پرونده هستهای؛ جدال مشروعیت و اعتماد: برنامه هستهای ایران، مهمترین گره تنش در دو دهه اخیر بوده است. آمریکا مدعی است که ایران در پی دستیابی به ظرفیت ساخت تسلیحات هستهای است، حال آنکه ایران همواره تأکید داشته برنامهاش صلحآمیز و در چارچوب حقوق خود طبق معاهده منع اشاعه هستهای (NPT) است.
٢. نقش منطقهای ایران؛ سیاست عمق راهبردی در برابر دکترین مهار: آمریکا حضور و نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن را تهدیدی برای ثبات منطقه و منافع متحدان خود (اسرائیل، عربستان سعودی، امارات) میداند .
٣. تحریمهای اقتصادی؛ ابزار جنگ ترکیبی و فشار حداکثری: تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران، گستردهترین نظام تحریمی اعمالشده علیه یک کشور در تاریخ معاصر است. یکی از اصلیترین ابزارهای ایالات متحده برای فشار بر ایران، استفاده از تحریمهای یکجانبه، ثانویه و چندجانبه بوده است.
٤ .تقابل ژئوپلیتیکی در منطقه اوراسیا و خلیج فارس: از منظر ژئوپلیتیکی، ایران در محل تلاقی سه منطقه راهبردی جهان اسلام، آسیای مرکزی و خاورمیانه قرار دارد. ایالات متحده بهدلیل موقعیت حساس ایران در نزدیکی خلیج فارس، افغانستان، و آسیای مرکزی، همواره نگران از نفوذ فزاینده ایران در مناطق بحرانی بوده است.
سیاست آمریکا نسبت به ایران تابعی از تحولات داخلی آمریکا، ائتلافهای منطقهای و رفتارهای منطقهای ایران بوده است .در دوره باراک اوباما، رویکرد تعامل از طریق دیپلماسی چندجانبه غالب شد و به برجام (٢٠١٥) منتهی شد اما در دوره ترامپ، سیاست «فشار حداکثری» و خروج از برجام دنبال شد. در دوره جو بایدن، تلاشهایی برای احیای برجام صورت گرفت، اما با چالشهای سیاسی داخلی در آمریکا و تحولات ژئوپلیتیکی منطقهای (نظیر جنگ اوکراین و نزدیکی ایران و روسیه)، این روند به نتیجه نرسید.
در نهایت میتوان استنباط کرد که با توجه به نقش ریشهای آمریکا در نظم بینالملل، روابط با واشنگتن همچنان تعیینکننده جایگاه جهانی ایران خواهد بود؛ چه در قالب تقابل و چه در قالب تعامل. ایران برای بهرهبرداری از موقعیت ژئوپلیتیکی خود، باید میان تداوم تقابل ساختاری و تلاش برای مدیریت بحران و بازتعریف روابط با غرب (بهویژه در بستر چندقطبیشدن جهان) تصمیمگیری راهبردی کند.
سناریوهای محتمل برای آینده روابط ایران با سه قدرت جهانی
نویسندگان این مقاله با تقسیمبندی سناریوهای محتمل برای آینده روابط ایران با سه قدرت جهانی بر این باورند که در بستر تحولات جهانی و منطقهای، میتوان چهار سناریو کلان برای آینده جایگاه ایران در تعامل با آمریکا، چین و روسیه تصور کرد:
سناریوی اول؛ تقویت محور شرق (همراستایی کامل با چین و روسیه).
سناریوی دوم؛ بازتعریف رابطه با غرب و تلاش برای احیای تعامل با آمریکا.
سناریوی سوم؛ تداوم وضع موجود (چندجانبهگرایی تاکتیکی و تعامل محدود با هر سه قدرت).
سناریوی چهارم؛ سیاست توازن فعال (راهبرد موازنه میان شرق و غرب).