نورنیوز-گروه بین الملل: آنچه اسرائیل در منطقه انجام میدهد از نسلکشی گسترده در غزه تا حملات مستمر به لبنان و سوریه و جنگ علیه ایران و حمله اخیر به قطر در وهله اول یک قدرتنمایی آشکار به نظر میرسد که کسی جلودارش نیست و با حمایت آمریکا دست بالا را در منطقه پیدا کرده است؛ به هر جا بخواهد حمله میکند و هر کسی را بخواهد هر کجا باشد، ترور میکند.
با این حال، رویکرد کنونی اسرائیل رفتار یک بازیگر عاقل و مسئولیتپذیر نیست؛ بلکه بیشتر شبیه رفتار گنده لات و قلدر دیوانهای است که تعادل خود را از دست داده و دست به هر کاری میزند و پس از بر باد رفتن اعتبار و حیثیتش در جهان، خود را دیگر رها از هر گونه قید و بند و هنجاری میداند.
در کل به همان اندازه که نداشتن قدرت به ویژه در بعد نظامی برای یک کشور خطرناک است، اعمال افسارگسیخته آن از جانب یک طرف برخوردار از مدرنتربن تکنولوژی نظامی نیز برای خود آن خطرناک است.
از این رو، نه از خاستگاه شعارپردازی و خوشبینی، بلکه از حیث راهبردی و نگاهی تاریخی و آیندهنگر و با توجه به شرایط خاص اسرائیل میتوان گفت که رفتار امروزی آن در منطقه و به ویژه حمله به میانجیگر قطری پس از میزبانی از مقاماتش در طول این دو سال در طول مذاکرات فاقد هر نوع عقلانیت و آیندهنگری راهبردی است.
حالا نه تنها عملیات شکست خورده و دستاوردی راهبردی نداشته، بلکه نگرانیها در حوزه خلیج فارس نسبت به سیاستهای اسرائیل را بیش از زمانی افزایش داده و موج محکومیت جهانی علیه اسرائیل به راه انداخته است. این محکومیتها تاکنون برگردان عملی جدی نداشته، اما یقینا موقعیت آن در جهان را متزلزلتر خواهد کرد و پیشرانی برای موجی جهانی است که از حدود دو سال پیش علیهاش به راه افتاده است و اندوختههای استراتژیک آن در دنیا یکی پس از دیگری از بین میرود؛ تا جایی که اکنون فارغ از دیگر نشانهها، بلکه بنا به گفته سه نخست وزیر قبلی آن (ایهود باراک، ایهود اولمرت و نفتالی بنت) به یک «کشور منفور و منزوی» در دنیا تبدیل و در مقابل بیش از هر زمانی صدای ضرورت تشکیل کشور فلسطین شنیده میشود.
اما در سطح منطقه، اسرائیل با تداوم پاکسازی نژادی در غزه و این حملات متهورانه در سراسر منطقه از یک سو فعلا هر نوع فرصتی برای عادیسازی روابط و ادغام در منطقه را از بین میبرد و تداوم روابطش با کشورهایی هم که به «پیمان ابراهیم» پیوستند، با چالش و تهدید جدی مواجه است. از دیگر سو، چنان بذر عداوت با خود را در کل منطقه گسترش داده و تعمیق کرده است که میتوان گفت همه منطقه را ضد خود کرده و میرود که در یک جبهه قرار دهد.
این وضعیت به بشکه باروتی میماند که مترصد فرصتی برای انفجار است و هر چند در حال حاضر نشانهای جدی دال بر چنین انفجار منطقهای علیه اسرائیل در آینده نزدیک وجود ندارد، اما بذرهای آن کاشته شده و این اتفاق دیر یا زود میافتد. از این رو، اگر حمله هفتم اکتبر به قول خود اسرائیلیها بزرگترین ضربه تاریخی و امنیتی به اسرائیل از زمان تاسیسش بود، اما واکنش بیحساب و کتاب و نامتعادل به آن نیز علی رغم دستاوردهای مهم در سطح منطقه عملا پیامدهای این ضربه را در ابعادی دیگر و جهانی تشدید کرد و در واقع خود همین واکنش نامعقول اسرائیل در مقیاسی راهبردی معادل چندین هفتم اکتبر است.
بله، اکنون در منطقه نه کشوری، نه طرفی و نه ائتلاف یا اتحادی وجود دارد که بتواند اسرائیل را متوقف سازد؛ اما تجربه تاریخ و منطق سیاست نشان میدهد که هیچ وضعیتی تا ابد پایدار نخواهد ماند. در نهایت، همین قلدری افسارگسیخته اسرائیل در منطقه به زیان خود او تمام خواهد شد و روزی بهای سنگین آن را خواهد پرداخت. این، سنت تغییرناپذیر هستی، تاریخ و سیاست است. خلاصه آنکه زیاندیده راهبردی قدرتنمایی امروز اسرائیل در منطقه، خود آن و موجودیتش در آینده است؛ و نتانیاهو به همراه اولتراراستهای اسرائیل، آن را به سوی سرنوشتی نامعلوم سوق میدهند.
اسرائیل چه بخواهد چه نخواهد در خاورمیانه زندگی میکند و و این شرایط نیز همیشگی نخواهد بود. طرفی که میخواهد در این محیط ناامن و در حلقهای از کشورهای عربی و اسلامی بزرگ به حیات خود ادامه دهد، ناگزیر دستکم باید نیم نگاهی هم به آینده داشته باشد و این احتمال را در نظر بگیرد که شرایط روزی دستخوش دگرگونی شود.
به هر روی، اسرائیل نه در بستر طبیعی شکل گرفته و نه امروز در منطقه وضعیتی طبیعی دارد. بنابراین بیتعادلی و ماجراجویی کنونی آن نه تنها امنیتآفرین نیست، بلکه افق آیندهاش را بیش از پیش ناامن میکند و بر خلاف دیگر کشورها که وضعیت تاریخی طبیعی دارند، ناگزیر است هر هزینه سنگینی را در آینده از سرمایه وجودی بپردازد، نه از آمدن و رفتن یک نظام و تغییر رژیم.
کارشناس روابط بین الملل
کانال تلگرامی گل عنبری