نورنیوز- گروه سیاسی: با گذشت بیش از دوماه از پایان جنگ 12 روزه و اعلام آتشبس، مشاهدات حاکی از این است که مردم در مقیاس وسیع، همچنان با پرسش «چه خواهد شد؟» در فضای تعلیق روانی به سر میبرند. هرچند مردم در سایهی همدلی برآمده از آن جنگ، آرام آرام به زندگی عادی و معمول بازگشتند اما سایهی آن فضای تعلیق همچنان بر سر آنان سنگینی میکند. در این میان، گمانهزنیهای برخی افراد و رسانهها درباره احتمال آغاز دور تازهای از درگیری نظامی، این تعلیق روانی را شدت میبخشد. گواینکه گمانهزنیهای این افراد، به مدد رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی، بسیار فراگیر شدهاست اما آنان برای اثبات پیشگوییهای خود چندان دربند مؤیدات و مستندات مستحکم نیستند.
فضای سنگین تعلیق روانی
با اینهمه، چیزی که تداوم و حتی تقویت احساس تعلیق را در ذهن مردم باعث شده، خوی تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی در تصمیماتش است. مردم با استناد به اینکه دولت خشونتپرست نتانیاهو از تعرض و تجاوز به دیگران سیراب نمیشود، عملا باور نکردهاند که باید از فضای تعلیق روانی و شرایط موقت و ملتهب به طور کامل خارج شوند و با خیالی آسودهتر زندگی کنند. خوب یا بد، درصد قابل توجهی از شهروندان ایرانی، به طور ذهنی در انتظار وقوع چالش یا حتی درگیری و بحرانی تازهاند. این انتظار، حالتی از تعلیق روانی یا وضعیت برزخی و ناپایدار بودن شرایط فعلی را دراذهان مردم ایجاد کرده است. تجربه نشان داده که جنگ همیشه نخست در فضای ذهنی و مجازی و رسانهای شروع میشود و با شکلگیری موجی از روایتها، ادراکها و ذهنیتها، پیش از شنیدن صفیر شلیکها، بخش مهمی از میدان نبرد رقم میخورد.
در چنین شرایطی، برخی از مقامات ارشد نظامی و امنیتی ایران، طی روزهای اخیر به زبانهای گوناگون تأکید کردهاند که کشور به لحاظ تجهیزات و اسباب سختافزاری و نرمافزاری، برای هر شرایط بحرانی جدیدی آماده است. نظامیان کشور حتی در روزهای اخیر با برگزاری رزمایشهایی، آمادگی ذهنی و عملیاتی خود را به نمایش گذاشتند. اما این اعلام آمادگی، پرسشی کلیدی و مهمی را پیش روی افکار عمومی و تحلیلگران قرار میدهد: آیا ایران در سایر حوزههای حیاتی، خارج از بعد نظامی، نیز آماده است؟
سخن گفتن از آمادگی در سطح دفاعی و تسلیحاتی، تنها بخشی از واقعیت را پوشش میدهد. آنچه بیش از هرچیز میتواند به خروج مردم از وضعیت تعلیق روانی کمک کند، درک مستند و مشهودی از آمادگیهای ملی در همه عرصههاست. جنگ مدرن صرفاً تقابل موشکها و پهپادها نیست؛ بلکه شبکهای چندلایه از پایداری اقتصادی، پدافند غیرعامل، مدیریت افکار عمومی، امنیت غذایی و انرژی، تابآوری اجتماعی و انسجام سیاسی را هم در برمیگیرد. اکنون با علم به این ضرورت، باید دید که با تکیه بر تجربهی پیشین و واقعیتهای موجود، وضعیت آمادگی عمومی و فراگیر ایران چگونه است؟
در نخستین رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل، هرچند کشور از بلای غافلگیری و شبیخون دشمن بینصیب نبود و به اقرار برخی مقامات ارشد، گرفتار غفلت شدیم و در ابتدا ضرباتی مهم دریافت کردیم، اما در مجموع ایران توانست توان آفندی خود بویژه در بخش موشکی و پهپادی را به رخ بکشد و پیام روشنی به دشمن منتقل کند. با اینهمه ناآمادگی در برخی حوزهها مشکلاتی را رقم زد. صفهای طویل ماشینها برای دریافت سوخت، برخی تلاش ها برای ذخیرهسازی کالاهای اساسی، اختلال در خدمات اینترنتی و بانکی، و نبود اطلاعرسانی دقیق، همه نشان میداد که آمادگی ملی در حوزههای غیرنظامی ضعیف است.
آیا درسهایی گرفتیم؟
این وضعیت ما را به یک نکته راهبردی رهنمون میکند: قدرت سخت بدون قدرت نرم پایدار نمیماند. حتی اگر توان موشکی ما دشمن را از اقدام مستقیم باز دارد، ناآمادگی در حوزههای اجتماعی و اقتصادی و رسانهای میتواند کشور را از درون فرسوده و آسیبپذیر کند. اکنون این سئوال مهم قابل طرح است که پس از پایان جنگ 12 روزه و شروع آتشبس، چقدر در مسیر بهبود کاستیها و کمبودهای تعیین کننده در این حوزهها اقدام شده است؟ درباب هرکدام از مؤلفهها باید به تفکیک و البته با دقت بررسی به عمل آورد.
1) پدافند غیرعامل: یکی از ارکان اساسی جنگ مدرن، پدافند غیرعامل است. این مفهوم به مجموعه اقداماتی اشاره دارد که بدون بهکارگیری سلاح، موجب افزایش ایمنی و کاهش آسیبپذیری میشود: از مقاومسازی زیرساختهای حیاتی گرفته تا پراکندهسازی مراکز حساس، از ایجاد پناهگاهها تا آموزش عمومی برای مواجهه با بحران.
در این حوزه، ایران طی سالهای اخیر طرحها و اسناد بالادستی متعدد و خوبی تدوین کرده است؛ اما پرسش اینجاست که در عمل چه میزان از این سیاستها اجرا شده است؟ آیا نیروگاههای تولید برق، پالایشگاههای نفت و گاز، مراکز داده بانکی و مخابراتی، و تأسیسات حیاتی کشور در برابر حملات سایبری یا فیزیکی مقاوم شدهاند؟ بررسیهای کارشناسان مستقل نشان میدهد که بخشی از این زیرساختها همچنان آسیبپذیرند و حملات سایبری به سامانههای شهرداریها، وزارتخانهها و حتی حوزههای مالی در سالهای گذشته این واقعیت را آشکار کرده است. چیزی که به نظر میرسد از پایان جنگ 12 روزه تاکنون شاهد تحول معناداری نبوده، رفع خلل و نقصهای این حوزه بوده است.
2) امنیت انرژی و ذخایر استراتژیک: تجربه جنگ اول نشان داد که امنیت انرژی یکی از پاشنهآشیلهای کشور است. صفهای طولانی در پمپبنزینها نه فقط به دلیل کمبود واقعی سوخت، بلکه به علت تلاطمات روانی مردم ایجاد شد. در شرایط جنگی، حتی شایعه اختلال در تأمین انرژی میتواند بحرانساز باشد. ایران بهعنوان یکی از بزرگترین دارندگان ذخایر نفت و گاز جهان، از نظر ظرفیت تولیدی موقعیتی ممتاز دارد. با این حال، ذخیرهسازی سوخت و مدیریت توزیع در شرایط بحرانی نیازمند سازوکارهای شفاف و اطمینانبخش است. تجربه کشورهای دیگر، مانند ژاپن که پس از بحران نفتی دهه ۱۹۷۰ ذخایر استراتژیک عظیمی ایجاد کرد، نشان میدهد که بدون چنین آمادگیهایی، حتی کشورهای ثروتمند نیز در شرایط جنگی آسیبپذیر خواهند بود.
3) امنیت غذایی و تابآوری اقتصادی: جنگها همیشه بازار و سفره مردم را نشانه میگیرند. امنیت غذایی به معنای دسترسی پایدار مردم به کالاهای اساسی است. در دور اول جنگ، افزایش ناگهانی قیمت برنج، روغن و دارو نمونهای از آسیبپذیریهای ما بود. ایران اگرچه در برخی محصولات اساسی مانند گندم خودکفا شده، اما همچنان در بسیاری از اقلام بویژه در بخش نهاده های دامی وابسته به واردات است. پرسش جدی این است: آیا در شرایط انسداد مرزها یا حملات به بنادر و ناوگان تجاری، میتوان زنجیره تأمین غذا و دارو را در بازههای زمانی بلند، پایدار نگاه داشت؟ تابآوری اقتصادی نیز به توان دولت در مدیریت فشارهای مالی و تحریمها بازمیگردد. ذخایر ارزی، دسترسی به نظام بانکی جهانی، و انعطاف در سیاستهای پولی و مالی، همه عناصری هستند که میتوانند اقتصاد را در شرایط جنگی سرپا نگاه دارند.
4) جنگ رسانهای و آمادهسازی افکار عمومی: شاید مهمترین حلقه مفقوده آمادگی ایران در شرایط کنونی، جنگ رسانهای و مدیریت افکار عمومی باشد. در میدان جنگ مدرن، روایتها گاه تعیینکنندهتر از واقعیتها هستند. اما متأسفانه فضای رسانهای ایران این روزها بیش از آنکه در مسیر آمادهسازی جامعه و تقویت روحیه تابآوری باشد، صرف مناقشات سیاسی داخلی شده است. تخریب رقبا، مباحث فرعی و بلکه خسارت باری مثل عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور، استیضاح وزرا، برگزاری رفراندوم، یا انگزنی به دولتمردان فعلی و سابق، همگی انرژی رسانهای کشور را به خود مشغول کرده است.
در چنین وضعیتی، جای خالی برنامههای آموزشی و آگاهیبخش بهشدت احساس میشود. رسانهها میتوانند مردم را برای شرایط بحرانی آموزش دهند: چگونه در شرایط سخت، منابع انرژی را با صرفهجویی مصرف کنند، چگونه به اخبار کذب واکنش نشان ندهند، چگونه در شرایط اضطراری به دیگران یاری رسانند و ... . اما تاکنون نشانهای جدی از چنین سیاست رسانهای مشاهده نشده است.
5) انسجام سیاسی و خطر دو قطبیها: از منظر علوم سیاسی، یکی از پیششرطهای موفقیت در جنگ، انسجام داخلی است. تاریخ نشان میدهد که کشورهایی که در شرایط جنگی گرفتار اختلافات داخلی بودند، بهراحتی از درون فرسوده شدند. ایران در خلال روزهای جنگ 12 روزه به یک همدلی و وفاق چشمگیر در میان تمام نیروهای سیاسی و مدنی حول مفهوم وطن و ایرانن دست یافت. اما امروز متاسفانه با دور شدن از آن فضای نادر و مغتنم، دوباره با مجموعهای از دو قطبیهای فرساینده روبهرو شدهایم. جناحهای سیاسی به جای تمرکز بر تهدید خارجی، انرژی خود را صرف کشمکشهای درونی میکنند. در حالی که اسرائیل و حامیانش در پی تحقق پروژههای کلان منطقهای خود هستند، جامعه ایران بیش از آنکه پیام وحدت دریافت کند، با پیامهای تفرقهآمیز بمباران میشود.
برخی پرسشهای بنیادی و راهبردی
اکنون با در نظر گرفتن همه این ابعاد، میتوان پرسشهای راهبردی زیر را مطرح کرد:
الف) آیا زیرساختهای حیاتی ایران به سطحی از مقاومت رسیدهاند که در برابر حملات سایبری و فیزیکی دوام بیاورند؟
ب) آیا ذخایر استراتژیک انرژی و کالاهای اساسی بهگونهای مدیریت شدهاند که مردم در شرایط بحرانی دچار اضطراب و بیاعتمادی نشوند؟
پ) آیا سیاستهای اقتصادی کشور ظرفیت کافی برای مدیریت فشارهای مالی و تحریمهای مضاعف در شرایط جنگی را دارد؟
ت) آیا رسانههای ایران و خصوصا رسانه فراگیر صداوسیما برنامهای برای آموزش و آمادهسازی مردم در برابر جنگ احتمالی دارند؟
ث) آیا نظام سیاسی ایران قادر است اختلافات داخلی را در شرایط تهدید خارجی به تعلیق درآورد و انسجام ملی را تقویت کند؟
ایران بیتردید در حوزه نظامی قدرتی قابل توجه دارد و همین قدرت است که تاکنون دشمنان را از اقدام مستقیم بازداشته یا پشیمان کرده است. اما جنگ مدرن تنها در میدان سخت رخ نمیدهد؛ جنگ در اقتصاد، رسانه، افکار عمومی و سیاست داخلی جریان دارد. اگر این حوزهها آماده نباشند، حتی قدرتمندترین زرادخانهها نیز نمیتوانند کشور را از فرسایش مصون بدارند. شک نیست که در این حوزهها هم پیشرفتهای چشمگیری رقم خورده اما به نظر میرسد یا در سطحی نبودهاند که مردم را به خروج از فضای تعلیق روانی ترغیب کنند، یا اینکه اطلاعرسانی عمومی از این پیشرفتها کارآمد و مؤثر نبوده است. اکنون که گمانهزنیهای برخی افراد و رسانهها و شبکهها درباره شروع دوباره بحران ودرگیری نظامی میان ایران و اسراییل بالا گرفته، بهترین فرصت برای بازاندیشی در این زمینه و جبران کاستیها فراهم است. شاید این پرسش کلیدیترین مسئله روز ایران باشد: آیا ما در کاستن از بار سنگین فضای تعلیق روانی مردم،موفق عمل کردهایم؟ و آیا برای مقابله با چالشهای محتملی از جنس تجاوز وحشیانه صهیونیستها در سحرگاه 23 خرداد، نه فقط در جبهه نظامی، بلکه در همه حوزهها آمادگی ملی، ایجاد کردهایم؟