نورنیوز-گروه بینالملل: انتشار بیانیه صلح میان باکو و ایروان را نباید صرفاً کاهش تنش بین دو طرف دانست، بلکه باید آن را بخشی از روند گستردهتری در بازتعریف معماری امنیتی قفقاز جنوبی تلقی کرد. در واقع، این توافق نشاندهنده انتقال محور مدیریت بحران از سازوکارهای سنتی تحت نفوذ روسیه و گروه مینسک به چارچوبی است که به طور مستقیم تحت کنترل واشنگتن قرار دارد. این تغییر مهم باعث شده که مسائل کلیدی و بنیادین، همچون وضعیت نهایی قرهباغ و اختلافات مرزی، در متن توافق مغفول بماند و سکوت این بیانیه در این موارد، فضای ابهام راهبردی ایجاد کند. این ابهام راهبردی به طراحان توافق امکان میدهد تا مناقشه را همچنان به عنوان اهرمی برای فشار در آینده حفظ کنند و در عین حال مانع از حل پایدار و کامل بحران شوند.
لایههای اقتصادی نفوذ آمریکا در قفقاز
در کنار ابعاد امنیتی، نقش و حضور آمریکا در این توافق، با اهداف اقتصادی و نفوذ ساختاری همراه است. تجربه جهانی نشان داده است که حضور شرکتهای فراملی آمریکایی در مناطق بحرانزده و پروژههای زیرساختی، هرچند ظاهراً با هدف بازسازی و توسعه باشد، غالباً به وابستگی اقتصادی، فساد ساختاری و ناامنی طولانیمدت منجر میشود. قفقاز جنوبی با موقعیت استراتژیک خود به عنوان کریدوری کلیدی در مسیر ترانزیت انرژی و تجارت شرق-غرب، ظرفیت بالایی برای جذب این نوع نفوذ اقتصادی دارد. کنترل پروژههای زیربنایی و تغییر مسیرهای تجاری توسط آمریکا، میتواند وابستگی مالی و اقتصادی کشورهای مستقل منطقه از جمله ایران را تحت تأثیر قرار دهد و جایگاه آنها را در شبکههای ترانزیتی و اقتصادی جهانی تضعیف کند.
ابهام حقوقی و غیاب بازیگران کلیدی منطقهای
از منظر حقوق بینالملل، بیانیه صلح فاقد ضمانت اجرایی و سازوکارهای نظارتی مشخص است. تعهدات مطرح شده در متن بیانیه کلی و مبهم بوده و هیچ مرجع ثالثی برای تضمین اجرای توافق یا میانجیگری در اختلافات آینده پیشبینی نشده است. مهمتر از آن، بازیگران کلیدی منطقهای مانند ایران و سازمانهای چندجانبهای همچون اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان پیمان امنیت جمعی، در متن توافق هیچ جایگاهی ندارند. این موضوع نشاندهنده طراحی محدود و کنترلشده توافق به نفع بازیگران فرامنطقهای و به خصوص آمریکا است و احتمال بازگشت بحران و تشدید تنشها را افزایش میدهد. به همین دلیل، میتوان گفت این توافق نه یک نقطه پایان، بلکه آغاز فصل جدیدی از رقابتهای قدرت در قفقاز جنوبی است.
ظرفیت ژئوپلیتیکی ایران و واکنشهای بینالمللی
در این میان، موقعیت ژئوپلیتیکی ایران و نقش تاریخی کریدور ارس اهمیت خاصی دارد. این مسیر به عنوان پیونددهنده شرق و غرب، حلقهای کلیدی در شبکه ترانزیت منطقه است و همچنان ظرفیتهای مهمی برای تقویت جایگاه ایران در معادلات منطقهای فراهم میکند. در حالی که برخی ادعاها از خفگی ژئوپلیتیکی ایران در این فضا سخن میگویند، این ادعاها بیشتر بخشی از جنگ روایتها برای تضعیف اعتماد به توان ژئواکونومیکی و ژئوپلیتیکی ایران است. واقعیت میدانی و زیرساختهای موجود، امکان ایفای نقش مؤثر ایران در معادلات منطقهای را همچنان حفظ کرده است.
بازتاب بیانیه صلح در سطح بینالمللی نیز بیانگر شکافهای جدی در دیدگاهها و ارزیابیها است. روسیه و چین آن را اقدامی برای محدودسازی نفوذ خود و تغییر توازن قدرت منطقهای تلقی میکنند. اروپا به شکلی دوگانه، از یک سو از کاهش تنش استقبال کرده و از سوی دیگر نسبت به دوام و پایداری آن تردید دارد. حتی در آمریکا نیز رسانههایی نسبت به قابلیت اجرایی و ماندگاری توافق ابراز تردید کردهاند. این واکنشها نشان میدهد که توافق بیش از آنکه به معنای پایان بحران باشد، زمینهساز رقابتهای پیچیده و جدیدی در عرصه قفقاز جنوبی است.
بیانیه صلح باکو-ایروان به رهبری واشنگتن و تغییر نام کریدور زنگزور به جاده ترامپ، نه صرفاً نشانه کاهش تنشها بلکه نمایانگر تغییر در نحوه مدیریت بحران در قفقاز جنوبی است. این توافق با حذف نقش سنتی روسیه، فضای ابهام حقوقی و امنیتی را تقویت کرده و فرصتهای جدیدی برای نفوذ اقتصادی آمریکا فراهم کرده است.
در چنین شرایطی، نقش فعال و هوشمندانه ایران و دیگر بازیگران منطقهای در حفظ ثبات و منافع خود بسیار حیاتی خواهد بود.