نورنیوز - گروه اجتماعی: پس از حملات ناجوانمردنه رژیم صهیونیستی در دوم تیرماه 1404 به زندان اوین و به شهادت رساندن افراد غیر نظامی همسر شهید فرهاد فلاحی، یکی از کارمندان شهید زندان اوین در گفتوگویی از وضعیت دلخراش پیکرهای شهدا در این حملات پرده برداشت.
وی از لحظههای پراضطراب شناسایی پیکر و زخمهایی که هنوز تازهاند میگوید: «وضعیت پیکرهای شهدا به قدری دلخراش بود که حتی از روی عکسها نتوانستیم چهرهی همسرم را شناسایی کنیم. دستها و سر از پیکرها جدا شده بود، دقیقاً همانند صحرای کربلا! این حقیقت تلخ همیشه در یاد و دل ما خواهد ماند.»
مهنار مهدیزاده، همسر شهید و اشکان ۱۲ ساله، فرزند شهید در این گفتوگو با صبر و شجاعت، از خاطرات تلخ و شیرین آن روزها میگویند.
خانم مهدیزاده، درباره همسر شهیدتان، فرهاد فلاحی، برای ما توضیح دهید. چه اتفاقی برایشان افتاد؟
همسر شهید: فرهاد، همسر بنده، مردی پرتلاش و مسئولیتی بینظیر که سالها در زندان اوین خدمت کرد و در نهایت جان خود را فدای امنیت و آرامش کشورمان کرد. متأسفانه در حملهی وحشیانه و بیرحمانه رژیم صهیونیستی به زندان اوین در جریان جنگ ۱۲ روزه، او به فیض شهادت نائل آمد.
این حملهی ناجوانمردانه منجر به شهادت حدود ۸۰ نفر ازکارکنان و سربازان وظیفه بیدفاع این مجموعه شد که همسر من نیز جزو آن عزیزان بود. فرهاد مردی بود که همیشه به کار و مسئولیتهایش پایبند بود؛ حتی درسختترین لحظات و در شرایط تهدیدآمیز، او و همکارانش خارج از ساعات رسمی کاری نیز در محل حضور داشتند و تا آخرین نفس برای انجام وظایفشان ایستادگی کردند.
این تعهدو وفاداری عمیق، نشان از عشق بیپایان او به وطن و مسئولیتشناسیاش داشت و تا آخرین لحظه زندگی، فرهاد همان مرد استوار و دلیر باقی ماند که همواره برای حفظ امنیت کشورش تلاش میکرد.
همسرم همیشه نسبت به کارش مسئولیتپذیر بود و در لحظات سخت نیز از محیط کار خود را ترک نکرد. حتی در خارج از ساعات اداری و با وجود تهدیدات، او و همکارانش ماندند تا مطمئن شوند که همه امور به درستی انجام میشود.

مامان خوشحال باش بابا شهید شد، دیگر درد نمیکشد
همانطور که گفتم شرایط پس از بمباران و شناسایی اجساد فاجعه بود، اگر کسی تصاویر اجساد را میدید، مثل صحرای کربلا بود؛ سرها و دستها جدا شده و پیکرها کاملاً سوخته بودند. ما حتی از روی عکسهاهم نتوانستیم همسرم را شناسایی کنیم و مجبور شدیم آزمایش DNA انجام دهیم که حدود یک هفته طول کشید. آن هفته برای من و پسرم بسیار سخت گذشت. پسرم در ابتدا میگفت انشالله بابام زنده باشد، اما با گذشت این چند روز و دیدن شرایط فقط دعا میکرد که پدرش پودر نشده باشد اما پس از شنیدن خبر شهادت پدرش گفت: مامان، بابا شهید شده، خوشحال باش، او دیگر درد نمیکشد.
واکنش پسر شما به این وضعیت چه بود؟
همسر شهید: «اوایل فقط منتظر بازگشت پدرش بود. اما با گذشت زمان میگفت:«مامان، حداقل بابا پودر نشده باشد.» وقتی جواب آزمایش آمد و فهمیدیم پدرش شهید شده، یک شوک بزرگ برایش بود ولی گفت: «مامان خوشحال باش، بابا درد نکشیده.»
«همسرم همیشه به پسرمان میگفت باید به خاک و وطن احترام بگذاریم واجازه ندهیم دشمنان به کشورمان آسیب برسانند. او معتقد بود مسئولیت ما حفظ امنیت وآرامش کشور است و از فرزندش میخواست این راه را ادامه دهد.»

پیش از حمله، با توجه به تهدیداتی که وجود داشت شما و یا همسرتون تقاضای مرخصی نکردید که از تهران خارج شوید؟
همسر شهید: «فرهاد بیش از ۲۵ سال سابقه خدمت در زندان اوین داشت و همیشه نمونهای بارز از مسئولیتپذیری بود. زمانی که همکارانش برای عرض تسلیت به خانه ما آمدند، بارها تأکید کردند که پرونده او کاملاً پاک و بدون کوچکترین تخلفی بوده است. ایشان به عنوان مسئول آمارو یارانه زندان، مورد اعتماد و محبت همه کارکنان و همکاران قرار داشت. او یک فرد محبوب و مسئولیت پذیر هم در خانواده و هم در محیط کار شناخته شده بود. من به عنوان همسر، طبیعی بود که درخواست کنم مرخصی بگیرد، اما او قبول نمیکرد. حتی در روزهای آخر، قبل از آن حادثه تلخ، از من و دوستانش طلب حلالیت کرد.
برخی از همکارانش به من میگفتند که شهادت در دلش جا داشت و خودش بارها گفته بود اگر روزی به شهادت رسیدم، به خاطر انجام وظیفه و عشق به کشور بوده است. این تعهد عمیق و ایثارگری، نشاندهنده روح بزرگ و مسئولیتشناسی بینظیر فرهاد بود. او به من گفته بود که اگر شهید شدم من را حلالم کن. در روزهایی که هنوز جنگ ادامه داشت با وجود اینکه تهدید شده بودند اماهمه این کارمندان حتی خارج از ساعت کاریشان در محل کارمانده بودند.
آن ۸۰ نفر کارمند که شهید شدند، کسانی بودند که خارج از شیفت کاری هم حضور داشتند و نمیخواستند وظیفهشان را رها کنند. همسرم همیشه میگفت: «اگر همه کارمان را رها کنیم، کشور چه میشود؟ باید تا لحظه آخر بمانیم.»
تهدیدات را جدی نمیگرفت و میگفت آنها نمیتوانند کاری کنند.
او خیلی مهربان، دلسوز و مسئولیتپذیر بود. در قبال من، پسرمان و خانوادهاش همیشه مسئول بود. در محیط کار و زندگی کوچکترین خطا یا بیاحترامی از او ندیدم.
همکارانش همیشه از اخلاق و مسئولیتپذیری او تعریف میکردند. این روزهای آخر بیشتر درگیر بیماری پدرش بود، اشک میریخت و ناراحت بود. همسرم عاشق پسرمان اشکان بود. خاطرهای که همکارانشان تعریف میکردند این بود که اشکان علاقه زیادی به جوجه داشت و اگر اداره به مناسبت غذا میداد، جوجه را برای اشکان کنار میگذاشت و خودش نمیخورد.
۲۰ سال از زندگی مشترک شما میگذرد و به یک شناخت کامل از همسرتان دست پیدا کردید؛ به نظر شما پیام شهید برای همنسلان و پسرشان چیست؟
همسر شهید: ایشان همیشه تاکید داشتند که ما نسبت به آب و خاک و سرزمین خود مسئولیت داریم و نباید اجازه دهیم هیچ بیگانهای وارد کشور ما شود. این مسئولیتپذیری را همیشه به پسرمان گوشزد میکرد. او خیلی مرد حلالخوری بود و زندگی ما همیشه براساس حقوق کارمندی و صداقت پیش میرفت. میخواست پسرمان ادامه دهد و به درجات بالاتر برسد و فرد مفیدی برای کشور و میهن باشد.
درخواست شما از جامعه جهانی و مسئولان چیست؟
همسر شهید: این حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به کشور و به ویژه به زندان اوین باید به شدت محکوم شود. آنها باید پاسخ دهند چرا این همه کارمند مظلوم و بیدفاع به این شکل کشته شدند. باید این جنایت بیرحمانه پاسخ داده شود.
درباره وضعیت خانوادههای شهدای این حادثه برایمان بگویید؟
همسر شهید: خانواده شهدای زیادی را دیدم که شرایط سختی دارند و نیازمند حمایتهای بیشتری هستند. از روز اولی که به پزشکی قانونی رفتیم، اجازه نداده بودند پیکر شهدا را ببینیم؛ حتی در مراسم کفن و دفن در بهشت زهرا، نه من و نه پسرم نتوانستیم همسرم را ببینیم. حمایت سازمانها و دستگاههای ذیربط در این روزهای سخت حیاتی است. خانواده شهدا نباید تنها بمانند. برخی خانوادهها شرایط بسیار بدی داشتند.
خاطره خاصی از شهید دارید که برایمان عنوان کنید؟
همسر شهید: خاطرات زیاد هست،ولی بیش از همه مسئولیتپذیری و تعهدشون به کار و کشور همیشه تو ذهن ما موند. حتی وقتی تهدید و جنگ بود، هیچ وقت کنار نکشید و همیشه میگفت باید وظیفهمون رو انجام بدیم.
آقا اشکان از شما میپرسم، در این دوران سخت چگونه با فقدان پدرتان کنار آمدهاید؟
اشکان فلاحی: پدرم از روز نخست جنگ سرکار بود و حتی بیشتر از ساعات کاری معمول میماند. خیلی مسئولیتپذیر بود و میگفت کسی نیست جای من را پر کند، نمیخواهم همکارانم اذیت شوند و بقیه همکاران شهرستان هستند، ناراحت شوند.
همسر شهید: همسرم همواره پسرمان را به عشق به میهن و دفاع از خاک وطن تشویق میکرد. او باور داشت که باید در برابر دشمنان کشورمان ایستادگی کرد و اجازه نداد آسیبی به میهنمان برسد. فردی مسئولیتپذیر، بااخلاق و وطندوست بود و آرزو داشت پسرمان نیز راه او را ادامه دهد و با تعهد و غیرت، در مسیر خدمت به سرزمینمان گام بردارد.

آقا اشکان، فکر میکنید پدرتان از شما چه توقعی داشت؟
اشکان، پسر شهید: ایشان خیلی تاکید داشتند که مسئول باشم و به کشورم خدمت کنم. یشان همیشه تأکید داشتند که من باید در زندگی مسئولیتپذیر باشم و به کشورم خدمت کنم. اگر بخواهم حرفی به پدرم بزنم، میگویم که من به تو افتخار میکنم که در راه وطن شهید شدی.
اگر بخواهید پیامی برای شهید، آن پیام چه خواهد بود؟
همسر شهید: همیشه به یاد شما هستیم و راهتون رو ادامه میدیم. شما همیشه تو قلب ما هستید و دعای ما همراه شماست.
فارس