نور نیوز-گروه سیاسی: جنگ ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، نهفقط نقطه عطفی در توازن قوا در منطقه، بلکه آغازی برای آشکار شدن گسلهای عمیق داخلی اسرائیل بود؛ جنگی که در سطوح امنیتی، اقتصادی و بهویژه روانی و اجتماعی، ساختارهای شکننده جبهه داخلی این رژیم را هدف قرار داد. برخلاف تصورات رایج، تهدید اصلی برای بقای اسرائیل دیگر صرفاً در مرزها تعریف نمیشود؛ بلکه در فروپاشی درونی و ناتوانی در مدیریت همزمان بحرانهای چندلایه نهفته است.
نخستین نمود این فروپاشی، در مقیاس خسارات فیزیکی ظاهر شد. اظهارات میری ساویون، کمیسر مالیات بر دارایی رژیم صهیونیستی، مبنی بر ثبت ۴۳,۰۰۰ ادعای خسارت در ۱۲ روز در مقابل ۷۵,۰۰۰ ادعا در طول یک سال و نیم گذشته (از ۷ اکتبر)، یک شوک آماری است. این داده به تنهایی نشان میدهد که شدت حملات در این بازه کوتاه، سیستم جبران خسارت را با فشاری بیسابقه مواجه کرده است.
اما نکتهای کلیدیتر در این خصوص، تغییر ماهیت خسارت از آسیبهای جزئی به «تخریب کامل» است. به گفته نخاما بوگین، رئیس دفتر ارزیابان املاک رژیم صهیونیستی، «هیچ رویدادی حتی به شرایطی کنونی به این میزان، نزدیک هم نبوده است.»
تغییر ماهیت خسارات از آسیبهای سطحی به «تخریب کامل»، ازجمله شناسایی دهها غیرقابل سکونت، عملاً صندوق جبران خسارت و صنعت ساختوساز اسرائیل را فلج کرده است.
ناتوانی ساختاری در پاسخگویی به بحران نیز لایه دوم این فرسایش را نمایان ساخته است. در حوزه مالی، فشار ۴ میلیارد شِکِلی بر صندوق جبران خسارت، همراه با بار سنگین بستههای حمایتی و غرامتی، رژیم را با خطر تهی شدن منابع مواجه کرده است. در حوزه اداری، افزایش نیروی انسانی از ۴۰ به ۳۰۰ نفر در صندوق مذکور، اعترافی آشکار به ناکارآمدی ساختار بوروکراتیک است که برای بحران طراحی نشده است. قوانین اضطراری مانند "مسیر سبز نوسازی"، خود بیانگر آن است که بسترهای برنامهریزی سنتی حتی در برابر شوکهای کوتاهمدت نیز تاب نمیآورند.
اما لایه عمیقتر بحران، به درون جامعه اسرائیل بازمیگردد. تجربه زندگی در پناهگاهها برای مدت ۱۰ تا ۱۵ ساعت در روز ـ در حالیکه این پناهگاهها حداکثر برای حضور یک تا دو ساعت طراحی شدهاند ـ موجب فرسایش روانی گستردهای در میان ساکنان مناطق هدف قرار گرفته شده است. تصاویر منتشرشده از حضور دسته جمعی ساکنان شهرهای مختلف در سرزمین های اشغالی در شرایط غیربهداشتی، بدون دسترسی مناسب به آب و غذا، چیزی فراتر از بحران لحظهای را نشان میدهد: اینها نشانههایی از شکست ساختار امنیتیای هستند که ۷۰ سال وعدهاش داده شده بود.
در کنار آن، افزایش قیمت مسکن، کمبود واحدهای اجارهای، و فشار بر بازار کالاهای اساسی، بنیان امنیت اقتصادی را نیز متزلزل کرده است. صندوقهای حمایتی رژیم صهیونیستی با بار سنگینی مواجهاند و حتی وزرای کابینه به صراحت از «محدودیت شدید در تداوم حمایتها» سخن گفتهاند. بدین ترتیب، سهگانه "امنیت اجتماعی، اقتصادی و روانی"، که شالوده بقای جامعه اسرائیل محسوب میشد، اکنون همزمان تحت فشار است و دیگر نمیتوان از آن بهعنوان یک سپر اجتماعی یاد کرد.
در حوزه نیروی انسانی نیز رژیم صهیونیستی با بحران آشکاری روبهرو شده است. تحلیل ریشهایتر این وضعیت نشان میدهد که اسرائیل بهرغم انباشت قدرت نظامی و اطلاعاتی، به دلیل ساختار جمعیتی ناهمگون، نبود انسجام اجتماعی و فقدان «ملت» به معنای جامعهای یکپارچه، دارای تابآوری ساختاری نیست. جغرافیای محدود، فقدان عمق استراتژیک و چالشهای امنیتی پیوسته درون و پیرامون سرزمینهای اشغالی، توان این رژیم برای مقاومت در برابر جنگهای فرسایشی را بهشدت محدود کرده است.
همچنین، ناتوانی لجستیکی در بازسازی، با توقف ورود بیش از ۱۲۰ هزار نیروی کار فلسطینی و ناکامی در جایگزینی آنان، صنعت ساختوساز را وارد بحرانی مضاعف کرده است. به گفته رونی بریک، رئیس انجمن پیمانکاران رژیم صهیونیستی،بدون ۳۰ تا ۴۰ هزار کارگر جدید، بازسازی به یک پروژه چندینساله تبدیل خواهد شد؛ آنهم در شرایطی که هنوز آواربرداری مناطق ویرانشده به پایان نرسیده است.
تمامی این بحرانها به شکاف عمیقی میان دولت و ساکنان سرزمین های اشغالی منجر شده است. شکافی که نهتنها به اعتماد عمومی آسیب زده، بلکه نارضایتیهای گسترده و ناآرامیهای اجتماعی را بدنبال داشته که رژیم بشدت به دنبال کتمان نمودن آن است. تداوم این وضعیت، در ک
نار تحولات منطقهای و افزایش فشارهای بینالمللی، میتواند مشروعیت رژیم صهیونیستی در داخل و خارج از مرزهایش را بهطور جدی تضعیف کند.
جنگ ۱۲ روزه با ایران، صرفاً نبردی موشکی یا تقابلی نظامی نبود؛ بلکه یک آزمون جامع برای ظرفیت مقاومت داخلی اسرائیل بهشمار میرفت. آزمونی که نشان داد رژیمی با سرمایهگذاری هنگفت در حوزههای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی، در غیاب ساختارهای اجتماعی و روانی پایدار، بهسادگی در برابر بحران های کم شدت مشابه جنگ ۱۲ روزه دچار فروپاشی درونی شده و رژیم را در شرایطی قرار می دهد که مجبور به عقب نشینی میشود. آینده اسرائیل، نه در سامانههای گنبد آهنین، بلکه در ترمیم سرمایه اجتماعی از دسترفته و بازتعریف مفهوم امنیت در یک جامعه ناهمگون رقم خواهد خورد؛ آیندهای که در سایه بحران های ساختاری، بویژه پس از تجربه جنگ ۱۲ روزه مشخص شد که بیش از هر زمان دیگری، تیره و نامطمئن است.