نورنیوز - گروه اجتماعی: تینا چهارسوقی امین زبانشناس در گفتوگویی شرح داد: «در زمان جنگ دفاع از حقیقت تنها در سنگرها تعریف نمیشود، بلکه واژگانی که در زمانه جنگ بازتولید میشوند نیز بیانگر نوعی دیگر از جنگ و دفاعند. روایت و حتی روایتسازی در جنگها ذیل ادبیات تولید شده در جنگ تعریف میشود و نوع بیان و ادبیات هر یک از طرفین در جنگ میتواند حتی در پیروزی و شکست آن طرف تأثیرگذار باشد؛ چراکه درنهایت جنگ تمام میشود اما آنچه باقی میماند واژگان و روایتها از جنگهاست و همین واژگان فاتحان جنگها و سرنوشت جنگ را تعیین میکنند. در اولین پیام تصویری رهبر انقلاب از کلید واژگانی مانند جنگ تحمیلی، صلح تحمیلی و اقدام پیشدستانه استفاده شد و همین کلیدواژهها در نهایت، تأثیر خود را در میدان واقعیت گذاشتند و در آخر نیز در حافظه تاریخی ملت ماندگار خواهند شد. گفتوگوی زیر با تینا امین، مدرس دانشگاه و زبانشناس درباره ادبیاتسازی و مفهومسازی در جنگ تحمیلی پیشروست.
جنگ تنها در میدان نبرد اتفاق نمیافتد
تینا امین در این باره گفت: «در نگاه من به عنوان زبانشناس، جنگ همواره فراتر از میدان نبرد است؛ چراکه جنگ، در وهله اول، در زبان شکل میگیرد و آنجاست که میدان، عرصه خود را تعیین میکند. فهم وضعیت گفتمانی جنگی، به ما کمک میکند تا سیاستگذاری بهتری در امر رسانه داشته باشیم و از طریق آن، بتوانیم نبرد قویتری را حتی در میدان جنگ واقعی رقم بزنیم. در عصری که از آن با عنوان «پساحقیقت» یاد میشود، جنگ تنها در میدانهای نظامی رخ نمیدهد، بلکه در ذهن و زبان ملتها آغاز و پایان میپذیرد.» وی ادامه داد: «آنچه جمهوری اسلامی ایران امروز با آن مواجه است، صرفاً یک اقدام نظامی یا تجاوز فیزیکی از سوی رژیم صهیونیستی نیست، بلکه بخشی از یک پروژه کلان جنگ ترکیبی است که ابعاد رسانهای، گفتمانی و روانشناختی دارد. این ابعاد نه تنها مکمل، بلکه در مواردی مؤثرتر از بعد سختافزاری نیز عمل میکنند. وقتی ما بعد سختافزاری جنگ را در موشکها اصابت کردهاند و نیروها یا منابع انسانی که از دست رفتهاند مشاهده میکنیم، تنها بخشی از جنگ را میبینیم. در کنار آن، یک بعد نرمافزاری از منظر گفتمانی و روانشناختی وجود دارد که در طول زمان استمرار مییابد و آثار آن در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت قابل مشاهده است.»
رسانهها کنشگران اصلی جنگی هستند و زبان فراتر از ابزار بلکه جبهه آنهاست
امین معتقد است در چنین شرایطی، رسانهها نهتنها راوی، بلکه کنشگر اصلی هستند و زبان، نهتنها ابزار گزارش، بلکه جبههای برای جنگ محسوب میشود. برای فهم این وضعیت جنگ ترکیبی و تهاجم نظامی که در آن قرار داریم، در وهله نخست باید بازیگران رسانهای این عرصه را از یکدیگر تفکیک کنیم و کنشگری رسانهای آنها را بهدرستی تحلیل کنیم. باید ببینیم در این موقعیت اجتماعی جنگی، چه بازیگرانی نقش ایفا میکنند و این بازیگران از چه مدلهای زبانی و گفتمانی استفاده میکنند. وقتی این مدلها تحلیل شوند، دستیابی به راهکار مدنظر آسانتر خواهد بود.
رژیم صهیونیستی در 2 بیانیه اول خود خشونت و تجاوز را مشروعسازی میکند
وی عنوان کرد: «با این مقدمه، در ادامه بازیگران را بهصورت چند سطحی و لایهمند از یکدیگر تفکیک میکنیم و سپس راهکارهای مدنظر را ارائه میدهیم. بخش نخست تحلیل رسانهای این گفتمان، مربوط به رسانههای «خوب» بینالمللی در عرصه غربی است. منظور رسانههاییاست که ذیل هژمونی غربی نقش ایفا میکنند؛ از خود رسانههای اسرائیلی، رسانههای آمریکایی و اروپایی، تا هر آنچه خارج از چهارچوب ایران کنشگری میکند؛ چهارچوب مسلطی که این رسانهها در آن سخن میگویند و در گفتمانشان صورتبندی میشود، شامل امن بودن اسرائیل، کنشگری پیشدستانه اسرائیل و قرار دادن ایران در موضع تهدید است. در این چهارچوب، ایران بهعنوان تهدید معرفی میشود و از اصطلاحاتی مانند «پیشدستانه»، «دفاع از خود» یا «بازدارندگی» استفاده میشود.» این مدرس دانشگاه افزود: «در نخستین بیانیهای که در تاریخ ۲۳ خرداد از سوی رژیم صهیونیستی منتشر شد، دقیقاً تکتک این واژگان بهکار رفته بودند. استراتژی اصلی این مدل از رتوریک زبانی، نشان دادن مشروعسازی تجاوز از طریق زبان، و اخلاقیسازی خشونت و مداخله است، یعنی دو امر خشونت و تجاوز و مداخله با زبان اخلافی مشروعسازی میشوند.»
کلمه «پیشدستانه» چطور قرار شد ایران را تبدیل به هدف مشروع برای رژیم صهیونیستی کند؟
امین بر این باور است که در رویکرد زبانشناسی شناختی، زبان بستری برای چهارچوبسازی واقعیت محسوب میشود. «وقتی از واژگانی مانند «پیشدستانه» استفاده میشود، این واژهها دارای چهارچوبهای ضمنی هستند که بدون نیاز به ارائه شواهد یا منطق، ذهن مخاطب را به سمت فهم خاصی از واقعیت سوق میدهند. بهعبارت دیگر، این واژگان مفروض میگیرند که تهدیدی از سوی ایران وجود دارد و کنش نظامی انجامشده، پاسخی معقول، مسئولانه و ناگزیر از سوی عامل صهیونیستی است. این چهارچوب ناخودآگاه، بدون ارائه هیچگونه پیشفرضی، در ذهن مخاطب ایرانی و جهانی ایجاد میشود. این همان رسالت چهارچوبسازی زبانی است: حفظ یک تصویر و سپس قالب کردن مجموعهای از منطقهای نمادین و ساختهشده. در اینجا، زبان به یاری استراتژی شناختی آمده تا نهتنها خشونت و مداخله را توجیهپذیر سازد، بلکه آنها را ضروری و عقلانی نیز جلوه دهد؛ بهگونهای که ایران بهمثابه یک عامل تهدیدآمیز مشروع تلقی شود و خشونت علیه آن یا مداخله در امور داخلیاش، امری موجه و حتی الزامی به نظر برسد. این مداخله در امور داخلی، همان است که از طریق چهارچوببندی اخلاقی صورت میگیرد و هدف نهایی آن مشروعسازی خشونت است.»
باید به مفهومسازیها علیه ایران آگاه بود و واکنش زبانی داشت
او عنوان کرد: «مفاهیمی مثل «امنیت اسرائیل»، «تهدید بودن برنامه هستهای ایران»، «ضرورت اقدام پیشدستانه»؛ همه اینها، به نحوی مدل دخالت را موجه و توجیهپذیر میکنند. و البته همه اینها را با یک فرامتن دیگری ترکیب میکنند که آن فرامحصولشان، «سیستم دیستراکشن» یا بهعنوان مثال، «فروپاشی» یا «رژیمچنج» است؛ که در فرامتن، هدف نهایی همه این اقدامات قرار گرفته است، یعنی با مفروض نگهداشتن تهدید بودن انرژی هستهای ایران و با مفروض نگهداشتن بهاصطلاح موج نارضایتی اجتماعی این تجاوز و این مداخله را مشروع میکنند. این کاری است که از نظر نظام زبانی و مفهومسازی زبانی، در عرصه بینالملل علیه ایران دارد صورت میگیرد. واقعیت این است که باید نسبت به این قضیه آگاه باشیم؛ هم مردم ایران و همه بهاصطلاح دولتمردهای ما و این را بتوانیم با آگاهی نسبت به همین قضیه، به آن واکنش زبانی داشته باشیم.»
ما در نسبت با رژیم صهیونیستی از یک فهم پیشینی برخورداریم
این مدرس دانشگاه ادامه داد: «نکته مهم این است که این رسانهها، واقعیتهای میدانی را نادیده میگیرند. گزارشهای بیطرفانه یا حتی سوگیرانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره برنامه هستهای ایران، در این چهارچوب گفتمانی نادیده انگاشته میشود. همچنین تهدید دائمی رژیم صهیونیستی علیه همه کشورهای منطقه، تجاوزهای مستمر به فلسطین و ذات اشغالگرانه و جنگطلبانه آن، در تحلیلهایشان حذف میشود. در عوض، همه این واقعیتها در جهت توجیه جنگافروزی و هژمونی اسرائیل بازتولید میشود؛ اما ما با فهم پیشینی که نسبت به تجاوزگری اسرائیل داریم. چرا میگویم فهم پیشینی؟ منظورم هشدارها و اشاراتی است که امام دادهاند. نقلقولهای بسیار زیادی از ایشان در صحیفه امام موجود است که بارها این قضیه را هشدار دادهاند و گفتهاند. نقلقولی از امام در سال ۵۲ وجود دارد که گفتند قریب به 20 سال است که دارم این هشدار را به همه مملکتها میدهم راجعبه بهاصطلاح اقدامهای تجاوزگرانه و جنگافروزی اسرائیل، که اسرائیل تا کجا میخواهد پیش برود. این فهم و دانش پیشین نسبت به این قضیه، کمک میکند فهم فعلی از تجاوزگری و بهاصطلاح توجیهگری خشونت اسرائیل را بهتر درک کنیم. این لایه اول زبانی و گفتمانی است که با آن مواجه هستیم.»
رسانههای ضدایرانی شهادت مردم عادی را در راستای رسیدن به آزادی، عادی جلوه میدهند
امین افزود: «در لایه دوم زبانی و گفتمانی که در امر رسانه با آن مواجهیم، رسانههای اپوزیسیون فارسیزبان هستند؛ رسانههایی مثل بیبیسی فارسی، منوتو، ایراناینترنشنال و صدای آمریکا که حالا دوباره برگشتهاند. چهارچوب گفتمانیای که آنها از نظر زبانی در رسانه خودشان ترویج میدهند، جنگ علیه رژیم حاکم ایران است، نه علیه ملت ایران، یعنی اگر توسط رسانههای غربی و اسرائیلی در لایه قبلی خشونت و مداخله صورت میگرفت – در این ناحیه دارد مشروعسازی خشونت علیه رژیم ایران انجام میشود و در اینجا هم، حتی بهصورت خیلی زیرپوستی میگویند بالاخره، در این خشونت علیه نظام، اگر مردمی هم از مردم عادی در معرض تجاوز قرار بگیرند، در راه آزادی ریختن خونها توجیهپذیر است. از همین رو از ابزار رتوریکی استفاده میکنند، دوقطبیسازی میان ملت و حاکمیت، و عادیسازی حمله به نهادهای حاکمیتی، نظامی و المانها و بهاصطلاح نمادهای جمهوری اسلامی و در این وضعیت هم، عادیسازی از دست رفتن بخشی از مردم عادی، در راه آزادی و در راه فروپاشی نظام است، یعنی اگر میخواهیم یک نظام فروپاشیده شود، قاعدتاً یکسری هزینههایی مثل جان و مال مردم معمولی هم در این میان باید پرداخت شود. کاری که لایه زبانی رسانه اپوزیسیون انجام میدهد دقیقاً همین حرکت است. لایه دوم گفتمان رسانهای اپوزیسیون با لایه نخست تفاوت دارد، اما در راستای همان هدف فعالیت میکند. در اینجا «دگرسازی» جمهوری اسلامی ایران انجام میشود، یعنی جمهوری اسلامی بهعنوان «دیگری تهدیدآمیز» بازنمایی میشود و هر اقدام تضعیفکنندهای علیه آن، از جمله زیر سؤال بردن مشروعیت، مشروع و لازم جلوه میکند.»
این مدرس دانشگاه معتقد است این رسانهها ضعف ساختارهای حاکمیت، انزوای بینالمللی، صفهای طولانی کالا، احتکار، گرانی و نارضایتی اجتماعی را پررنگ میکنند. بسیاری از این بازنماییها یا ساختگیاند یا مبالغهشده، اما در زبان رسانهایشان بهگونهای ارائه میشوند که انسجام ملی را تضعیف میکنند. در واقع این رسانهها نهتنها بر طبل نارضایتی میکوبند، بلکه صدای نارضایتی را «اکو» میکنند و آن را بهمثابه گواهی بر فروپاشی حاکمیت بازنمایی میکنند. در این سطح، رسانههای اپوزیسیون از طریق زبان، فروپاشی روانی ملت را هدف قرار میدهند. این نوع از زبان، زبان القای بیثباتی، عادیسازی خشونت و مشروعیتبخشی به دخالت است؛ زبانی که در خدمت فروریختن نظام از درون و از طریق ذهن و زبان مردم طراحی شده است.
زبان رسانهای ما در این جنگ نباید دچار افتراق و واگرایی شود
امین ادامه داد: «در لایه سوم، با زبان رسانهای مواجه میشویم که در رسانههای داخلی خودمان در حال شکلگیری است. در اینجا، قطعاً ما باید با یک اقتدار مفهومی در حوزه مقاومت و با تمرکز بر دسترسی به مخاطبان داخلی و منطقهای، این کار را انجام دهیم. شاید بتوان گفت یکی از چالشهایی که با آن مواجهیم، «تأخیر در روایتسازی»، «فقدان انسجام زبانی و رتوریک» و «غیبت زبان نوین» در این جنگ ترکیبی رسانهای است، یعنی ما نیازمند یک ادبیات رسانهای اقتدارمحور، همدلانه، چندلایه و منعطف در این مسئله هستیم؛ ادبیاتی که باعث جلوگیری از افتراق پیامی شود. اکنون، در شرایطی که از ۲۳ و ۲۴ خرداد گذشته و به امروز رسیدیم میبینیم که هر مدل پیامی که در فضای مجازی ـ تا میزانی که در دسترس داریم ـ و در میان مردم و تولیدات رسانهای موجود ارائه شده، به نوعی دچار افتراق پیامی و زبانی شدهاند.»
این مدرس دانشگاه و زبانشناس افزود: «این افتراق به معنای تقابل یا ضدیت با یکدیگر نیست، بلکه منظور این است که شاید هدف همگی یکی باشد، اما مسیرها و زبانها همدلانه و همسو نیستند، بلکه هر فرد، هر گروه، هر بعد یا هر «گره» رسانهای، بر اساس عرق خود، توانایی خود، اقتضای موجود، ابزارهای در اختیار و نیروی انسانی خود، تلاش کرده پیامی برای همدلی و اقتدار تولید کند. اما این پیامها در یک مسیر واحد قرار نمیگیرند و از منظر زبان، در یک بستر همگرا قرار ندارند. این را نمیتوان الزاماً بد تلقی کرد؛ چراکه مواجهه نسبتاً غافلگیرانهای با این مسئله داشتهایم و اتفاقاً اکنون خوب است که همه از ابزارهای خود برای تولید پیام استفاده میکنند. اما وقتی تجمیع این پیامها منجر به روایتگری مقتدر نشود، بخشی از هزینه، منابع انسانی و انرژیای که برای این جریان صرف میشود، از بین میرود. چرا؟ چون همه این انواع تولیداتی که در حال شکلگیری هستند، ممکن است در خدمت یک روایتگری مقتدر که بتواند موقعیت ایران را در این جنگ ترکیبی بازتاب دهد، قرار نگیرند و دچار واگرایی شوند.»
همانطور که سامانه دفاع موشکی داریم باید «سامانه دفاع زبانی و گفتمانی» نیز داشته باشیم
امین گفت: «منظور از این یکپارچهسازی چیست؟ به معنای دقیق کلمه، ما به بازآفرینی زبان رسانهای در وضعیت اضطرار ملی نیاز داریم، یعنی وقتی در شرایطی همچون امروز قرار میگیریم که وضعیت، یک وضعیت اضطراری ملی است، باید بتوانیم زبان رسانهای متناسب با این وضعیت را داشته باشیم و از آن استفاده کنیم. در چنین شرایطی، نمیتوان هر گروهی را به حال خود گذاشت تا بهصورت خودجوش، مدل خود را از بهکارگیری پیام، هشتگها یا قالبهای رسانهای داشته باشد. پس، اولین اقدام، شکلگیری یک یکپارچهسازی در این حوزه است. این یکپارچهسازی زبان رسانهای در وضعیت اضطرار ملی، از منظر من زبانشناس، از طریق شکلگیری «سامانه دفاع گفتمانی» تعریف میشود. البته منظورم از سامانه دفاع گفتمانی این نیست که حتماً یک ساختار تشکیلاتی زاید و رسمی تأسیس کنیم که صرفاً موازیسازی با بسیاری از اقدامات فرهنگی و زبانی دیگر باشد، بلکه دقیقاً منظورم این است همانطور که ما سامانه دفاع موشکی داریم، باید برای سامانه دفاع زبانی نیز تدبیری داشته باشیم و این، اتفاقاً به همبستگی و یکدستسازی نیروها کمک میکند.» وی ادامه داد: «بهعنوان مثال، وقتی اکنون یک مصاحبهکننده از مردم میپرسد آیا شما اینجا نظامی بودید یا مردم عادی؟ و در پاسخ میشنود ما مردم عادی بودیم. تکرار این مدل نمیتواند برای ما یک سامانه دفاعی واقعی در برابر حمله سختافزاری دشمن ـ که یک محل غیرنظامی را هدف قرار داده ـ ایجاد کند، یعنی تکرار زبانی در عرصه میدانی واقعی، با مقابلهای که باید با آن حمله صورت گیرد یا شفافیتی که باید در زمینه نحوه هدف قرار گرفتن یک منطقه غیرنظامی ایجاد شود، برابری نمیکند؛ در یک ترازو قرار نمیگیرند. چرا؟ چون این مصاحبههای ما، واقعاً مصاحبههای مردمی نیستند، یعنی از دل ادبیات مردم ساخته نشدهاند، بلکه از ادبیاتی نشأت میگیرند که کدهای آن را زبانشناسان رسانهای، خبرنگاران و دانشگاهیان به شکلی یکسان کردهاند. این زبان از دل تجربه زیسته مردم بیرون نیامده است.»
دفاع زبانی ما باید همتراز دفاع موشکیمان باشد
این مدرس دانشگاه افزود: «بالاخره ما میدانیم که واژهها حامل قدرتند. اگر نتوانیم زبان خاص خود را برای توصیف وقایع، کنشها و موقعیت اضطرار ملی که در آن قرار داریم تعریف کنیم، ناگزیر در دام رسانههای معارض میافتیم. آنگاه، هر آنچه تولید میکنیم، صرفاً واکنشی به محصولات و حملات رسانهای آنها خواهد بود. دقت کنید! آنها حمله موشکی انجام میدهند، ما هم پاسخ موشکی میدهیم اما آنها این پاسخ ما را با زبان خود مورد هجوم قرار میدهند. سپس ما در برابر همان زبان، باز میمانیم و میخواهیم به آن پاسخ بدهیم. اما این پاسخی که ما ارائه میدهیم، اثربخشی بسیار کمتری دارد.»
وی عنوان کرد: «شاید پاسخ موشکی ما به تلآویو، ویرانی بیشتری برای آنها بههمراه داشته باشد؛ اما پاسخ زبانی ما، در برابر ویرانی زبانیای که آنها ایجاد کردهاند، آنچنان ویرانگر نیست. آن اندازه بازدارندگی ندارد. آن اندازه حملهکننده نیست. پس این مدل دفاع ما، در عرصه زبان، تراز نیست. این مسئله از کجا باید اصلاح شود؟ از همان چیزی که من آن را «سامانه دفاع گفتمانی» مینامم. ما باید همیشه بهویژه در موقعیت اضطرار زبان متناسب با شرایط داشته باشیم؛ زبانی که بتواند طراحی، هماهنگی، انسجام و روایتگری گفتمانی را برعهده گیرد. «سامانه دفاع گفتمانی» لزوماً بهمعنای ایجاد یک ساختار تشکیلاتی زائد یا موازیسازی با سایر اقدامات فرهنگی و زبانی نیست، بلکه دقیقاً منظور این است: همانطور که سامانه دفاع موشکی داریم، باید برای دفاع زبانی نیز تدبیری داشته باشیم. این سامانه دفاع گفتمانی است که میتواند به همبستگی، هماهنگی و همافزایی میان نیروهای رسانهای و فرهنگی کمک کند.»
رسانه باید زبانی را برگزیند که با همه لایههای اجتماعی ارتباط بگیرد
وی افزود: «وقتی از «چندلایه» بودن سخن میگوییم، منظور دقیقاً چیست؟ یعنی باید بتوانیم تکثر مخاطبانمان را ببینیم. ما بهطور مکرر میبینیم این روزها مداحی خاصی از تلویزیون پخش میشود تا یک مدل شور جنگی متناسب با این ایام داشته باشیم. اما آیا همه اقشار ملت ما، همه لایههای مردمی ما، میتوانند با این مدل مداحیها ارتباط برقرار کنند؟ آیا تاکنون با اینگونه مداحیها ارتباط داشتهاند که اکنون نیز بتوانند چنین ارتباطی را حفظ کنند؟ لزوماً خیر. سلیقه موسیقایی مردم یکشبه تغییر نمیکند. اما میبینیم محسن چاوشی آهنگی را خوانده که با لایه بسیار زیادی از مردم میتواند ارتباط برقرار کند. کاری که رسانه ما باید انجام دهد، این است که همزمان با مداحیهایی مانند «خیبر خیبر» یا «صهیون»، بتواند آهنگی مانند «علاج» چاوشی را نیز از رسانه ملی پخش کند. اینجاست که میتوان گفت رسانه ملی ما «اضطرار ملی» را درک کرده است. در چنین وضعیتی، رسانه باید زبانی را برگزیند که با همه لایههای اجتماعی ارتباط بگیرد. علاوهبر این، روایتهایی که رسانه تولید میکند باید در عین پایبندی به اصولی چون مردممحور بودن، اخلاقمحور بودن، و داستانمحور بودن، چندلایه، منعطف، و قابل برقراری ارتباط با عموم مردم باشد.» امین گفت: «این مدل از بازآفرینی زبان رسانهای، نکتهای کلیدی است. تأکید میکنم، منظور من این نیست که کاری بیشتر از آنچه تاکنون انجام شده باید میکردیم، بلکه حتی اکنون هم دیر نیست. اکنون که درگیر این میدان نبردیم و زبان هم بخشی از استمرار این نبرد است، تشکیل ستاد یا کارگروه هماهنگی زبان رسانهای، نهتنها دیر نیست، بلکه میتواند آثار مهمی در پی داشته باشد. قطعاً این اقدام باید از منظر «سیاستگذاری زبان رسانهای» با جدیت پیگیری شود و من، خودم هم پای کارش هستم.»
فرهیختگان