نورنیوز- گروه سیاسی: در حالی که بسیاری تصور میکردند حمله اخیر آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای و نظامی ایران، دستکم از منظر رسانهای، یک پیروزی تلقی شود، رخدادهای پس از آن نشان داد که وضعیت برای واشنگتن و تلآویو نهتنها تثبیت نشد، بلکه مجموعهای از بحرانهای سیاسی، رسانهای و نهادی را به دنبال داشت که اکنون پس از فروکش کردن درگیریهای میدانی، به چالشی درونی برای دو بازیگر اصلی این ماجرا تبدیل شده است.
آمریکا: بنبست قانونی و فشار رسانهها
ایالات متحده در شرایطی وارد عملیات علیه ایران شد که هیچ مجوزی از کنگره برای ورود به جنگ نداشت. ترامپ، با اتکا به برخی اختیارات اضطراری، دست به اقدامی زد که اکنون در واشنگتن با مخالفتهای فزایندهای روبهرو شده است. گزارشها نشان میدهد که او جلسه محرمانه برای ارائه گزارش به کنگره درباره چرایی حمله را به تعویق انداخته است؛ مسئلهای که خشم رهبران دموکرات را برانگیخته است. چاک شومر، رهبر دموکراتهای سنا، به صراحت این تأخیر را غیرقابل توجیه خوانده و هشدار داده که دولت باید پاسخگوی قانونگریزی آشکار باشد.
رسانههای آمریکا، بهویژه سیانان، نیویورک تایمز و آسوشیتدپرس، نیز با انتشار گزارشهای مستند، ادعای دولت ترامپ درباره موفقیت عملیات علیه سایتهای غنیسازی ایران شامل فردو، نطنز و اصفهان را به چالش کشیدهاند. آنها تأکید میکنند که نه تنها تأسیسات هستهای ایران نابود نشده، بلکه بسیاری از سانتریفیوژها سالم باقیماندهاند و فردو به عنوان یکی از پایگاههای کلیدی، همچنان فعال است. در مقابل، ترامپ این گزارشها را "اخبار جعلی" خوانده و بر روایت رسمی کاخ سفید مبنی بر «نابودی کامل» تأکید دارد. این شکاف آشکار میان کاخ سفید و رسانههای آمریکایی، یادآور دورههای بحرانی ریاستجمهوری ترامپ است که واقعیتسازی رسانهای را با تهدیدات سیاسی گره میزد.
اسرائیل: اختلاف در کابینه، فشار جهانی و بحران اجتماعی
در تلآویو، وضعیت بغرنجتری در جریان است. گرچه مقاماتی مانند ایهود اولمرت از «موفقیت در کشاندن آمریکا به جنگ» سخن میگویند، اما رسانهها و محافل سیاسی اسرائیل تصویر دیگری از ماجرا ارائه میدهند. کابینه امنیتی اسرائیل دچار دودستگی جدی درباره آتشبس با ایران شده است. گزارش شبکه ۱۳ نشان میدهد که برخی وزرا آشکارا با توقف حملات مخالفت کرده و نتانیاهو را به مماشات متهم کردهاند.
با این حال، واقعیت آن است که تابآوری اجتماعی در اسرائیل بهشدت کاهش یافته است. ضربات پاسخ متقابل ایران، بهویژه در عرصه اقتصادی و امنیتی، هزینههایی را بر تلآویو تحمیل کرده که ادامه جنگ را غیرممکن ساخته است. همزمان، فشار بیسابقه جهانی بر اسرائیل برای توقف تجاوزات، بهویژه از سوی روسیه و چین، منجر به تضعیف موضع تلآویو در صحنه بینالمللی شده است. نماینده روسیه در شورای امنیت، با صراحت خواستار پیوستن اسرائیل به انپیتی شده و بر افشای نقش این رژیم در حمله به ایران تأکید کرده است.
علاوه بر این، همنوایی و همصدایی بسیاری از کشورها خصوصا کشورهای منطقه و همسایگان عرب در محکوم کردن تجاوز صهیونیستها به ایران، شاهدی بر ناکامی تلآویو در تشکیل یک جبهه فراگیر برای تکرار موج جدید «ایرانهراسی» به بهانه فعالیتهای هستهای تهران است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی: رسوایی نهاد ناظر
شاید یکی از مهمترین پیامدهای این تقابل، افشای ماهیت واقعی و کارکرد غیر حرفه ای آژانس بینالمللی انرژی اتمی باشد. رفتارهای این نهاد در ماجرای اخیر، که بیشتر به ایفای نقش «جاسوس فنی» برای طرفهای متخاصم شبیه بود تا یک نهاد بیطرف نظارتی، موجب شد که مجلس شورای اسلامی ایران طرح تعلیق همکاری با آژانس را تصویب کند. اکنون بسیاری در جهان، حتی رسانههای غربی، از سقوط اعتبار آژانس سخن میگویند و عملکرد آن را زیر سوال بردهاند.
گزارشهای اطلاعاتی اخیر نیز مؤید آن است که آژانس از واقعیات میدانی آگاهی نداشته و بیشتر به استناد گزارشهای امنیتی غیررسمی موضع گرفته است. این رسوایی، نه تنها اعتماد ایران به آژانس را از بین برده، بلکه نقش آن را به عنوان یک میانجی یا ناظر مؤثر در بحرانهای آینده تضعیف کرده است.
علاوه بر این حمایت آشکار آژانس از اسرائیل و آمریکا با عدم محکومیت حمله آنها به تاسیسات هسته ای ایران که هم در ردیف وظایف قانونی آژانس است و هم حداقل اقدامی است که میتوانست برای نمایش بی طرفی انجام دهد نشان داد که آژانس و بویژه مدیرکل آن حتی قصد حفظ ظواهراولیه برای دفاع از اعتبار نابود شده این نهاد ناظر بین المللی را نیز ندارد
به هرروی برخلاف ادعاهای مقامات آمریکایی و اسرائیلی، حمله اخیر نهتنها در رسیدن به هدف راهبردی خود ناکام ماند، بلکه زمینهساز سلسلهای از بحرانهای داخلی برای واشنگتن و تلآویو شد. فقدان اجماع سیاسی در آمریکا، تضاد در روایتها، فشار رسانهای و بیپاسخی رسمی دولت، در کنار اختلافات آشکار در کابینه اسرائیل و فشار فزاینده جهانی، مجموعاً نشان میدهد که اردوگاه مقابل ایران، در موقعیتی بهمراتب شکنندهتر از گذشته قرار گرفته است. در چنین فضایی، ایران نیازی به تبلیغ یا بزرگنمایی ندارد؛ کافیست تنها صدای واقعی شکافها، رسواییها و بنبستها در غرب را بازتاب دهد. راهبرد هوشمندانه، برجستهسازی نزاع درونسیستمی دشمن است، نه بازخوانی دستاوردهایی که بویژه پس از افشاگری امیر قطر در خصوص تلاش شدید دونالد ترامپ برای متقاعد کردن ایران به پذیرش آتش بس برای همگان آشکار می باشد.