نورنیوز – گروه سیاسی: در روزهایی که خاورمیانه در آستانه انفجار ایستاده بود، ایران روایتی متفاوت از مواجهه با بحران ارائه داد؛ روایتی که نه با شعارهای احساسی همراه شد و نه با عقبنشینی شتابزده. مقامات ایرانی از نخستین ساعات حمله رژیم صهیونیستی به تأسیسات هستهای و نظامی کشور، موضعی روشن اتخاذ کردند: نه پذیرش جنگی که دیگران آغاز کردهاند، و نه تن دادن به صلحی که شروط آن از بیرون دیکته میشود.
در بحبوحه این نبرد پیچیده که از نطنز و فردو تا حیفا و تلآویو امتداد یافت، تهران تلاش کرد تا با ترکیب خرد راهبردی، بازدارندگی فعال و پاسخ هدفمند، مسیر یک «آتشبس از موضع اقتدار» را ترسیم کند؛ مسیری که نقطه اوج آن را میتوان در حمله کمسابقه به پایگاه آمریکایی العدید در قطر دید، اقدامی که وزن راهبردی تهران را در محاسبات آتشبس بهشدت افزایش داد.
دفاع ملی، نه ماجراجویی؛ منطق ایران در تراز بحران
برخلاف بسیاری از تصویرسازیهای غربی، جمهوری اسلامی ایران نه آغازگر جنگ بود و نه علاقهمند به درگیری مستقیم با رژیم صهیونیستی و متحدانش. اما این بدان معنا نبود که ایران بیپاسخ میماند یا بهراحتی وارد الگوی مهار تحمیلی میشد. از همان ابتدا، مسئولان عالیرتبه نظام و خصوصا رهبر معظم انقلاب بر دو اصل تأکید داشتند:
اول) جنگ تحمیلی، خط قرمز است؛ جمهوری اسلامی درسی تاریخی از دهه ۶۰ گرفته که هرگونه عقبنشینی مقابل تجاوز تنها زمینهساز جنگی فرسایشی و نابرابر خواهد شد.
دوم) صلح تحمیلی، پذیرفته نیست؛ پذیرش آتشبس صرفاً زمانی معنا دارد که کشور در میدان پاسخ، ابتکار عمل و دست بالا داشته باشد. این دوگانه، نه صرفاً شعار، بلکه سیاستی واقعی بود که در میدان عمل نیز دنبال شد.
حمله ایران به پایگاه العدید قطر که محل استقرار یکی از مهمترین مراکز فرماندهی نظامی آمریکا در منطقه است، نقطه عطفی راهبردی در این بحران محسوب میشود. ایران با این اقدام، عملاً پاسخ مستقیم به مشارکت آمریکا در عملیات ضدایرانی اسرائیل داد. به منطقه و جهان نشان داد که در محاسبات بازدارندگی، آمریکا را نیز بخشی از طرف تقابل میداند. و مهمتر از همه، مسیر بازگشت به صلح را از موضع فعال، نه منفعل، برای خود هموار ساخت. این حمله نه بهعنوان مقدمه جنگی تمامعیار با آمریکا طراحی شده بود، بلکه یک اخطار کالیبرهشده استراتژیک بود؛ پیامی روشن از اینکه اگر جنگی آغاز شود، ایران فقط با تلآویو طرف نیست، بلکه پایتختهای مشارکتکننده را هم درگیر میکند.
آتشبس از موضع قدرت
برقراری آتشبس بدون امضای توافق رسمی یا انتشار بیانیه مشترک، بیش از آنکه یک «قرارداد صلح» باشد، نوعی تعلیق درگیری در شرایط بازدارندگی متقابل بود. ایران در این شرایط توانسته بود با پاسخهای پهپادی و موشکی، سامانههای امنیتی اسرائیل را به چالش بکشد؛ در عملیات سایبری و اطلاعاتی، ضرباتی به پیکره جنگافزارهای دیجیتال دشمن وارد کند؛ و با حمله به العدید، پیام روشنی به آمریکا و متحدان منطقهای ارسال کند که «امنیت یکسویه» پایان یافته است. در چنین شرایطی، پذیرش آتشبس، نه نشانه ضعف، بلکه تثبیت موازنه نوین منطقهای بود. در این تراز جدید، ایران کشوری نیست که صرفاً در برابر تهاجم واکنش نشان میدهد؛ بلکه بازیگری است که میتواند معادلات بازدارندگی را به نفع خود تغییر دهد.
اگر بخواهیم این رویداد را در چارچوبی فراتر از منازعه دوجانبه تحلیل کنیم، میتوان آن را بهعنوان الگویی از مقاومت هوشمند در نظر گرفت؛ مدلی که از یکسو از جنگ تمامعیار پرهیز میکند، چون میداند تلفات انسانی و اقتصادی بالایی دارد؛ و از سوی دیگر، از «صلح تحمیلی» نیز گریزان است، چون میداند چنین صلحی، بازتولید سلطه از درون گفتوگوست. این رویکرد، ایران را در موقعیتی قرار داد که میتوانست ضمن حفظ اعتبار دفاعی خود، مطالبات راهبردیاش در مذاکرات غیررسمی و آینده منطقه را حفظ کند.
آنچه در این بحران رخ داد، نه الزاما یک پیروزی نظامی تمامعیار به معنای متعارف آن بود، نه تسلیم در برابر فشار بینالمللی. بلکه ورود به فاز جدیدی از بازدارندگی فعال بود. پذیرش آتشبس، زمانی ارزش راهبردی پیدا میکند که در میدان عمل، دست برتر تثبیت شده باشد؛ و ایران در حملات موشکی، سایبری و حتی در پیامرسانی دیپلماتیک، توانست این دست بالا را تثبیت کند. در جهانی که قواعد جنگ و صلح، بیش از گذشته در هم تنیده شدهاند، آنچه اهمیت دارد قدرت انتخاب استراتژیک در زمان مناسب است. ایران با «نه» گفتن به هر دو سوی افراط – جنگطلبی و تسلیمطلبی – نشان داد که دیپلماسی در سایه اقتدار، همچنان ابزار معتبر ملتهاست.
نورنیوز