نورنیوز - گروه بینالملل: در فضای امنیتی پیچیده جنگ در غرب آسیا، جایی که تهدید و سیگنالهای دیپلماتیک همزمان مخابره میشوند، رفتار دونالد ترامپ بار دیگر نشان داد که الگوی اقدام او بر «عدمقطعیت راهبردی» بنا شده است. هشدار صریح او به تهرانیها برای ترک پایتخت، که بلافاصله با بازنشر رسمی از سوی کاخ سفید همراه شد، بیش از آنکه اعلام آغاز یک عملیات باشد، بخش ابتدایی یک بازی ذهنی هدفمند بود. اگرچه دقایقی بعد، الکس فایفر، از سخنگویان کاخ سفید، این پیامها را تکذیب کرد و آنها را «فیکنیوز» خواند، اما تضاد ظاهری این دو پیام نه از سر تناقض در سیاست، بلکه از منطق تکنیکی ترامپ در ایجاد تزلزل و سردرگمی در جبهه مقابل سرچشمه میگیرد.
ترفندی برای فلجکردن تصمیمسازی
ترامپ استاد ایجاد «ابهام هدفمند» است. در ادبیات جنگ روانی، این تکنیک به عنوان یک ابزار راهبردی برای فلجکردن تصمیمسازی حریف شناخته میشود. ترکیب همزمان سیگنالهای متضاد – تهدید صریح، عقبنشینی تاکتیکی، و دروغهای آشکار – کار را برای هر حریفی دشوار میسازد تا مسیر درست پاسخ را تشخیص دهد. راهبردی که نه در منطق خطی سیاست خارجی آمریکا، بلکه در الگوهای رفتاری ترامپ و حلقه نزدیک به او ریشه دارد؛ الگویی که پیشتر در مواجهه با کره شمالی، چین، و حتی روسیه تجربه شده و اکنون در قبال ایران بهکار گرفته شده است.
تحمیل فشار بدون جنگ سخت
با این حال، فراتر از جنگ روانی و ابهامافکنی، ترامپ یک اصل ثابت دارد: پرهیز از ورود به جنگهای پرهزینه. در تمام دوران ریاستجمهوری اول خود و حالا در بازگشت به قدرت، او علاقهای به ماجراجوییهای نظامی ندارد. از افغانستان و عراق تا خلیج فارس، تمایل او همواره معطوف به تحمیل فشار بدون ورود به جنگ سخت بوده است. اما آنچه امروز خطر را واقعیتر میکند، این است که ایران در ارزیابی ذهنی ترامپ، تبدیل به «حریف آسان» شده؛ حریفی که او تصور میکند با چند تهدید و عملیات محدود میتوان آن را وادار به عقبنشینی کرد.
این لحظه، دقیقا لحظهای است که تهران باید منطق بازی را بههم بریزد. نباید فراموش کرد که ترامپ مثل کوسهای است که با بوی خون تحریک میشود. اگر احساس کند جبهه مقابل از تصمیمگیری عاجز است یا در فضای روانی ایجادشده در رسانهها، مقهور شده، آنگاه احتمال ورود او به فاز حمله جدیتر خواهد شد. مهم نیست که او واقعا میخواهد بجنگد یا نه؛ مهم این است که درک او از رفتار ایران چه باشد. اگر این درک بر ضعف، تردید یا انفعال استوار شود، به احتمال زیاد ماجراجویی ترامپ آغاز خواهد شد.
آداب مواجهه با دشمن غیر قابل پیشبینی
در این نقطه، بازدارندگی واقعی نه از مسیر اظهارات دیپلماتیک، بلکه از طریق نمایش ملموس آمادگی و اراده برای پاسخ سخت حاصل میشود. تهران باید بهصورت عینی و هوشمندانه به واشنگتن بفهماند که تبعات هر گونه ورود به جنگ، محدود به منطقه نخواهد بود و هزینههای جانی، سیاسی و اقتصادی آن، توازن انتخاب را علیه ترامپ تغییر میدهد. هشدارهای رسانهای، آرایش نظامی، دیپلماسی پنهان، و حتی استفاده از بازیگران واسطه مانند برخی کشورهای اروپایی یا منطقهای، ابزارهایی هستند که در این مسیر باید فعال شوند.
نکته کلیدی در مواجهه با رفتار دوگانه ترامپ، پرهیز از واکنشهای شتابزده و احساسی و در عین حال حفظ صلابت راهبردی است. نباید در دام جنگ روانی افتاد و همزمان نباید ضعف از خود نشان داد. در بازی با فردی که هیچ قاعده ثابتی را رعایت نمیکند، طرف مقابل باید با ترکیبی از خونسردی و صراحت، قواعد جدیدی تعریف کند؛ قواعدی که ناتوانی در تشخیص آنها برای ترامپ، معادل عقبنشینی خواهد بود.
باید پذیرفت که سیاستورزی ترامپ بر اصل عدمقطعیت میچرخد؛ او نمیخواهد قابل پیشبینی باشد و همین او را خطرناک میکند. اما همانطور که تجربه کره شمالی و چین نشان داد، در برابر ترامپ تنها یک چیز کار میکند: نمایش قدرت واقعی و هوشمندانه. هر تردید، هر انتظار برای شفافسازی نیتها و هر تلاش برای تفسیر نوسانات گفتاری ترامپ، تنها او را جسورتر خواهد کرد. از همین رو، راهبرد تهران باید بر اصل «ابهامزدایی معکوس» بنا شود؛ بهجای افتادن در چرخه سیگنالهای متناقض ترامپ، باید پیام ایران واضح و بدون تناقض باشد: هر اقدام تجاوزکارانه، پاسخ سنگین خواهد داشت. همین یک جمله میتواند حسابهای کاخ سفید را دوباره بازنویسی کند.