نورنیوز-گروه فرهنگی: روزگاری که آسمان خوزستان خاکستر میبارید و هر نسیم، بوی باروت و خون داشت، آبادان، شهری که در محاصره آتش و آهن میسوخت، صدایی داشت که از دل ویرانیها برخاست؛ صدایی که نه شکست، نه سکوت، نه شک… که ایمان بود، ایستادگی بود، وطن بود.
آنجا، در عمق خاکستر و گلوله، رادیو آبادان بود؛ نه فقط فرستندهای رادیویی، که محرابی بود برای اذان مقاومت، منبری برای خطبههای پایداری اسطوره ی مقاومت آیت الله جمی (ره)، سنگری بیسنگر که هر جملهاش تیری در قلب یأس بود، و هر گزارش زندهاش، مرهمی التیامبخش بر پیکر زخمی شهر محاصره شده آبادان و خرمشهری که خونین شهر شده بود.
آنجا صدایی میآمد که امید میکاشت در دلهای خسته، و غیرت میدمید در شریان رزمندها، صدایی که از دل شهر محاصرهشده به گوش ایران میرسید و میگفت: «آبادان هنوز زنده است؛ خرمشهر تنها نیست!» و چه مردان بیادعایی بودند در پس آن صداها؛ آنان که نه پشت خاکریز، که پشت میکروفون جنگیدند. گاهی با بغض، گاهی با خون، اما همیشه با شرف. از میانشان، ستارهای میدرخشید که شبهای محاصره را روشن میکرد: شهید غلامرضا رهبر، آفتاب صدای ایران. او که قلم داشت اما صدایش، تفنگ بود؛ آرامبخش مادران، شور رزمندگان و ندای رسای مقاومت. نه فقط گزارشگر جبهه، که خود جبههای بود از جنس صدا، از جنس یقین، از جنس عشق.
او و یارانش، کاروانی بودند از صداهای بیسنگر، قافلهای از ایمان که با نوارهای ضبطشده، شهر را بیدار نگه میداشتند و با پخش زنده از دل معرکه، تاریخ را ثبت میکردند نه با مُرکَّب، که با خون.
امروز، تصویرشان در قاب زمان جاودانه شده است؛ پرچمداران روایت مقاومت در طول هشت سال دفاع مقدس: شهید غلامرضا رهبر، شهید محمد طوینی، مرحوم محمد حسن ظریفیان، مرحوم منوچهر شمس، سید محمد صدر هاشمی، فضل الله صابر، غلامعلی قلمبر، جعفرعلی نجفی، سعید مویعی، الطاف، سید داوود موسوی، سید رضا فرخانی، ابو منتظر، محمد کمالی، غلامرضا دهداری، کیومرث عبدالحسینی، عبدالله نعیم زاده، محمدجواد ریوفی، محمود شهیدزاده، حسن حبیبی، محمد غوابش، محمد خواجه، صدیقه رامهرمزی، نرگس حسینی، عالی افضل یوسفی، ابونصیر کاظمی، سید حمید موسوی، حمیدرضا رهی، خلف غافلی، محمد افشار پور، قاسم دهداری، غلامرضا فیروزی، ابراهیم شیدایی، ایرج شیبانی، قاسم دهداری پور حمید زیارتی، حمید حسین پور، ابراهیم کیانی، قاسم و هاشم رضا زاده، شیخ علی طرفی، حسین شاهقلی، احمد حبیبی، محمدرضا باقری، محمدعلی قاسمی، عباس جابروند و...
نامشان را باید با آب زلال بنویسیم بر دیوارهای افتخار.
یادشان را باید با گل سرخ بپاشیم در کوچههای ایمان.
و راهشان را باید با فانوس صدا، برای نسل فردا روشن کنیم.
آری، آبادان ماند؛ چون ستون خرمشهر شد؛ نه با آجر و سیمان، که با واژه و ایمان. چون مردانی بودند از تبار افلاکیان، که از پس میکروفونی سوخته، سرود حماسه را در گوش تاریخ زمزمه کردند. مردانی که صدایشان، سنگر شد؛ بغضشان، بُرندهتر از گلوله؛ و واژههایشان، مشعلدار شبهای محاصره. آنان که با نوار و ندا، با صدا و صبوری، مرز میان خاک و افلاک را شکستند. فانوس شدند در ظلمتِ جنگ، و فردا را روشن کردند برای نسلی که هنوز نمیداند پشت یک موج رادیویی، چند دل تپید و چند پرستو به افق پرکشید.
در ایام حماسه فتح خرمشهر، این برگ زرین تاریخ ایران، که نشانه صلابت ایمان و غیرت ایرانی است، باید به همه نسلها یادآور شد که فتح خرمشهر تنها بهدست تفنگ نبود، بلکه بهقلم، صدا و آگاهی نیز گره خورده بود. این حقیقتی است که نامهایی چون شهید غلامرضا رهبر با خون خود بر جبهه رسانه حک کردند.
نورنیوز