نورنیوز- گروه فرهنگی: در هفتهها و ماههای گذشته، خبرهایی از گوشه و کنار کشور منتشر شده که حکایت از تغییر لحن و رفتار پلیس در برخورد با اراذل و اوباش دارد. اکنون دیگر خبر شلیک هوایی، شلیک به پا یا حتی تیراندازی منجر به مرگ، به بخشی از عملیاتهای عادی پلیس در مواجهه با افراد شرور تبدیل شده است. از گلشهر کرج تا خزانه تهران و از ورامین تا محلههای جنوبی پایتخت، گویی رویکرد سختگیرانهتری در دستور کار قرار گرفته است. اکنون این پرسش مهم مطرح است که آیا نهاد پلیس، در برخورد با جرائم و مجرمان، سیاست تازهای در پیش گرفته است؟ و دیگر اینکه این سیاست جدید (به فرض وجود)، چقدر در پیشگیری از جرم و مبارزه با مجرمان خشن، میتواند کارآمد، مؤثر و قابل دفاع باشد؟
تحلیل رویکرد پلیس: قاطعیت یا افراط؟
آنگونه که از سخنان مسئولان پلیس برمیآید، این اقدامات بخشی از یک راهبرد کلانتر برای «بازگرداندن اقتدار پلیس» و «افزایش احساس امنیت عمومی» است. سردار رادان، فرمانده کل انتظامی کشور، در ماههای گذشته بارها بر لزوم برخورد قاطع با اراذل و اوباش تأکید کرده و گفته است: «پلیس در مواجهه با تهدیدکنندگان امنیت عمومی، به هیچوجه مماشات نخواهد کرد.»
فرماندهی انتظامی تهران بزرگ نیز ضمن اعلام کاهش ۳۳ درصدی زورگیریها در پایتخت، اعلام کرد که علت کاهش این جرمها این است که پلیس به شدت با این افراد برخورد میکند و بدون شوخی به آنها شلیک میکنیم. سردار عباسعلی محمدیان دیروز در گفتوگو با ایسنا افزود:« این افراد مورد هدف گلوله قرار می گیرند و بدانند که پلیس با آنها برخورد جدی دارد. در همین ۴۸ ساعت گذشته، ۵ سارق در تهران مورد هدف گلوله پلیس قرار گرفته و دستگیر شدهاند.»
این اظهارات از آن حکایت دارند که نهاد انتظامی کشور، رویکرد سختگیرانهی جدیدی را در مقابله با اوباش و سارقان در پیش گرفته است. چنین سیاستی از منظر امنیتی، ابعاد مختلفی دارد. از یک سو، گسترش اراذلگری در فضاهای عمومی، قدرتنمایی خیابانی، چاقوکشی، زورگیری و نمایش سلاح سرد و گرم به تهدیدی مستقیم علیه آرامش اجتماعی بدل شده و بیتفاوتی در برابر آن میتواند مشروعیت و کارآمدی نظام انتظامی کشور را زیر سؤال ببرد. از این منظر، استفاده از زور، میتواند نشاندهنده قاطعیت و حاکمیت قانون باشد.
اما از سوی دیگر، شلیک گلوله، هرچند در موارد محدود، یک نقطه عطف در مناسبات شهروند-دولت به شمار میرود. چنین رفتاری، اگر در چارچوب مشخص، ضابطهمند و پاسخگو نباشد، میتواند به نقض حقوق شهروندان، تشویش افکار عمومی و حتی آسیب به اعتبار پلیس بینجامد. بهویژه در جامعهای که خاطره جمعی آن نسبت به استفاده از زور، حساس و گاه ملتهب است، استمرار این سیاست بدون نظارت نهادهای مستقل، نگرانیبرانگیز خواهد بود.
در ارزیابی سیاست شلیک برای مهار اراذل، نکته کلیدی قابل طرح است که برخی از آنها مثبت و برخی دیگر منفی است. موارد زیر را میتوان از محسنات این سیاست برشمرد:
۱. بازدارندگی کوتاهمدت: در صحنههایی که جان مردم مستقیماً در خطر است، استفاده از سلاح گرم میتواند مانع بروز فجایع بزرگتر شود. همین بازدارندگی فوری، یکی از نقاط قوت چنین رویکردی است.
۲. هزینهسازی برای اراذل: نمایش قاطعیت از سوی پلیس، میتواند پیامی روشن برای افراد شرور باشد که فضای عمومی کشور، جای عرض اندام نیست.
۳. احساس امنیت در میان شهروندان: بخشهایی از جامعه که از حضور اراذل در محلههایشان احساس ناامنی میکنند، ممکن است با دیدن واکنش قاطع پلیس، احساس آرامش بیشتری داشته باشند.
اما در مقابل، برخی نکات هم وجود دارند که از جمله موارد پرسشبرانگیز به شمار میآیند:
۱. خطر برای شهروندان بیگناه: استفاده از سلاح گرم، حتی بهصورت کنترلشده، در مناطق پرتراکم، بعضا میتواند تهدیدی برای جان افراد عادی و رهگذران باشد. کوچکترین اشتباه در اجرای این سیاست، چه بسا تبعات سنگینی بهدنبال داشته باشد.
۲. مخدوش شدن مشروعیت پلیس در صورت افراط: اگر استفاده از گلوله عادی شود یا درست مدیریت نشود، ممکن است افکار عمومی این رفتار را سرکوبگرانه یا خودسرانه تلقی کند. در این زمینه، توجه به ظرایف اطلاعرسانی و تهیه پیوست رسانهای ضرورت دارد.
۳. نیاز به پاسخگویی قانونی و رسانهای: در نظامهای مدرن انتظامی، استفاده از زور باید مستند، قابل حسابرسی و منطبق با رویههای حقوقی باشد. هر گلولهای که شلیک میشود، باید پروندهای دقیق و بررسیپذیر داشته باشد. امکان راستیآزمایی و وارسی اهالی رسانه در این موارد، از الزامات است.
تجربه جهانی در مقابله با خشونت خیابانی: گلوله آخرین راه است؟
در بررسی سیاستهای پلیسی در سایر کشورها، بهویژه جوامعی که با معضل باندهای خشونتطلب، گروههای تبهکار یا آشوبهای شهری مواجهاند، میتوان دریافت که استفاده از سلاح گرم توسط پلیس، اگرچه گاهی ناگزیر است، اما همواره با قواعد سختگیرانه و پاسخگویی قانونی همراه است.
در بسیاری از کشورها از جمله در آمریکا استفاده از زور مرگبار تنها در شرایطی مجاز است که «تهدیدی واقعی و قریبالوقوع» برای جان مأمور یا دیگر شهروندان وجود داشته باشد. با این حال، شمار بالای تیراندازیهای پلیس باعث افزایش فشار افکار عمومی و درخواستهای گسترده برای اصلاح این سیاست شده است.
در بریتانیا، افسران پلیس بهطور عمومی سلاح گرم حمل نمیکنند و تنها واحدهای تخصصی مجاز به استفاده از آن هستند. اصل راهنما در سیاست پلیسی بریتانیا «حداقل زور لازم» است و همه مأموران موظف به طی دورههای آموزش مذاکره، مهار روانی و استفاده از ابزارهای غیرکشندهاند.
در فرانسه، آلمان، استرالیا و کانادا نیز رویههای سختگیرانه مشابهی حاکم است. استفاده از سلاح گرم در این کشورها تنها در مواردی رخ میدهد که جان افراد و شهروندان در خطر مستقیم باشد و بلافاصله پس از آن نهادهای نظارتی ورود کرده و پروندهها را بررسی میکنند.
حتی در کشورهایی با نرخ بالای جرم، نظیر برزیل و مکزیک که پلیس با کارتلها و باندهای مسلح درگیر است، تمایلات فزایندهای برای کاهش خشونت پلیسی و استفاده از شیوههای پیشگیرانه و مداخله زودهنگام وجود دارد. در مجموع، در همه این کشورها یک اصل مهم حاکم است: سلاح گرم آخرین گزینه است، نه نخستین واکنش.
چه باید کرد؟
به نظر میرسد برای آنکه سیاست پلیس در مقابله مسلحانه با اراذل و اوباش و سارقان، هم مؤثر باشد و هم مشروع باقی بماند، باید شروطی چند رعایت شود:
- ضابطهمند شدن استفاده از سلاح گرم: هر مأمور پلیسی که از اسلحه استفاده میکند، باید در چارچوب آموزشهای دقیق و در شرایط قانونی مشخص و در اضطراریترین شرایط ممکن، به استفاده از سلاح اقدام کند.
- تشکیل نهادهای نظارتی مستقل: استفاده از گلوله باید تحت نظارت نهادهایی قرار گیرد که وابسته به خود پلیس نباشند. گزارشدهی عمومی درباره موارد استفاده از زور میتواند بخشی از این روند باشد. - افزایش مهارتهای غیرکشنده در پلیس: استفاده از ابزارهایی مانند شوکر، گاز فلفل، گلولههای پلاستیکی و آموزش کنترل بحران میتواند جایگزین مناسبی برای شلیک مستقیم باشد.
- تقویت بُعد پیشگیرانه: ریشهکنی اراذل و اوباش صرفاً با شلیک گلوله ممکن نیست. نیاز به پیشگیری اجتماعی، کاهش زمینههای وقوع جرم، رفع چالشهایی همچون بیکاری، و نیز آموزش شهروندی و بازپروری مجرمان از الزامات فراموششده این میدان است.
برخورد قاطع با اراذل و اوباش، اگر بهدرستی مدیریت شود، میتواند پیامی جدی به اخلالگران نظم عمومی ارسال کند و احساس امنیت را در جامعه تقویت نماید. اما این قاطعیت، نباید به قیمت کاهش شفافیت، گسترش خشونت و تخریب اعتماد عمومی تمام شود. همانقدر که اقتدار پلیس مهم است، پاسخگویی و قانونمندی آن نیز باید اولویت داشته باشد. گلوله، هرچند گاهی اجتنابناپذیر است، اما نمیتواند و نباید جایگزین اصلاحات عمیق در حوزه نظم، عدالت و پیشگیری اجتماعی شود