نورنیوز- گروه سیاسی: مصاحبه دریابان علی شمخانی با شبکه آمریکایی ان بی سی، بازتاب بسیار فراگیری در محافل سیاسی و دیپلماتیک داشت تاجایی که دونالد ترامپ،رئیس جمهور آمریکا بلافاصله، فرازهای مهم سخنان او را بازنشر کرد. شمخانی از موضع مشاور سیاسی مقام معظم رهبری، و به عنوان یکی از تعیین کننده ترین افراد در تحولات مربوط به پرونده هسته ای ایران، نکاتی را در مصاحبه خود متذکر شد که راهبرد اصولی جمهوری اسلامی ایران در مذاکره با آمریکا را روشن میکرد. به نظر میرسد که او در تکمیل فعالیتهای رسمی دستگاه دیپلماسی، شاخه دیگری از زبان سیاست خارجی ایران را فعال کرد که دیدگاههای نظام را برای طرفهای غربی روشنتر میکرد. چنین رویهای میتواند مصداق «دیپلماسی ترکیبی» در سیاست خارجی ایران باشد.
در جهان پیچیده و چندقطبی امروز، دیپلماسی دیگر صرفاً به معنای گفتوگو میان دیپلماتها در اتاقهای دربسته نیست. در قرن بیستویکم، با وقوع تحولات سریع در فناوری، رسانه، قدرتهای نوظهور، و تنوع بازیگران غیردولتی، نیازمند نگاهی نو به مفهوم دیپلماسی است. در این میان، دیپلماسی ترکیبی (Hybrid Diplomacy) یا همان ترکیب ابزارهای نرم، سخت و هوشمند در عرصه تعاملات بینالمللی، بهعنوان یکی از نوآوریهای راهبردی در سیاست خارجی، اهمیت فزایندهای یافته است. اکنون میتوان این سئوال اساسی و مهم را به میان آورد که آیا جمهوری اسلامی ایران، توانسته است خصوصا در خلال مذاکرات هستهای از راهکار دیپلماسی ترکیبی، استفاده لازم و مفید را ببرد یا نه. پیش از پرداختن به این موضوع، کندوکاوی در ماهیت این نوع دیپلماسی ضرورت دارد.
چیستی دیپلماسی ترکیبی
دیپلماسی ترکیبی به معنای استفاده همزمان و هماهنگ از ابزارهای نرم (فرهنگ، رسانه، تعاملات عمومی)، سخت (تهدید نظامی، تحریم اقتصادی) و هوشمند (ترکیب راهبردی قدرت نرم و سخت) در پیشبرد منافع ملی و تعامل با بازیگران جهانی است. این رویکرد بر این باور استوار است که دیگر نمیتوان تنها با تکیه بر کانالهای رسمی یا ابزارهای سنتی دیپلماتیک به نتیجه مطلوب رسید.
در دیپلماسی ترکیبی، رسانهها، افکار عمومی، نخبگان فکری، شرکتهای بزرگ، شبکههای اجتماعی، بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، و حتی عناصر غیردولتی نقش دارند. دولتها در این چارچوب باید به گونهای عمل کنند که هم روایت خود را در صحنه بینالمللی تثبیت کنند و هم بتوانند همزمان، فشار، تهدید یا امتیازدهی را متناسب با موقعیت بهکار گیرند.
دیپلماسی ترکیبی و سیاست خارجی ایران
جمهوری اسلامی ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، همواره با چالشهای چندوجهی در عرصه بینالملل روبهرو بوده است: از جنگ تحمیلی و تحریمهای بینالمللی گرفته تا بحرانهای منطقهای و پرونده هستهای. در چنین فضایی، نیاز به بهرهگیری از دیپلماسی چندلایه و چندسطحی کاملاً مشهود بوده است. در مذاکرات هستهای، چه در قالب گفتوگوهای 1+5، چه در چارچوب برجام و چه در تعاملات پسابرجام، ایران در عمل، مجبور به استفاده از عناصر دیپلماسی ترکیبی بوده است. این دیپلماسی در سه سطح اصلی تجلی یافته است:
رسمی: شامل مذاکرات تیمهای دیپلماتیک، تدوین توافقات، و ارتباط با نهادهای بینالمللی.
غیررسمی: شامل نقش رسانهها، سفرهای علمی، گفتوگوهای نخبگانی، و انتقال پیام به افکار عمومی جهانی.
فشار متقابل: استفاده از قدرت منطقهای، توان موشکی، نفوذ در منطقه، و ظرفیتهای مقاومت برای تقویت موقعیت در میز مذاکره.
در جریان شکل گیری توافق هستهای برجام در سال ۲۰۱۵ برخی تلاشها برای بهره گیری از دیپلماسی ترکیبی بعمل آمد اما عمدتا نتیجه مطلوب و تعیین کننده ای نداشت . در همان زمان، دوربین CNN از مذاکرات در هتل کوبورگ وین، صفحات برخی مقامات در شبکه های اجتماعی وبویژه انتشار پیامهای رهبر انقلاب در شبکههای اجتماعی، همگی اجزایی از یک دیپلماسی ترکیبی بودند که تلاش داشت روایت ایران را به جهان منتقل کند. در کنار آن، ایران با نشان دادن قدرت بومی در عرصه هستهای، موشکی و منطقهای، این پیام را منتقل کرد که بدون تعامل با ایران، نمیتوان ثبات منطقه را تضمین کرد.
با این حال، ضعفهایی نیز وجود داشت. عدم هماهنگی ساختاری میان نهادهای تصمیمگیر، نبود انسجام رسانهای داخلی، و دوگانگی در پیامرسانی باعث شد پس از خروج آمریکا از برجام در ۲۰۱۸، ایران نتواند بهدرستی از ابزارهای ترکیبی برای مدیریت بحران بهره بگیرد. در واقع، دیپلماسی ترکیبی ایران در آن مقطع بیش از حد بر دیپلماسی رسمی و چهرهمحور تکیه کرده بود.
ضرورتها و چالشهای دیپلماسی ترکیبی در شرایط جدید
در دوره پس از برجام و همزمان با تلاش دولتهای بعدی ایران برای احیای توافق یا طراحی چارچوبهای جایگزین، دیپلماسی ترکیبی از یک ضرورت به یک راهبرد حیاتی تبدیل شده است. بهویژه در سالهای اخیر با گسترش "دیپلماسی رسانهای"، "دیپلماسی سایبری" و "دیپلماسی مردممحور"، دیگر نمیتوان به صرف جلسات رسمی در وین یا نیویورک دل بست.
در شرایطی که طرفهای غربی با بهرهگیری از رسانههای بزرگ، اتاقهای فکر، و شبکههای جهانی روایت خود را درباره فعالیتهای ایران در عرصه هستهای تثبیت میکنند، ایران نیز باید در سه جبهه به صورت همزمان فعال باشد:
جبهه رسانهای-روایتی: طراحی کمپینهای اطلاعرسانی بینالمللی، گفتوگو با رسانههای معتبر، ارائه اسناد فنی درباره ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای.
جبهه فنی-کارشناسی: حضور فعال در نهادهای فنی مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی، دعوت از بازرسان، شفافسازی با حفظ خطوط قرمز.
جبهه میدانی-امنیتی: حفظ بازدارندگی دفاعی، تقویت عمق راهبردی، و مقابله هوشمندانه با سناریوهای فشار دشمن.
پیادهسازی موفق دیپلماسی ترکیبی مستلزم انسجام، هماهنگی و یک راهبرد ملی جامع است که همه نهادهای اثرگذار را در یک جبهه مشترک به کار گیرد. در ایران اما، دیپلماسی ترکیبی با نواقص ساختاری و ناهماهنگیهای جدی مواجه است که کارآمدی آن را در بزنگاههای حساس، بهویژه در مذاکرات هستهای، با چالش مواجه کرده است. مهمترین نواقص در سه سطح قابل تحلیلاند:
1. شکاف نهادی و عدم هماهنگی ساختاری: یکی از نواقص اصلی دیپلماسی ترکیبی ایران، فقدان هماهنگی مؤثر میان نهادهای دیپلماتیک، امنیتی، رسانهای و فرهنگی است. برخلاف مدل موفق دیپلماسی ترکیبی در برخی کشورها (مانند آمریکا یا چین) که دارای سازوکارهای فرابخشی برای طراحی و اجرای سیاست خارجی چندلایه هستند، در ایران بار اصلی دیپلماسی بر دوش وزارت خارجه نهاده شده، در حالی که ابزارهای مکمل – نظیر رسانهها، نهادهای فرهنگی برونمرزی، نهادهای نظامی دارای توان بازدارندگی، و حتی حوزه دیپلماسی عمومی – هر یک بهصورت مستقل یا بعضاً با تقابل عمل میکنند. نمونه بارز این ناهماهنگی را میتوان در دوره پس از برجام دید، جایی که دیپلماسی رسمی (برجام) با پیامهای متضاد از تریبونهای داخلی و حتی مواضع متفاوت مقامات روبهرو شد، و همین باعث شد طرف غربی بتواند از شکاف گفتمانی برای فشار بیشتر بهرهبرداری کند.
2. ضعف روایتسازی بینالمللی: دیپلماسی ترکیبی نیازمند تسلط بر روایتسازی و شکلدهی به افکار عمومی جهانی است. در این حوزه، جمهوری اسلامی ایران نتوانسته از ظرفیتهای موجود بهخوبی استفاده کند. رسانههای بینالمللی ایران، نظیر پرستیوی یا الکوثر، از نظر فنی و زبانی پیشرفتهایی داشتهاند، اما هنوز فاقد جذابیت گفتمانی، ارتباط مؤثر با نخبگان غربی، و توان رقابت با رسانههای غربی مانند BBC، CNN یا DW هستند. علاوه بر این، استفاده از ظرفیت دیپلماسی فرهنگی – مانند هنرمندان، سینماگران، ورزشکاران و دانشگاهیان – در سطح بینالمللی بسیار محدود بوده و بیشتر واکنشی و نمادین بوده تا راهبردی و ساختاری.
3. عدم استفاده کافی از دیپلماسی عمومی و نخبگانی: در دیپلماسی ترکیبی، بازیگران غیردولتی نقش کلیدی دارند. اما ایران تاکنون نقش نخبگان مستقل، ایرانیان خارج از کشور، دانشگاهیان بینالمللی یا سازمانهای مردمنهاد جهانی را چندان به رسمیت نشناخته یا با دیده تردید به آن نگریسته است. این امر موجب شده تصویر ایران در افکار عمومی جهان بیشتر توسط رسانههای رقیب یا خصمانه شکل بگیرد تا از سوی منابع داخلی یا دوستانه. درحالیکه برخی کشورها با اعزام استادان دانشگاه، برگزاری تورهای رسانهای، و حمایت از دانشجویان خارجی، وجهه خود را در جهان ارتقا دادهاند، ایران بهندرت از این ابزارها بهطور سازمانیافته بهره گرفته است.
ایران در مسیر دیپلماسی ترکیبی
در مجموع درباب اینکه آیا جمهوری اسلامی ایران توانسته از تمام ظرفیت های دیپلماسی ترکیبی به خوبی استفاده کند باید گفت از یکسو، ایران در شرایط دشوار بینالمللی توانسته با تکیه بر برخی عناصر دیپلماسی ترکیبی، موقعیت خود را تثبیت کرده و از چنبره انزوا که طرفهای خارجی به دنبال ایجاد آن هستتد خارج شود؛ اما از سوی دیگر، در بهرهگیری یکپارچه، سازمانیافته و هدفمند از تمام اجزای این نوع دیپلماسی، موفقیت محدودی داشته است.
برای غلبه بر این چالشها، پیشنهادهایی چون تأسیس مرکز دیپلماسی ترکیبی در ساختار وزارت خارجه، آموزش دیپلماسی چندبعدی به دیپلماتهای آینده، گسترش همکاری میان نهادهای نظامی و فرهنگی در طراحی راهبردهای نرم، و تقویت سرمایهگذاری در تولید محتوا و روایتسازی، ضروری بهنظر میرسد.
دیپلماسی ترکیبی، دیگر یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی استراتژیک برای هر کشوری است که میخواهد در جهان چندلایه امروز قدرت چانهزنی مؤثر داشته باشد. برای ایران، که در تقاطع بحرانها و فرصتهای بینالمللی قرار دارد، بهرهگیری از این الگو میتواند راهگشای عبور از بنبستها و تقویت قدرت نرم در کنار اقتدار سخت باشد. پرونده هستهای، تنها یکی از صحنههایی است که میتواند نشان دهد تا چه اندازه دیپلماسی ترکیبی، ابزار قدرتمندی برای تحقق منافع ملی است؛ ابزاری که اگر درست فهمیده و بهکار گرفته شود، میتواند حتی در برابر تحریم، تهدید و فشار، مسیر گفتوگو و تعامل را باز نگه دارد.
ایران نشان داده که پتانسیل استفاده از دیپلماسی ترکیبی را دارد، اما برای تبدیل آن به یک راهبرد مؤثر و پایدار، نیازمند تحول نهادی، فکری و ساختاری در سیاست خارجی است. تنها در این صورت است که دیپلماسی ترکیبی میتواند بهجای واکنشی بودن، به کنشی هوشمندانه در برابر نظم جهانی بدل شود.
نورنیوز