نورنیوز – گروه فرهنگی: نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، صبح چهارشنبه 17 ادریبهشت در محل مصلای تهران آغاز به کار کرد تا سی و ششمین ضیافت سالانه فرهنگی کشور، فضای بهاری ایران را شادابتر و پرطراوتتر کند. نمایشگاه کتاب تهران، به اقرار کارشناسان، بزرگترین رویداد فرهنگی کشور است و جماعتی بین 4 تا 5 میلیون نفر را در بازهای 10 روزه،به طور حضوری پذیرایی میکند. چه بسا تعدادی نزدیک به همین عدد هم در فضای مجازی، مشتری و مخاطب آن هستند. تقریبا هیچ رویداد فرهنگی دیگری در ایران نیست که با چنین نمایشگاهی رقابت کند.
تمرکز بر داخل، غفلت از خارج
نمایشگاه کتاب تهران، به اعتبار دامنهی گسترده مخاطبان، برد و نفوذی ملی و داخلی بالایی دارد اما آیا به تناسب این برد داخلی، توانسته است زبانههای جهانی و منطقهای هم پیدا کند؟ این، سئوالی اساسی و به غایت مهم است. این نمایشگاه کتابمحور، بهعنوان بزرگترین رویداد فرهنگی در جهان اسلام، از آغاز میتوانست فرصتی بیبدیل برای ارتباط فرهنگی، تبادل فکری و معرفی ظرفیتهای تمدنی ایران فراهم آورد و چه بسا چنین کاری را کمابیش کرده باشد. اما در سطح منطقهای، این نمایشگاه میتواند فراتر از یک رویداد فرهنگی سالانه عمل کند و به «هاب فرهنگی غرب آسیا» تبدیل شود؛ مفهومی که هنوز در سیاستگذاری فرهنگی کشور بهدرستی بازشناسی و بالفعل نشده است. پرسش مهم دقیقا اینجاست: آیا نمایشگاه کتاب تهران توانسته نقش خود را بهعنوان مرکز ثقل فرهنگی منطقه ایفا کند؟ اگر نه، چگونه میتوان این ظرفیت بالقوه را بالفعل ساخت؟
هاب فرهنگی به مجموعهای از نهادها، رویدادها، و سازوکارهایی اطلاق میشود که یک کشور را به مرکز تعاملات فرهنگی در منطقه تبدیل میکنند. این مفهوم ترکیبی از قدرت نرم، تعامل زبانی، نفوذ رسانهای، و دیپلماسی فرهنگی فعال است. منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) از نظر زبانی، مذهبی و تاریخی، بستری پُرچالش ولی بسیار پُرظرفیت برای دیپلماسی فرهنگی است. ایران با اشتراکات تمدنی با کشورهای عربی، ترکیه، آسیای میانه و قفقاز، میتواند با محوریت نمایشگاه کتاب تهران، نقش هماهنگکنندهای در این منظومه ایفا کند.
برای اینکه چنین موقعیتی نصیب ایران شود، نمایشگاه کتاب تهران، یکی از بهترین و کارآمدترین بسترهاست. این نمایشگاه، ویژگیهایی دارد که آن را از سایر نمایشگاههای منطقه متمایز میکند:
دامنه وسیع حضور ناشران داخلی: با بیش از ۳۰۰۰ ناشر و گردش مالی چند صد و بلکه چندهزار میلیاردی، فضای گسترده و مناسبی برای ارائه محتوا و مذاکره ایجاد کرده است.
حضور میلیونی مردم: برخلاف بسیاری از نمایشگاههای مشابه، نمایشگاه تهران رویدادی زنده، مردمی و اجتماعی است که هرساله 3 تا 40 میلیون نفر را به طور حضوری، و تقریبا همین تعداد را به طور مجازی میزبانی میکند. چنین پایگاه اجتماعی فراگیری، در منطقهی غرب آسیا چیزی بی بدیل و بینظیر است.
پیشینه تمدنی ایران: زبان فارسی، ادبیات کلاسیک و شاخههای مختلف علوم اسلامی زمینهای فرهنگی بسیار مناسب و مطلوبی برای تعامل با جهان عرب، جنوب آسیا، ترکیه، افغانستان و آسیای مرکزی فراهم میکند.
همجواری با کشورهای دارای بازار نشر در حال توسعه: ایران به اعتبار همسایگی مستقیم و غیرمستقیم با مجموعهای از کشورها که دارای صنعت نشر پررونق هستند موقعیت جغرافیایی بسیار ممتازی دارد؛ از عراق و سوریه گرفته تا لبنان، ترکیه، قفقاز و آسیای میانه، میتوانند با کمترین زمان و هزینه در بازار نشر و فرهنگ ایران حضور پیدا کنند.
این ظرفیتها، پایهای استوار برای تبدیل نمایشگاه کتاب تهران به هاب فرهنگی منطقه است، به شرط آنکه از حالت ایستا، بومیگرا، فروشمحور و مصرفی به حالت «تولید و پیوند» ارتقا یابد و این رویداد را به کانون یک شبکهی فرهنگی فراگیر در منطقه تبدیل کند. برای آنکه تهران واقعاً به هاب فرهنگی غرب آسیا بدل شود، نمایشگاه کتاب باید به یک پلتفرم مستمر و ساختاریافته برای تعامل فرهنگی منطقهای تبدیل گردد. این هاب شدن تنها با حضور فیزیکی غرفههای خارجی یا چاپ چند جلد کتاب محقق نمیشود. بلکه نیازمند سیاستهای راهبردی، نهادهای فعال و برنامههای چندساله است.
جای خالی دیپلماسی منطقهای فرهنگ
با وجود ظرفیتهای ذکرشده، عملکرد منطقهای نمایشگاه کتاب تهران چندان رضایتبخش نبوده است. درست است که تقریبا هرسال، یکی از کشورها به عنوان میهمان ویژه در نمایشگاه معرفی میشود اما این مقدار کفایت نمیکند که ایران به تحقق هدف «هاب فرهنگی منطقه» امیدوار باشد. چه بسا چنین آرمانی به مجموعهای از دستگاههای حاکمیتی مرتبط باشد که ذیل یک ستاد مرکزی، در قالب نمایشگاه کتاب تهران، زمینه را برای تحقق آن هدف مهیا کنند. در غیاب چنین تدابیری، چیزی که فعلا موجود است موارد زیر است:
حضور حاشیهای کشورهای منطقه در نمایشگاه: حتی کشورهای فارسیزبانی مانند افغانستان و تاجیکستان، یا کشورهای عربی هممرز با ایران، جایگاه شایستهای در نمایشگاه ندارند و حتی در برخی سالها هیچ نمایندهای در این رویداد فرهنگی ندارند.
ضعف برنامهریزی برای تعامل هدفمند با بازارهای نشر منطقهای: برخلاف نمایشگاههایی مثل استانبول یا شارجه که با کشورهای همسایه خود طرحهای ترجمه و نشر مشترک دارند، تهران هنوز رویکردی منسجم برای اجرای برنامههای متقابل فرهنگی با کشورهای منطقه ندارد.
نمادین یا تشریفاتی بودن غرفههای بینالملل: درست است که در بسیاری از ادوار نمایشگاه کتاب، شاهد حضور برنامههایی برای کشورهای همسایه بوده است اما به نظر میرسد غالب این رخدادها در محدودههای تشریفاتی یا نمادین گرفتار میشوند و از تبدیل به یک جریان مؤثر فرهنگ و مشترک بازمیمانند. انتظار میرود نمایشگاه کتاب تهران و جلسات و نشستهای داخلیاش، پلتفرمی برای گفتوگوی زبانی، مذهبی و فرهنگی میان ایران و همسایگان باشد.
به نظر میرسد فرصتهای مهم برای تقویت نقش منطقهای نمایشگاه کتاب تهران، تقریبا به طور کامل مغفول مانده است. برخی از این فرصت ها از این قرار است:
عدم پیگیری جدی پروژههای ترجمه آثار ایرانی به عربی، ترکی، اردو و پشتو.
برنامههای منسجم برای تربیت آژانسهای ادبی فارسیزبان منطقهای.
ضعف در بهرهبرداری از ظرفیت رسانهای رویداد برای تأثیرگذاری فرهنگی منطقهای.
نمایشگاه استانبول در دهه گذشته بهخوبی توانسته نقش ترکیه را در بازار نشر جهان ترک و غرب آسیا تثبیت کند. از طریق حمایت از ترجمه معکوس، تأسیس صندوقهای ادبی، و پیوند با دانشگاهها و رایزنان فرهنگی، ترکیه موفق به ارتقاء قدرت نرم خود شده است. امارات متحده عربی نیز با سرمایهگذاری در نمایشگاههای شارجه و ابوظبی، توانسته چهرهای مدرن و فرهنگی از خود در منطقه ترسیم کند، علیرغم نداشتن پیشینهای فرهنگی به وسعت ایران.
پیشنهادهای راهبردی برای تبدیل نمایشگاه به هاب منطقهای
با اینحال هنوز هم میتوان با تمهیداتی اساسی و عاجل به تقویت وجه منطقهای نمایشگاه کتاب تهران مدد رساند. درست است که در این زمینه ایران با تأخیری ناموجه و خسارتبار مواجه است اما با یک برنامهریزی ویژه و چندجانبه و کارآمد میتوان لطمات این تأخیر را تاحدودی جبران کرد.پیشنهادهای زیر در این مسیر قابل ارائه است:
تأسیس «مرکز تعاملات فرهنگی غرب آسیا» در دل نمایشگاه: نهادی وابسته به وزارت فرهنگ یا خانه کتاب یا حتی وزارت خارجه، با مأموریت پیگیری همکاریهای نشر منطقهای، ترجمه متقابل، و تسهیل قراردادهای نشر با کشورهای همسایه،میتواند در این زمینه بسیار مهم باشد.
ایجاد «زون فرهنگی منطقهای» در نمایشگاه: بخشی مجزا برای کشورهای غرب آسیا و فارسیزبان، شامل نشستها، کارگاهها و پروژههای مشترک برای تولید و توزیع محتوا.
فعالسازی صندوق ترجمه منطقهای: حمایت از ترجمه آثار فارسی به عربی، ترکی، اردو، پشتو، کردی و بالعکس، با رویکرد منطقهسازی فرهنگی.
دیپلماسی کتابمحور با کشورهای همسایه: ایجاد رایزنهای فرهنگی متخصص در نشر و ادبیات، و استفاده از کتاب بهعنوان ابزار دیپلماسی نرم و صدور روایت فرهنگی ایران.
راهاندازی آژانسهای ادبی چندزبانه منطقهای: با آموزش نیروهای متخصص از کشورهای فارسیزبان و همسایه، و ایجاد زیرساخت برای فروش حقوق نشر در منطقه.
زمان جهش فرارسیده است
نمایشگاه کتاب تهران میتواند بیش از یک «رویداد داخلی با چهره بینالمللی» باشد. این نمایشگاه، با طراحی و سیاستگذاری هدفمند، توان آن را دارد که به «هاب فرهنگی غرب آسیا» بدل شود؛ نقشی که متناسب با جایگاه تمدنی، زبانی و فرهنگی ایران است. برای تحقق این هدف، باید از نگاه نمایشگاهی به نگاه شبکهساز فرهنگی ارتقا پیدا کرد؛ از غرفههای نمادین به پلتفرمهای تعاملی؛ از دعوت نمادین کشورها به طراحی پروژههای مشترک. اگر این تحول رخ دهد، نمایشگاه کتاب تهران به نقطه اتصال زبانها، روایتها، ادیان و فرهنگهای منطقهای بدل خواهد شد؛ نه فقط بهعنوان یک ویترین، بلکه بهعنوان یک موتور محرک تمدنی.
وقتی به سخنان مسئولان ارشد در مراسم افتتاحیه نمایشگاه امسال دقت میکنیم متأسفانه در نگاه و کلام ایشان، ردپایی از توجه به قابلیت و ظرفیت نمایشگاه کتاب تهران برای تبدیل شدن به هاب فرهنگی منطقه نمیبینیم. محمد باقر قالیباف،رئیس مجلس شورای اسلامی در سخنان خود عمدتا بر وجوه تربیتی و خانوادگی کتاب و کتابخوانی متمرکز شد و سید عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیشتر بر نقش کتاب در فرایند توسعهیافتگی و تمدنسازی. به نظر میرسد تصمیمسازان فرهنگی و سیاسی کشور باید در کنار این وجوه درونی و داخلی، بر جنبههای بیرونی این رویداد بزرگ و جریانساز توجه داشته باشند.