نورنیوز- گروه سیاسی: تقارن سیزدهم رجب، سالروز میلاد امام علی(ع) و روز پدر، با سالگرد شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، اگر با عقلانیت، درک فرهنگی و فهم اجتماعی همراه میشد، میتواند به فرصتی کمنظیر برای تعمیق مفاهیم اخلاقی، دینی و ملی بدل شود. اما آنچه در برخی رفتارها و تصمیمات رخ داده، بهجای همافزایی معناها، نوعی تعارض مصنوعی و نابهجا میان «جشن» و «عزا» رقم زده است؛ تعارضی که نه از متن دین برمیآید و نه از سیره شهید سلیمانی.
گزارشهایی که از دستور به برخی تالارها و هتلها برای پرهیز از برگزاری مراسم شادی در روز میلاد امام علی(ع) منتشر شده، دقیقاً مصداق همان چیزی است که نرجس سلیمانی، دیروز در صحن شورای شهر از آن با تعبیر «کجسلیقگی» یاد کرده است؛ کجسلیقگیای که اگر بهموقع اصلاح نشود، میتواند به نارضایتی اجتماعی، خدشه به حقوق شهروندی و حتی تضعیف سرمایه نمادین خودِ شهید سلیمانی منجر شود.
درک مغلوط از مفهوم «حرمت»
نکته مهم اینجاست که این انتقاد، از سوی دختر سردار سلیمانی و عضو شورای شهر تهران مطرح میشود؛ کسی که نسبت خونی و عاطفیاش با این مناسبت، هرگونه سوءظن درباب «کمتوجهی به مقام شهید» را از اساس منتفی میکند. وقتی فرزند شهیدی با چنین جایگاهی میگوید: «این اصلاً محبت در حق شهید سلیمانی نیست»، باید مکث کرد و جدی شنید. او افزون بر شخصیت حقیقی خود به عنوان فرزند شهید سلیمانی، نکته ای نیز از جهت شخصیت حقوقی خود افزوده است که قابل تأمل است:« من به عنوان نماینده مردم از آن گلهمند هستم.»
مسئله اصلی، فهم نادرست از مفهوم «حرمت» است. گویی هنوز در بخشی از ذهن مسئولان و مدیران ما، این تصور وجود دارد که احترام به یک شهید، الزاماً با تعطیلی زندگی، تعلیق شادی و محدودسازی مردم معنا پیدا میکند. علاوه بر مسئولان، این گرایش،بعضا در قالبهایی افراطیتر از سوی برخی مدعیان ارزشمداری هم القا میشود. گاه در مراثی و مدایح و حتی وعظها و سخنرانیهای دینی و انقلابی هم این ایده تبلیغ میشود که در وضعیتهای تزاحمی، اولویت با ارزشهای انقلابی است. حال آنکه اگر کسی با روحیات و منش حاج قاسم سلیمانی آشنا باشد، میداند که او بیش از هر چیز، طرفدار مردم، زندگی عادی آنان و حفظ کرامت اجتماعیشان بود. سرداری که خود را «سرباز ملت» میدانست، چگونه میتواند راضی باشد که به نام او، حق شادی مشروع مردم سلب شود؟
از منظر دینی نیز، این رویکرد محل تأمل جدی است. ولادت امام علی(ع)، جشن پاسداشت نماد عدالت، کرامت انسانی، پدری، جوانمردی و عقلانیت است. روزی که در سنت شیعی، همواره با شادی، اطعام، صلهرحم و گرامیداشت خانواده همراه بوده است. آیا میتوان به نام احترام به شهادت، یکی از مهمترین اعیاد مذهبی را به حاشیه راند یا کمرنگ کرد؟ آیا این برخورد، خود نوعی ظلم به مناسبت دینی نیست؟ بنا به نص آیات شریفه قرآن، شهدا زندهاند و زندگیبخش. و جالبتر اینکه تأکید میشود آنان که شهید شده اند از آنچه خداوند نصیبشان کرده است «شادمان»اند. این درست نقطه مقابل نظر کسانی است پاسداشت یاد شهید را مغایر شادمانی مشروع مردم میدانند.
دوری از دوگانهسازیهای کاذب
نرجس سلیمانی بهدرستی به بُعد حقوقی ماجرا نیز اشاره میکند؛ جایی که پای «حقوق شهروندی» به میان میآید. جلوگیری از برگزاری آیینهای موجه و مشروع مردم، بدون پشتوانه روشن قانونی، نهتنها توجیهپذیر نیست، بلکه میتواند به بدعتهای خطرناک در مدیریت مناسبتها منجر شود؛ بدعتی که هر سال، با هر تقارن تازه، دامنهاش گستردهتر میشود. نکته ظریفتر اما این است که چنین تصمیمهایی، ناخواسته در حال ساختن یک دوگانه کاذباند: «یا شادی مذهبی، یا بزرگداشت شهید». این دوگانه، هم نادرست است و هم زیانبار. جامعهای که نتواند به طور همزمان، هم عزت شهیدانش را پاس بدارد و هم شادیهای مشروعش را حفظ کند، جامعهای است که بهتدریج از تعادل فرهنگی خارج میشود.
شهادت، در منطق اسلامی، برای زندهماندن ارزشهاست؛ نه برای تعطیلکردن زندگی. حاج قاسم سلیمانی، اگر امروز در میان ما بود، احتمالاً بیش از هر چیز نگران همین وارونگی معنا میشد؛ اینکه نام شهید، بهجای پیوند دادن مردم، به ابزار محدودسازی آنان تبدیل شود. از این منظر، موضعگیری نرجس سلیمانی را باید نه صرفاً یک اعتراض خانوادگی یا اداری، بلکه یک هشدار فرهنگی تلقی کرد: هشداری درباره خطر مصادره نمادها، افراط در مناسکگرایی و بیتوجهی به عقل جمعی جامعه.
اگر قرار است یاد شهید سلیمانی زنده بماند، بهترین راهش این است که نام او با انصاف، عقلانیت، احترام به مردم و پرهیز از تحمیلهای سلیقهای گره بخورد. بزرگداشت شهید، وقتی معنا دارد که در دل زندگی مردم جاری شود، نه آنکه بر سر زندگی آنان سایه سنگین بیندازد. تقارنها را نمیتوان حذف کرد؛ اما میتوان حکیمانه و مصلحتسنجانه با آنها مواجه شد. این بلوغ، امروز بیش از همیشه، یک مطالبه عمومی است.