نورنیوز- گروه سیاسی: انتشار سند جدید «راهبرد امنیت ملی» آمریکا، در نگاه اول شاید یکی از همان گزارشهای سالانه و بوروکراتیکی به نظر برسد که دستگاههای سیاستگذاری این کشور بهطور منظم تولید و عرضه میکنند. اما دقت در مفاد و محتوای آن، نشان میدهد که چرخشی مشهود و البته بسیار مهم در نظام ترجیحات و اولویتهای واشنگتن رقم خورده است. به بیان دیگر، این سند نه فقط یک نقشه راه امنیتی، بلکه روایت رسمی آمریکا از جهانی جدید و نظمی تازه است؛ نظمی که میتوان آن را «نظم ترامپی» نامید.
سند راهبرد امنیت ملی آمریکا، گواینکه نسبت به سندهای پیشین، جدید و متفاوت به نظر میرسد اما در قیاس با چارچوب فکری و راهبردی شخص دونالد ترامپ چندان بدیع و نو نیست. در این سند، احتمالا با هدف تقویت شعار «اول آمریکا» چرخش های معناداری در مسیر اولویت بخشیدن به مسائل داخلی مثل امنیت مرزها و کنترل مهاجرت و قاچاق، موضوعات اقتصادی برای بازسازی قدرت اقتصادی و صنعتی، مسائل بین الملل مثل توجه به نیمکره غربی و بازگشت به دکترین «مونرو» و نیز کاهش وابستگی به نهادهای بین المللی، و البته تقسیم بار امنیتی با متحدان وجود دارد. توگویی میخواهد هم تهدیدها را بازتعریف کند، هم اولویتها و چرخشها را بازتنظیم نماید، هم حلقه دوستان و همپیمانانش را بار دیگر مشخص کند و مطمئن نگه دارد، و هم رقبای جهانی خود را مهار نماید. در مجموع به نظر میآید که طبق مفاد و رویکرد سند، آمریکا به جای درگیریهای حاد و عمیق، در پی آن است که به سمت مدیریت کم هزینه تهدیدها میل کند.
سند جدید با لحنی توأم است که نشان چندانی از بلندپروازیهای یکجانبه و افراطی دوران پساجنگ سرد ندارد و مثلا در سایه شعارهایی مثل«جنگ با تروریسم» سنگر نمی گیرد. نویسندگان سند تلاش کردهاند تصویری به ظاهر واقعبینانه و البته نگران از شرایط جهانی ارائه دهند: بازگشت رقابت قدرتها، گسترش بیثباتی منطقهای، جهش فناوریهای تخریبگرو فرسایش نظم بینالمللی که آمریکا دههها معمار اصلی آن بود.
این اعتراف، بهظاهر ساده، شاید مهمترین پیام سند باشد: آمریکا دیگر در جهانی زندگی نمیکند که همه خطوط در آن به واشنگتن ختم شود. هرچند سند همچنان تأکید میکند که آمریکا «رهبر نظم جهانی» است، اما عملاً میپذیرد که این رهبری امروز باید با سازوکارهای پیچیدهتری اعمال شود؛ سازوکارهایی که مستلزم مدیریت همزمان چندین چالش است: چین، روسیه، فناوریهای نوین، بحرانهای زیستمحیطی، و مجموعهای از تهدیدهای منطقهای که هیچکدامشان راهحل سریع ندارند.
چین، روسیه و اروپا: رقیب یا تهدید؟
در تمام اسناد امنیت ملی دو دهه اخیر، چین محور رقابت استراتژیک آمریکا بوده؛ اما اینبار ادبیات سند بهطرز قابلتوجهی متوازنتر شده است. در این نسخه، چین نه دشمن، بلکه رقیب بلندمدت و چالش ساختاری معرفی میشود. این تغییر لحن، فقط یک بازی زبانی نیست؛ انعکاس واقعیتی است که اقتصاد جهانی آن را تحمیل کرده: چین اکنون دومین اقتصاد جهان، بزرگترین شریک تجاری دهها کشور، و بازیگری است که حذف یا مهار کامل آن ناممکن شده است. بازی نافرجام و بی فایده ترامپ با کارت تعرفه ها در مقابل پکن، این واقعیت را نشان داد. واشنگتن با لحن جدید میپذیرد که رقابت با پکن باید «مدیریتشده» باشد، نه «مخرب». معنای این عبارت ساده است: آمریکا بهدنبال رقابت است، اما نه به قیمت جنگ یا فروپاشی اقتصاد جهانی.
سند در قبال روسیه و اروپا موضع دیگری اتخاذ می کند. مشخصا درباره اروپا باید گفت که راهبرد جدید امریکا این است که اروپا مسئولیت دفاع از خود را خود باید برعهده بگیرد. به این اعتبار در پی کاهش تعهدات خود در برابر اروپاست و قضیه اوکراین را موضوعی مربوط به قاره سبز می داند. از سوی دیگر، سند، روسیه را تهدید اروپا به شمار می آورد نه آمریکا.
خاورمیانه و ایران: تغییر در نگاه؟
یکی از بخشهای مهم سند، تغییر نگاه به خاورمیانه است. برخلاف دهه ۲۰۰۰ که این منطقه محور تمام برنامههای امنیتی آمریکا بود، امروز خاورمیانه یک منطقه کماولویت اما پُرریسک توصیف میشود. سه واقعیت این نگاه جدید را شکل دادهاند: اول، کاهش وابستگی انرژی آمریکا به منطقه؛ دوم، افزایش هزینههای مداخلات نظامی گسترده؛ و سوم، ظهور قدرتهای جدید مانند چین که نقش اقتصادی و سیاسی جدیتری در خاورمیانه بازی میکنند. با وجود این واقعیتها، سند نشان میدهد که آمریکا هنوز سه خط قرمز ثابت دارد: امنیت اسرائیل، امنیت آبراهها، و جلوگیری از دستیابی دشمنان آمریکا به منابع انرژی خلیج فارس. بنابراین واشنگتن خاورمیانه را ترک نمیکند؛ فقط میخواهد به قول خودش، حضور خود را هدفمند، محدودتر و واکنشی کند.
اما مهمترین بخش سند برای ما، جایگاه ایران در آن است. در اسناد گذشته، ایران به دفعات بیشتر مورد اشاره قرار میگرفت اما در سند جدید، اشارات کمتری پیدا کرده است. واشنگتن در سند جدید، رویکردی سادهانگارانه و بلکه کوچکنمایانه نسبت به جایگاه جمهوری اسلامی ایران دارد؛ توگویی به این باور اعتقاد پیدا کرده که بعد از جنگ 12 روزه، با یک «ایران تضغیفشده» مواجه است. به این اعتبار از کاهش تهدید ایران سخن گفته و نگاه موسوم به «رژیم چنج» را مورد توجه قرار نداده است. در این چارچوب، ایران برای واشنگتن نه یک تهدید کلان بلکه یک «متغیر مزاحم اما قابل مدیریت» است. با اینحال نکته قابل توجه این است که در سند جدید، ایران در کنار چین و روسیه ذکر شده است. این یک نشانه روشن است که واشنگتن به رغم کوچک انگاری، امروز نقش ایران را بخشی از یک معادله بزرگتر میبیند؛ معادلهای که از شرق آسیا تا شرق مدیترانه امتداد دارد.
در مجموع به نظر می رسد سند جدید راهبرد امنیت ملی آمریکا بیش از هر چیز نشان میدهد که جهان در حال عبور از یک آستانه تاریخی است. آمریکا هرچند قدرتی بزرگ در جهان است، اما این قدرت دیگر قادر نیست همه متغیرها را طبق الگوی دهههای گذشته مدیریت کند. در این چارچوب جدید چین بازیگری حذفناشدنی است؛ روسیه واقعیتی غیرقابل انکار است؛ خاورمیانه منطقهای است که آمریکا نمیتواند از آن جدا شود؛ و آمریکای لاتین و نیمکره غربی دوباره به کانون اولویت های واشنگتن برگشته است. سند جدید ادعا میکند که میخواهد جهانی چندقطبی، پیچیده و بیقرار را در قالب سیاستهای قابل فهم قرار دهد. اما واقعیت این است که واشنگتن اکنون بیشتر در حال مدیریت آیندهای نامطمئن است تا طراحی نظمی جدید؛ آیندهای که در آن، نقشآفرینی قدرتهای منطقهای تعیینکنندهتر از همیشه خواهد بود.