نورنیوز-گروه بین الملل: اگرچه هنوز مشخص نیست که طرح ۲۸ بندی منتشر شده که گفته می شود از سوی نمایندگان دونالد ترامپ و کرملین تهیه شده، نسخه نهایی و قطعی طرح اصلی باشد اما اگر محتوای آن را منطبق بر طرح اصلی بدانیم ، عملا نقشه راهی برای تثبیت پیشرویهای روسیه و ثبت عقبنشینی راهبردی اوکراین است؛ چارچوبی که بیش از همه، بازتابدهنده تمایل ترامپ برای ثبت یک «پیروزی شخصی» در سیاست خارجی است.
طرحی برای صلح یا ثبت دستاورد؟
در قلب این طرح، پذیرش حاکمیت روسیه بر کریمه، لوهانسک و دونتسک قرار دارد؛ مناطقی که یا از سال ۲۰۱۴ خارج از کنترل اوکراین بودهاند یا طی دو سال اخیر نبردهای اصلی در آنها جریان داشته است. واگذاری باقیمانده دونباس، تثبیت خطوط تماس در خرسون و زاپوریژیا و محدودیتهای سختگیرانه در ظرفیت ارتش اوکراین، عملاً ساختار دفاعی و صنعتی کییف را دچار فروپاشی راهبردی میکند. این بندها، همراه با الزام ثبت «عدم تمایل برای پیوستن به ناتو» در قانون اساسی اوکراین، آینده امنیتی این کشور را به شکلی بیسابقه محدود میسازد. در مقابل این امتیازات گسترده، آمریکا وعده داده است بخشی از داراییهای بلوکهشده روسیه را برای بازسازی اوکراین آزاد کند، تحریمها را کاهش دهد و مسیر بازگشت روسیه به G8 را هموار نماید. ترکیب این امتیازات آشکارا نشان میدهد که ترامپ نه به خواستههای اوکراین و نه به طراحی یک ساختار امنیتی پایدار، بلکه صرفاً به پروژهای میاندیشد که نام او را به عنوان «معمار صلح» ثبت کند؛ حتی اگر این صلح بر پایه عقبنشینی یک کشور هم پیمان و تثبیت دستاوردهای نظامی روسیه بنا شده باشد.
پیشروی روسیه و موفقیت در تحقق اهداف راهبردی
واقعیت میدانی نیز نشان میدهد که روسیه طی دو سال گذشته توانسته بخش مهمی از اهداف نظامی و سیاسی خود را پیش ببرد. تثبیت کنترل بر مناطق شرقی، ایجاد کمربند دفاعی عمیق، افزایش ظرفیت بسیج و تکیه بر صنایع دفاعی گسترده باعث شده مسکو در موضعی قرار گیرد که سیاستهایش بر مذاکرات سایه بیندازد. روسیه با استفاده از فرسایش توان نظامی و اقتصادی اوکراین و اختلافات داخلی اروپا و آمریکا، اکنون از جایگاه قدرت بر سر آینده جنگ سخن میگوید.
برخلاف برداشت اولیه غرب در سال ۲۰۲۲، نظام روسیه نهتنها فرو نپاشید، بلکه صنایع نظامی خود را چند برابر کرد، خطوط تأمین خود را با چین و آسیای مرکزی بازطراحی نمود و توانست جنگ فرسایشی را به نفع خود مدیریت کند. امروز نیز بسیاری از مفاد طرح صلح نشان میدهد که واشنگتن ــ ناخواسته یا آگاهانه ــ عملاً بخش قابل توجهی از دستاوردهای روسیه را «مشروعیتسازی» میکند.
زلنسکی؛ از رؤیای پیوستن به غرب تا بحران مشروعیت
اما بخش مهمترین نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد، رویکرد ولودیمیر زلنسکی است؛ رئیسجمهوری که با امید هضم شدن در بلوک غرب، براساس تصوری نادرست از معادلات قدرت در شرق اروپا وارد مواجههای همهجانبه با روسیه شد. زلنسکی، با تکیه مطلق بر حمایت آمریکا و اروپا و بدون درک واقعبینانه از محدودیتهای غرب، عملاً بخشی از مقدمات یک جنگ طولانی و خونین را فراهم کرد. او گمان میکرد که عضویت در ناتو یا حمایت نظامی بیقید و شرط غرب، میتواند موازنه را تغییر دهد؛ در حالی که نه واشنگتن و نه بروکسل هیچگاه آمادگی پرداخت هزینههای سنگین یک تقابل تمامعیار با روسیه را نداشتند.
نتیجه این اشتباه محاسباتی، خسارتهای انسانی و مالی گسترده، فرسایش اقتصادی اوکراین، کاهش چشمگیر جمعیت فعال و مهاجرت میلیونها شهروند بود؛ و امروز نیز اوکراین چه در میدان و چه در عرصه سیاسی، با مشکلات عمیق و انکارناپذیر روبهرو است. مخالفت زلنسکی با طرح صلح البته قابل فهم است؛ زیرا این طرح عملاً استقلال و کرامت ملی اوکراین را زیر سؤال میبرد. اما این مخالفت، چیزی را درباره وضعیت استراتژیک کییف تغییر نمیدهد: اوکراین اکنون فاقد ابزار تأثیرگذاری در تصمیم نهایی قدرتهای بزرگ است.
وقتی اعتماد به قدرتهای بزرگ، کشورها را «وجهالمصالحه» میکند
رد صریح زلنسکی، یک پیام اساسی را روشن میکند: اتکا صرف به حمایت خارجی، بدون سرمایهگذاری داخلی در امنیت، استقلال کشورها را بهشدت آسیبپذیر میکند. آمریکا با این طرح نشان داد حتی نزدیکترین متحدان نیز در بزنگاهها میتوانند قربانی مصالح بزرگتر شوند.
اوکراین اکنون در موقعیتی قرار دارد که بخش مهمی از سرزمین، جمعیت و توان نظامیاش تضعیف شده و در برابر معامله میان ترامپ و روسیه تقریباً ابزاری برای ایستادگی ندارد.
تجربه امروز اوکراین یک هشدار جدی برای همه کشورهایی است که امنیت خود را به دست بازیگران خارجی سپردهاند: اگر استقلال و تمامیت ارضی بر پایه هزینهدادن داخلی، ظرفیت دفاعی، انسجام سیاسی و اتکای ملی ساخته نشود، امنیت و سرزمین یک کشور به راحتی تبدیل به وجهالمصالحه بازیهای ژئوپلیتیک خواهد شد. آنچه از طرح ترامپ و شرایط میدانی و سیاسی اوکراین برمیآید، یک واقعیت تلخ اما روشن است:سیاست بینالملل، میدان آرزوها نیست؛ میدان قدرت است. در این عرصه کشوری که بر قدرت خود تکیه نکند، ناچار بر تصمیم دیگران تکیه خواهد کرد.