نورنیوز- گروه اجتماعی: در شرایطی که ایران به دلایل گوناگون با چالش دلآزاری تحت عنوان مهاجرت نخبگان و حتی تنزل جایگاه علمی در رتبهبندیهای جهانی دست به گریبان است، تعیین و تسهیم بودجههای نه چندان قابل اعتنا برای نهادهای علمی و پژوهشی و نخبگانی کشور، هیچ تناسبی را بین برنامهها و امکانها نشان نمیدهد. همین چند هفته پیش بود که رئیس جمهور از انبوه نهادهایی گلایه کرد که بودجه های هنگفت میگیرند بی آنکه برون داد و کارآیی خاصی داشته باشند. نقطه مقابل این وضعیت نهادهاییاند که جزو ظرفیتهای مسلّم علمی کشورند اما سهمشان از بودجه سالانه، بسیار ناچیز و نامتناسب است.
بودجههای تحقیقاتی: فاصلهای عمیق میان ما و دنیا
مردادماه 1404 بود که قائم مقام بنیاد ملی نخبگان ایران خبر داد که بودجه فعلی این بنیاد بعد از چند برابر ضریب خوردن در سالهای اخیر حدود 500 میلیارد تومان است که تقریبا 50 درصد آن نیز هزینه پرسنلی است. این خبر غیرقابل باور، در حالی اعلام شد که نهادهای علمی و پژوهشی دنیا، و حتی دانشگاه های منطقه، بودجه هایی بسیار بالاتر از این در نظر میگیرند.
مقایسه وضعیت مالی دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی در سطح جهانی و منطقهای با وضعیت بودجهای نهادهای تحقیقاتی و نخبگانی ایران، نشاندهنده فاصلهای عمیق و نگرانکننده است. در کشورهای پیشرفته مانند ایالات متحده، دانشگاههایی همچون هاروارد، امآیتی و استنفورد، هرکدام به تنهایی سالانه میلیاردها دلار صرف تحقیق و توسعه میکنند. این دانشگاهها با برخورداری از منابع مالی وسیع، به راحتی توانستهاند پروژههای تحقیقاتی عظیمی را در زمینههای مختلف علمی به سرانجام برسانند و از این طریق در جذب نخبگان علمی از سراسر جهان پیشتاز باشند.
در همین حال، در منطقه، برخی کشورهای همسایه مانند عربستان سعودی، که سابقه علمی و دانشگاهیشان مطلقا با ایران قابل مقایسه نیست، تخصیص بودجههای عظیمی برای مراکز علمی و دانشگاههای خود دارند. چندی پیش یکی از مسئولان ارشد دانشگاه تهران خبر داد که فقط بودجه یک دانشگاه در عربستان برابر با کل بودجه آموزش عالی ایران است. این تفاوت چشمگیر در تخصیص منابع علمی، به وضوح گواهی است بر فاصله عمیق ایران از کشورهای رقیب منطقهای و جهانی.
چنین شکاف عظیمی در میزان تخصیص بودجه و سرمایهگذاری، میتواند سرعت و جهتگیری آرمان «حکمرانی علم» در ایران را تبیین کند. جهان توسعهیافته با هدفگیری تحقق حکمرانی علم، ملزومات مالی و نیروی انسانی مناسب آن هدف را به بهترین شکل ممکن فراهم میکند اما در ایران که موضوع این حکمرانی، محل تأکید تمام ارکان قدرت است، در مقام بودجه نویسی و بودجهریزی، رقم ناچیزی ئر حد 500 میلیارد تومان را برای نهاد راهبردی و مهمی مثل بنیاد ملی نخبگان در نظر میگیرد؛ رقم غیرقابل باوری که بسیاری از ساختمان های اداری و حتی مسکونی نیمه شمالی تهران، قیمتی بالاتر از آن دارند!
مهاجرت نخبگان و هدررفت سرمایه انسانی
دکتر حسین سیمایی صراف، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، در آستانه شروع سال تحصیلی جدید در سخنانی از وضعیت مهاجرت نخبگان ایرانی و تأثیرات آن بر جایگاه علمی کشور پرده برداشت. وی اعلام کرد که در بازه زمانی 2010 تا 2022، بیش از 12 هزار پژوهشگر از ایران مهاجرت کردهاند. این پژوهشگران در قالب مؤسسات و دانشگاههای خارجی بیش از 28 هزار مقاله علمی منتشر کردهاند. وزیر علوم تصریح کرده بود که اگر این مقالات به نام دانشگاههای ایرانی منتشر میشد، ایران اکنون میتوانست رتبه علمی 14 جهانی را کسب کند، در حالی که هماکنون در رتبه 17 قرار دارد. این آمار به خوبی نشان میدهد که مهاجرت نخبگان نه تنها موجب کاهش رتبه علمی ایران در سطح جهانی شده، بلکه باعث هدررفت منابع انسانی و پژوهشی ارزشمندی شده که میتوانست در خدمت پیشرفت کشور باشد.
وزیر علوم در ادامه به دلایل متعدد مهاجرت نخبگان ایرانی اشاره کرد. یکی از این دلایل، مشکلات اقتصادی است که پژوهشگران و دانشمندان کشور نمیتوانند از حمایتهای مالی مناسب برخوردار شوند. وی همچنین به منزلت اجتماعی پژوهشگران اشاره کرد که در بسیاری از موارد، به درستی رعایت نمیشود و این امر منجر به بیانگیزگی نخبگان و تصمیم به مهاجرت آنان میشود. در کنار این، جذابیتهای مقصدهای خارجی، امکانات پژوهشی پیشرفته و فرصتهای شخصی، از دیگر عواملی هستند که پژوهشگران را به سمت کشورهای دیگر جذب میکنند.
تخصیص 500 میلیارد تومان به بنیاد نخبگان به عنوان بودجه سال 1404، به نظر میرسد که نه تنها پاسخگوی نیازهای فعلی کشور در حوزه علم و پژوهش نباشد، بلکه نشاندهنده عدم توجه جدی به حکمرانی علم است. این مبلغ به راحتی در برابر بودجههای تحقیقاتی میلیاردی دانشگاههای غربی و برخی کشورهای منطقه، چیزی در حد یک قطره در برابر دریای نیازهای علمی کشور به نظر میآید. برای درک بهتر این مسئله، کافی است که بودجه بنیاد نخبگان را با هزینههای کلان در سایر حوزهها مقایسه کنیم. کافی است به مبالغی که برخی نهادها برای موضوع تبلیغات بازرگانی خود اختصاص میدهند توجه کنیم تا ناچیز بودن بودجه 500 میلیاردی را بهتر دریابیم.
چندی پیش یک رسانه رسمی خبر داد که رقم اختصاص یافته یک بانک دولتی برای تبلیغات و آگهی در سال 1401، 276 میلیارد تومان بوده است. در همان سال، بودجه بنیاد ملی نخبگان 114 میلیارد بود، یعنی هزینه ای که فقط یک بانک دولتی در یک سال صرف تبلیغات و آگهی کرد تقریبا 2.5 برابر کل بودجه بنیاد نخبگان در همان سال بوده است! (ایران اقتصادی / 19 شهریور 1402)
غیر از این، اگر سری به سایت های فروش املاک بزنید و قیمت ویلاها و آپارتمان های لاکچری شهر را در آن جست و جو کنید به ناچیز بودن 500 میلیارد تومان برای یک بنیاد راهبردی ملی بیشتر پی خواهید برد. انبوهی از خانه ها و ویلاها و آپارتمان ها در سایت های خرید و فروش آگهی شده اند که ارقامی به مراتب بیشتر از کل بودجه سالانه بنیاد ملی نخبگان دارند. این تفاوتها به وضوح نشان میدهند که حتی اگر منابع مالی وجود داشته باشد، ولی نتوان آنها را به درستی در راستای حکمرانی علم و نخبگان به کار برد، هیچگاه نخواهیم توانست به اهداف علمی و پژوهشی خود دست یابیم.
با مقایسه وضعیت بودجههای تحقیقاتی کشورهای پیشرفته و منطقهای با وضعیت فعلی ایران، به وضوح مشخص است که تخصیص 500 میلیارد تومان به بنیاد نخبگان نمیتواند پاسخگوی نیازهای واقعی کشور در این زمینه باشد. ایران در شرایطی که با بحران مهاجرت نخبگان و کاهش ظرفیتهای علمی روبهرو است، باید به یک بازنگری جدی در تخصیص منابع و سیاستهای نخبگانی خود بپردازد. اگر ایران میخواهد به تراز جهانی علم دست یابد، باید منابع بیشتری را در راستای جذب و نگهداری نخبگان، توسعه پژوهشهای علمی و ایجاد زیرساختهای علمی و تحقیقاتی سرمایهگذاری کند. حکمرانی علم زمانی به نتیجه میرسد که سیاستگذاریهای مالی دقیق و هدفمند در دستور کار قرار گیرد، نه زمانی که منابع محدود به شکلهای پراکنده و بیهدف تخصیص یابند.