نورنیوز-گروه سیاسی: تصمیم فرانسه، آلمان و انگلیس برای فعالسازی سازوکار موسوم به اسنپبک، از همان ابتدا نشان داد که سه کشور اروپایی بیش از آنکه نگران ماهیت برنامه هستهای ایران باشند، در پی اثبات وفاداری خود به سیاستهای واشنگتناند. در نشست اخیر شورای امنیت، این تلاش در قالب یک قطعنامه به رأی گذاشته شد که تنها ۴ کشور به آن رأی موافق دادند، ۹ عضو مخالفت کردند و ۲ کشور نیز رأی ممتنع دادند. همین ترکیب آرا نشان داد که اقدام اروپا نه اجماعساز، بلکه حرکتی محدود و شکافآفرین است.
اروپا بار دیگر در تلهای گرفتار شد که سالهاست استقلال دیپلماتیکش را از بین برده است. آنها با سوءاستفاده از قطعنامه ۲۲۳۱، نه به دنبال اجرای قانون بلکه بهدنبال بازتولید فشار سیاسی بر ایران بودند. به بیان دیگر، سه کشور اروپایی با قربانی کردن برجام، مشروعیت خود را نیز در افکار عمومی جهانی از دست دادند.
این اقدام در ظاهر یک مانور حقوقی است، اما در واقع بیش از هر چیز، سندی است بر بحران راهبردی اروپا: قارهای که به جای تعریف منافع مستقل، به ابزار چانهزنی آمریکا در برابر ایران و حتی چین و روسیه بدل شده است.
تناقضهای خطرناک؛ سکوت در برابر تجاوز، فشار بر دیپلماسی
اروپا ادعا میکند که ایران در تعهدات هستهای خود قصور کرده است، اما در برابر تجاوزهای آشکار رژیم صهیونیستی و آمریکا به تأسیسات تحت پادمان ایران هیچ واکنشی نشان نداده است. این سکوت، معنایی فراتر از بیعملی دارد؛ نشانهای از پذیرش منطق تجاوز است. در حالی که منشور ملل متحد صراحتاً هرگونه حمله به زیرساختهای صلحآمیز را ممنوع میکند، سه کشور اروپایی حتی حاضر به محکومیت زبانی این حملات نشدند.
در عوض، همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ۹ سپتامبر ۲۰۲۵ ـ که بسیاری آن را گامی اعتمادساز و مثبت دانستند ـ از سوی آنها عملاً نادیده گرفته شد. تناقض آشکار همینجاست: شفافیت ایران به حساب نمیآید، اما ادعاهای بیاساس دستاویز تحریم میشود.
این رفتار نهتنها رژیم عدم اشاعه را به بازیچه سیاسی تقلیل میدهد، بلکه به بحران مشروعیت غرب در سطح جهانی دامن میزند. در جهانی که قدرتهای نوظهور در حال بازتعریف نظم هستند، غرب با چنین دوگانگیهایی تنها سرعت افول خود را بیشتر میکند.
دیپلماسی انتخابی ایران؛ معادله وارونه شده است
موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در واکنش به این تحولات، فراتر از یک موضع تدافعی بود. امیرسعید ایروانی، نماینده دائم ایران در سازمان ملل، به صراحت گفت: «مسیر دیپلماسی باز است، اما ما انتخاب میکنیم با چه کسی گفتگو کنیم.» این جمله، معادله دیپلماسی را وارونه میکند: ایران دیگر «نیازمند» مذاکره نیست، بلکه قدرت انتخاب دارد.
این تغییر گفتمان، در سطح راهبردی اهمیت ویژهای دارد. ایران نشان داده که حتی در شرایط فشار، قادر است قواعد بازی را بازتعریف کند. دیپلماسی انتخابی به معنای عبور از منطق قدیمی «باید مذاکره کنیم» به سمت منطق «میتوانیم و انتخاب میکنیم» است. این تحول، دست ایران را برای تنظیم روابط با شرق، جهان اسلام و حتی برخی بازیگران اروپایی مستقل بازتر میکند.
دیپلماسی انتخابی ایران در واقع پیام روشنی به غرب دارد: ایران حاضر به گفتگوست، اما نه هر گفتگویی. انتخاب با تهران است، نه با پایتختهای اروپایی.
فرصتسازی از تهدید؛ بازتعریف موازنهها
اقدام اخیر اروپا، در ظاهر تهدیدی برای ایران بود اما در عمل میتواند به فرصتی راهبردی بدل شود. موضع مشترک چین و روسیه که بازگشت تحریمها را «غیرقانونی و نامعتبر» دانستند، نشان داد که جهان امروز دیگر تکقطبی نیست. ایران میتواند از این موضعگیری برای تقویت اتحادهای منطقهای و بینالمللی خود استفاده کند.
از سوی دیگر، همانطور که غریبآبادی تصریح کرد، «وقتی فعالیتی وجود ندارد، اسنپبک بیمعناست.» این واقعیت حقوقی به ایران امکان میدهد که از موضع قدرت، بیاعتباری اقدام اروپا را به رخ بکشد. افزون بر آن، تأکید مکرر تهران بر حق پاسخ متناسب به هر اقدام غیرقانونی، پیامی است به غرب که سیاست فشار نه تنها نتیجه نمیدهد بلکه هزینههای سنگینتری برای خود آنها بهدنبال خواهد داشت.
فرصت اصلی برای ایران در اینجاست: تبدیل فشار خارجی به ابزار مشروعیتسازی داخلی و تقویت روابط راهبردی با شرق. اروپا و آمریکا میخواهند ایران را در تنگنا قرار دهند، اما در عمل راهی تازه برای تهران گشودهاند؛ راهی که میتواند به بازتعریف موازنهها در خلیج فارس و حتی در ساختار شورای امنیت بینجامد.