نورنیوز- گروه اجتماعی: سخنان اخیر شاهین آخوندزاده، معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت، درباره مهاجرت رتبههای برتر کنکور پزشکی، بار دیگر زنگ خطری جدی را به صدا درآورد. او با صراحت گفت که «اغلب ۱۰۰ نفر اول کنکور در رشتههای علوم پزشکی به دلیل ناتوانی ما در جذب آنان، مهاجرت میکنند». این اعتراف تلخ زمانی نگرانکنندهتر میشود که بدانیم به گفته او، متخصصان بالینی ـ از جمله جراحان مغز و اعصاب ـ تقریبا هیچ تمایلی به بازگشت به کشور ندارند. چنین سخنی، نه فقط یک هشدار آماری، که تصویری واقعی از شکاف عمیق میان ظرفیتهای ملی و توان ما در نگهداشت آنهاست.
این گفتهها در حالی مطرح میشود که چندی پیش حسین سیماییصراف، وزیر علوم، نیز با لحنی مشابه از مهاجرت «۲۵ درصد اساتید دانشگاهها در سالهای اخیر» خبر داد و تأکید کرد که جایگزین شدن نیروهای ضعیفتر به معنای نزول سطح علمی دانشگاهها خواهد بود. به این ترتیب، از دانشگاه تا بیمارستان، از کلاس درس تا اتاق عمل، و از رتبههای برتر کنکور تا استادان باتجربه، یک رشتهی مشترک شکل گرفته است: مهاجرت به مثابه یکی از پرشتابترین روندهای اجتماعی ایران.
از هشدار فردی تا بحران ملی
پدیده مهاجرت نخبگان در ایران دیگر یک موضوع موردی یا فردی نیست، بلکه به یک روند ساختاری و جمعی بدل شده است. دادههای «رصدخانه ملی مهاجرت» و گزارشهای مراکز پژوهشی نشان میدهد که میل به مهاجرت نهتنها در میان استادان و پزشکان، بلکه در لایههای پایینتر مانند دانشآموزان ممتاز و کارآفرینان جوان نیز ریشه دوانده است. مهاجرت در ایران امروز، از «گزینهای برای برخی طبقات خاص» به «گرایشی فراگیر در سطح جامعه» تبدیل شده است.
مفهوم «مهاجرت تودهای» که در گزارشهای پژوهشی به کار رفته، همین است. تمایل به کوچ، دیگر محدود به گروهی کوچک نیست، بلکه به پدیدهای عمومی و پرنفوذ بدل شده است. این امر معنایی روشن دارد: کشور در حال از دست دادن بخشی از سرمایه انسانی خویش در سطحی است که میتواند مستقیما به توسعه، امنیت و آینده ملی ضربه بزند. آنچه سخنان آخوندزاده را برجسته میسازد، تأکید او بر دو عامل کلیدی است:
۱. ضعف در شایستهسالاری: به گفته او، وقتی نخبگان میبینند جایگاههای مدیریتی و تصمیمگیری نه براساس توان علمی و تخصص، بلکه براساس روابط یا عوامل دیگر پر میشود، انگیزهای برای ماندن ندارند. آنان بهسادگی این پیام را دریافت میکنند که نظام تصمیمگیری کشور برای استعدادهایشان وزنی قائل نیست
.۲. کمبود زیرساخت پژوهشی و چشمانداز علمی: نخبهای که سالها درس خوانده، نیازمند محیطی برای بروز و ارتقای تواناییهای خویش است. وقتی «چراغ پژوهش» کمسو باشد، به تعبیر آخوندزاده، طبیعی است که در اولین فرصت مهاجرت کند.
در کنار اینها، عامل اقتصادی نیز همچنان پابرجاست. مقایسهای که وزیر علوم پیشتر انجام داد ـ حقوق ۳۰۰ دلاری یک استاد جوان در ایران در برابر حقوق چند هزار دلاری در کشورهای همسایه ـ واقعیتی غیرقابل انکار است. اما آنچه مهاجرت پزشکان و رتبههای برتر را متمایز میکند، ترکیب این فشار اقتصادی با بحران شایستهسالاری و بیچشماندازی پژوهشی است؛ وضعیتی که خروج آنان را شتاب میبخشد و امید به بازگشت را کاهش میدهد.
وقتی بهترین رتبههای کنکور پزشکی، همان سرمایههای گزینششده نظام آموزشی، به سرعت جذب کشورهای دیگر میشوند، این روند تنها یک خسارت فردی نیست؛ بلکه تهدیدی برای آینده نظام سلامت کشور است. کمبود پزشکان متخصص در رشتههای حیاتی، مانند بیهوشی یا جراحی مغز و اعصاب، از همین امروز به بحران بدل شده و مسئولان ناگزیر از طرحهایی همچون واردات پزشک از خارج شدهاند. این یعنی هزینهای دوچندان: از دست دادن سرمایهای که پرورش دادهایم و پرداخت هزینه برای جذب نیروی جایگزین از بیرون.
در کنار بخش سلامت، مهاجرت استادان دانشگاه و محققان علوم پایه، کیفیت آموزش عالی را با خطر جدی مواجه میکند. بدینترتیب کشور در چرخهای معیوب گرفتار میشود: کاهش کیفیت آموزشی → کاهش انگیزه دانشجویان → افزایش میل به مهاجرت → کاهش بیشتر کیفیت. شکستن این چرخه نیازمند مداخلهای عمیق در سیاستهای کلان است.
راهی جز اصلاح حکمرانی نیست
واقعیت آن است که مهاجرت نخبگان صرفا یک مسأله معیشتی نیست. اگرچه بهبود وضعیت اقتصادی دانشگاهیان و پزشکان ضروری است، اما تجربه جهانی نشان میدهد آنچه نخبه را پایبند سرزمینش میسازد، ترکیبی از امید، اعتماد و احساس تعلق است. چین و هند توانستند با اصلاح ساختارها، تقویت پژوهش، و بازکردن فضای شایستهسالاری، روند مهاجرت نخبگان خود را مهار و حتی معکوس کنند.
برای ایران نیز دو مسیر همزمان ضروری است. اول اصلاح ساختار شایستهسالاری و ایجاد سازوکاری شفاف و مؤثر که نخبگان ببینند راهی برای ورودشان به مدیریت علمی و اجرایی کشور باز است. و دوم تقویت زیرساخت پژوهش و فناوری تا دانشگاهها محیطی پویا و جذاب برای فعالیت علمی باشند، نه صرفاً محل گذران زندگی.
سخنان اخیر معاون وزیر بهداشت، اگرچه از سر تلخی بیان شده، اما فرصتی است برای درنگ ملی. مهاجرت نخبگان به معنای از دست دادن ثروت خاموشی است که هیچ صندوق ارزی و ذخیره زیرزمینی قادر به جایگزینی آن نیست. امروز بیش از هر زمان دیگر باید این حقیقت را بپذیریم: نگهداشت نخبگان نه با شعار، که با اصلاح واقعی در حکمرانی، شایستهسالاری، و چشمانداز پژوهشی ممکن است.