نورنیوز-گروه سیاسی؛ ایالات متحده آمریکا در روزهای اخیر، یکی از بیسابقهترین اقدامات تحریمی خود علیه جمهوری اسلامی ایران را از زمان آغاز کارزار فشار حداکثری در سال ۲۰۱۸ اجرایی کرد؛ اقدامی که همزمان با پیامهای آشکار برای مذاکره، و در بستر تجاوز مستقیم نظامی به زیرساختهای حیاتی ایران از جمله تأسیسات هستهای، معنایی دوگانه اما آشکار دارد: استفاده از دیپلماسی به عنوان ابزار فشار، نه سازوکار کاهش تنش. واکاوی ابعاد سیاسی و راهبردی تحریم اخیر آمریکا و حملات نظامی هماهنگشده با رژیم صهیونیستی نشان خواهد داد که پیشنهاد مذاکره در چنین وضعیتی، تکرار همان سناریویی است که در پنج دور پیشین نیز به شکست انجامید و اساساً نمیتواند مبنای گفتوگوی راهگشا قرار گیرد.
تحریم در قامت جنگ؛ تحریمهای جدید، ابزار تخریب زیرساختی
تحریم اخیر وزارت خزانهداری آمریکا علیه ۱۱۵ فرد، نهاد و کشتی مرتبط با ایران، از منظر طراحی، گستره و هدفگذاری، بیش از آنکه یک ابزار فشار اقتصادی متعارف باشد، یادآور عملیات نظامیای است که با هدف مختلسازی ظرفیت حیاتی کشور طراحی شده است. اقدام خزانهداری آمریکا، که آن را «بزرگترین تحریم علیه ایران از سال ۲۰۱۸» توصیف کرده، مستقیماً زیرساختهای حیاتی ایران در حوزه صادرات انرژی، سیستم حملونقل دریایی و زنجیره درآمد ارزی کشور را هدف گرفته و عملاً با هدف قطع شریان اقتصادی ایران اجرا شده است؛ امری که دقیقاً با هدف حمله نظامی به تاسیسات هستهای فردو، نطنز و اصفهان مشابهت راهبردی دارد. در هر دو حالت، هدف نهایی، تحمیل فروپاشی زیرساختی و تولید فشار روانی-اقتصادی بر مردم برای وادار کردن نظام سیاسی به تسلیم بیقید و شرط است؛ خواستهای که دونالد ترامپ آن را آشکارا بیان کرده است.
تضاد میان دعوت به گفتوگو و همزمانی آن با تجاوز نظامی
آمریکا در حالی مدعی آمادگی برای مذاکره با ایران است که تنها در اواخر خردادماه، با هماهنگی رژیم صهیونیستی، به شکل مستقیم و غیرقانونی به زیرساختهای حیاتی کشور حمله کرد. در جریان این تجاوز، تأسیسات هستهای، مراکز تحقیقاتی و برخی نقاط شهری در ایران هدف قرار گرفتند و شماری از دانشمندان و نظامیان و شهروندان عادی به شهادت رسیدند . همزمان، ادعای ویرانسازی صنعت هستهای ایران از سوی واشنگتن منتشر شد. این در حالی است که ایران در هفتههای پیش از این حمله، حسننیت خود را با ورود به مذاکرات غیر مستقیم نشان داده بود. اعمال تحریم های جدید پس از توافق اخیر ایران با اتحادیه اروپا وپذیرش سفر هیئت آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران و گفتگو با کارشناسان این نهاد نیز مشابهت قابل توجهی با روند طی شده در گذشته دارد. نتیجه حسننیت قبلی، حمله نظامی و نتیجه حسن نیت جدید نیز، اعمال شدیدترین تحریمها شده است. این روند نشان میدهد که آمریکا و غرب از «مذاکره» نه برای رسیدن به توافق، بلکه برای افزایش فشار، مدیریت هدفمند افکار عمومی و مشروعسازی اقدامات قهری خود استفاده میکند.
پنج دور مذاکره و یک نتیجه: خیانت در میانه راه
پیشنهاد مذاکره جدید ترامپ در حالی مطرح میشود که تجربه پنج دور گفتوگو میان ایران و آمریکا در ماه های اخیر به روشنی نشان داده است که طرف آمریکایی بارها مسیر گفتوگو را با اقدامات خصمانه، از جمله تحریم یا تهدید نظامی، به انحراف کشانده است. تجاوز نظامی اخیر درست در میانه آمادگی ایران برای دور ششم مذاکرات صورت گرفت؛ اتفاقی که حتی وزیر امور خارجه ایران نیز آن را نشانهای از بیاعتباری گفتار آمریکاییها دانست. عراقچی در مصاحبه اخیر خود با فایننشال تایمز تأکید کرده است که «آمریکا باید توضیح دهد که چرا در وسط مذاکرات به ما حمله کرد» و اینکه «تا زمانی که ترامپ خواستار توقف کامل غنیسازی باشد، هیچ توافقی امکانپذیر نیست». بنابراین، هرگونه بازگشت به میز مذاکره بدون تضمینهای جدی و جبران خسارتها، تکرار یک مسیر شکستخورده است.
تحریم و حمله؛ دو روی یک سکه در راهبرد ترامپ
راهبرد جدید دولت ترامپ، تلفیقی از اقدامات سختافزاری و جنگ اقتصادی است که هر دو، مکمل یکدیگر برای اعمال فشار حداکثری هستند. همانگونه که بمب های آمریکایی تأسیسات فردو ، نطنز و اصفهان را هدف گرفتند، شبکه تحریمهای اخیر نیز شریان صادرات انرژی ایران را نشانه رفتند.
در چنین وضعیتی، آمریکا در تلاش است تا با استفاده همزمان از ابزار نظامی، تحریم و مذاکره، تهران را در وضعیت محاصره روانی قرار داده و آن را به پذیرش شروط خود وادار کند.
ایران اما نشان داده که هیچگاه بازیگر منفعل و دست بسته نخواهد بود و چه در میدان جنگ و چه در میدان دیپلماسی با قدرت حضور خواهد یافت. پاسخ نظامی سریع و غیر قابل باور ایران به تجاوز اسرائیل و حمله موشکی موثر به پایگاه آمریکایی العدید در قطر در پاسخ به تجاوز آمریکا، ضمن آن که هزینههای قابل توجهی برای تلآویو و واشنگتن بدنبال داشت این واقعیت را در معرض نگاه جهانیان قرار داد که زبان تهدید و زور تاثیری بر اراده مردم ایران برای دفاع از حقوق و منافع مشروعشان نداشته و هرگز موجب تسلیم آنها در برابر ارباب قلدری و زیاده خواهی نخواهد شد.
نقش فریبکارانه دیپلماسی در راهبرد آمریکا
واقعیت آن است که آمریکا از ابزار دیپلماسی تنها برای خرید زمان، کنترل افکار عمومی و مشروعیتبخشی به اقدامات خصمانه خود استفاده میکند. تجربه رفتار آمریکا با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، برخورد با توافق هستهای ۲۰۱۵، و نهایتاً حمله در میانه مذاکرات، مؤید این مدعاست که واشنگتن نه به کاهش تنش، بلکه به تسلیم یکجانبه تهران میاندیشد. پیشنهاد مذاکرات جدید که از سوی ترامپ با لحن دوگانه "امیدوارم مجبور نباشم خیلی از آن استفاده کنم" همراه شده، بیش از آنکه حاکی از جدیت در مسیر دیپلماسی باشد، بخشی از یک طراحی روانی-سیاسی برای وارد ساختن فشار بیشتر بر ایران است.
راه گفتوگو از مسیر تغییر رفتار آمریکا میگذرد
جمهوری اسلامی ایران، همانگونه که در دوران پس از جنگ اخیر نشان داده، آمادگی دارد تا در چارچوب احترام متقابل، حقوق بینالملل و حفظ منافع ملی خود، وارد گفتوگو شود. اما این گفتوگو تنها زمانی معنا خواهد داشت که طرف مقابل، رفتار دوگانه خود را کنار بگذارد، خسارات واردشده به ایران را جبران کند، و تضمین دهد که مذاکره دوباره به عرصهای برای خیانت و حمله تبدیل نخواهد شد. تا زمانی که واشنگتن، دیپلماسی را با تحریم و موشک تلفیق میکند، راهی به سوی توافق وجود نخواهد داشت. پیام روشن ایران این است: نه مذاکره زیر آتش، نه تسلیم در برابر زور. تنها راه پیش رو، بازگشت به اصول گفتوگو، احترام به حاکمیت ملی و کنار گذاشتن سیاستهای خصمانه است؛ راهی که تاکنون از سوی آمریکا، عمداً مسدود شده است.