نورنیوز-گروه سیاسی: با گذشت کمتر از دو ماه از جنگ 12 روزهی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران که با نوعی همدلی و وفاق ملی چشمگیر در میان قشرهای مختلف مردم همراه بود، آرام آرام نشانههایی آشکار از بازگشت تنشهای سیاسی و شکافهای نهادی به فضای عمومی کشور دیده میشود. آنچه در ابتدا به عنوان بازگشت به روال عادی یا عادیسازی اوضاع قلمداد میشد، اکنون بعضاً به صورت مناقشات علنی، اتهامزنی متقابل، اختلاف میان قوا، و شکاف در میان نخبگان رسانهای و امنیتی بروز یافته است. آیا صلح، شکافآفرینتر از جنگ است؟ یا آنکه ما هنوز ابزارهای حکمرانی در شرایط پساجنگ را نیاموختهایم؟
جنگ دوازدهروزه، فراتر از عرصههای نظامی و اطلاعاتی، صحنهای بیسابقه از همصدایی ملی بود. در آن روزها، جناحها، رسانهها، نخبگان و نهادهای کشور، فارغ از اختلافات همیشگی، در برابر دشمنی بیرونی، با صدایی واحد ایستادند. این انسجام، نشان داد که در بزنگاههای تاریخی، ملت ایران ظرفیت بالایی برای همگرایی حول محور ایران دارد. اما امروز و در فضای پساجنگ، نشانههایی آشکار از بازگشت به واگراییهای سیاسی، اختلافات نهادی و شکافهای رسانهای دیده میشود؛ روندی که اگر مهار نشود، سرمایه اجتماعی حاصل از آن همصدایی را به سرعت فرسوده خواهد کرد.
در روزهای اخیر، اختلاف نظر بر سر استرداد لایحه مقابله با اخبار غیرواقعی، جدالهای رسانهای بر سر بیانیههای نخبگان و گنشگران مدنی و سیاسی، و برخوردهای امنیتی با برخی فعالان رسانهای، روزنامهنگاران و کاربران فضای مجازی، همگی نشانههایی نگرانکنندهاند از بازگشت به همان الگوی پیشین نزاعهای درونسیستمی. گویی صلح، وحدتی را که جنگ ساخته بود، به چالش کشیده است. اما ریشه ماجرا فراتر از واکنش به رخدادهاست؛ ما هنوز به زبان مشترک حکمرانی در دوران پساجنگ دست نیافتهایم.
انسجام ملی چگونه محقق میشود؟
خطری که در چنین شرایطی جامعه ما را تهدید میکند، تقلیل انسجام ملی به یکصدایی اجباری است. انسجام، به معنای حذف صداهای متفاوت یا نفی دیدگاههای متکثر نیست؛ بلکه به معنای پذیرش تکثر در درون چارچوبی مشترک از منافع ملی، تمامیت ارضی، و امنیت جمعی است. ایرانِ امروز، بیش از هر زمان دیگر، به انسجامی نیاز دارد که تکثر سیاسی را به رسمیت بشناسد، نه طرد کند؛ و این مهمترین تفاوت انسجام در عصر جنگ با انسجام در زمان صلح است.
در شرایط جنگ، طبیعی است که تصمیمگیری متمرکزتر و صداها متحدتر شوند؛ اما دوران پساجنگ، دوران بازگشت به پیچیدگی جامعه، رقابتهای سیاسی، پرسشگری رسانهای و مشارکت نخبگان است. اگر حاکمیت بخواهد با همان منطق اضطراری دوران جنگ، با جامعه تعامل کند، نتیجهای جز افزایش شکاف، بیاعتمادی و قطبیسازی مجدد در پی نخواهد داشت. دستاورد بزرگ جنگ اخیر، نهفقط پیروزی امنیتی یا بازدارندگی نظامی، بلکه اثبات امکان همصدایی در عین تفاوتهای بنیادین بود. امروز باید این تجربه را به سرمایهای پایدار تبدیل کرد. اما چگونه؟ راه آن نه در یکسانسازی سیاسی، که در نهادینهکردن گفتوگو میان صداهای مختلف است. برخی از الزامات چنین امری از این قرارند:
1. رسانههای منتقد، نه دشمن: اگر قرار باشد هر صدا یا بیانیه انتقادی، به سرعت به بیاعتمادی و برخورد منجر شود، فضای اجتماعی به سمت سکوتی پرخطر و انفجارآمیز خواهد رفت. انسجام پایدار، محصول فضای باز است، نه بستن دهانها.
2. اختلاف میان قوا، یک واقعیت دموکراتیک: اختلاف میان مجلس و دولت بر سر لوایح یا طرحها، در ذات خود منفی نیست؛ آنچه آسیبزاست، نبود سازوکار گفتوگو و نبود روایتسازی مشترک درباره این اختلافات است. انسجام، به معنای انکار تضاد منافع نیست، بلکه به معنای حل و فصل آنها در درون قواعد نهادی است.
3. موازیکاری و چندگانگی، تهدید انسجام واقعی: انسجام واقعی زمانی شکل میگیرد که دولت، مجلس، قوه قضاییه، نهادهای فرهنگی، امنیتی و رسانهای، در چارچوبی هماهنگ، با احترام به تکثر، منافع ملی را در اولویت قرار دهند. انسجام یعنی مدیریت هوشمند تضادها، نه پاککردن صورت مسئله.
4. بیانیههای نخبگان را بشنویم، نه تخریب کنیم: جریانهایی از نخبگان جامعه، طی هفتههای اخیر در قالب بیانیههایی به تحلیل و نقد وضعیت موجود پرداختهاند. این صداها، حتی اگر همه اجزایشان مقبول نهادهای رسمی نباشند، بخشی از تنفس جامعهاند. باید با آنها وارد گفتوگو شد، نه حذف و تخریب.
ایران محور وحدت، نه ابزار رقابت
نکته کلیدی آن است که انسجام ملی، اگر قرار باشد پایدار و زاینده باشد، باید نه از بالا تحمیل شود، نه صرفاً در کلام باقی بماند. مردم، رسانهها، نخبگان و نهادها، همگی باید در این انسجام نقش داشته باشند. این یعنی در دوران پساجنگ، باید فرآیندهایی برای مشارکت اجتماعی، اجماعسازی سیاسی، و ترمیم اعتماد شکل گیرد. بدون این فرآیندها، وحدت جنگی، در صلح از هم خواهد پاشید.
دولت، مجلس، رسانهها، نهادهای فرهنگی و امنیتی، همه امروز در برابر آزمونی دشوار قرار دارند: آیا میتوانیم از سرمایه وحدت جنگی، برای ساختن همگرایی در صلح بهره بگیریم؟ یا بار دیگر به رقابتهای فرسایشی، تضعیف متقابل و بیثباتی رسانهای بازخواهیم گشت؟ پاسخ این پرسش، آینده نزدیک ایران را شکل خواهد داد. برای عبور از بحرانهای پیشرو، از اقتصاد تا روابط بینالملل، نیازمند انسجامی هستیم که بر پایه گفتوگو، پذیرش تفاوت، و وفاداری به ایران ساخته شده باشد. انسجامی که تکثر را دشمن نداند، بلکه آن را شرط پویایی و بالندگی بداند.
در شرایطی که منطقه و جهان در حال بازتعریف معادلات امنیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیک خود هستند، ایران بیش از هر زمان دیگر نیازمند انسجام درونی، کاهش منازعات و اجماعسازی ملی است. اگر قرار باشد پس از هر بحران، به سرعت به دامان شکافهای مزمن و بازیهای سیاسی بازگردیم، نه تنها دستاوردی از مقاومت باقی نخواهد ماند، بلکه ظرفیتهای ملی ما نیز تحلیل خواهد رفت. صلح اگر با انسجام همراه نباشد، به جای شکوفایی، به فرسایش میانجامد. این مسئولیت دولت، مجلس، رسانهها، نهادهای امنیتی و همه نخبگان کشور است که نگذارند وحدتی که در جنگ ساخته شد، در صلح از میان برود.