نورنیوز – گروه اجتماعی: خشکی سدهای اطراف تهران – از لار و لتیان تا کرج و ماملو – تنها تصویر چند مخزن خالی از آب نیست. این صحنهها نشانههایی از واقعیتی عمیقتر و خطرناکترند: فروپاشی تدریجی توازن میان جامعه و زیستبوم. هشدارها دیگر در قالب توصیههای محیطزیستی خلاصه نمیشود؛ بلکه امروز، بحران آب در استان تهران به آستانهی تهدیدی برای امنیت انسانی، پایداری زیستشهری، و حتی نظم اجتماعی رسیده است. این ترجمانی از سخن مسعود پزشکیان، رئیس جمهور است که گفته «بحران آب از آنچه که امروز درباره آن صحبت میشود، جدیتر است و اگر از امروز فکری عاجل نکنیم، در آینده با شرایطی مواجه میشویم که نمیتوان هیچ علاجی برای آن یافت.» آنچه بر همگان روشن شده، این است که سیاستگذاریهای جزیرهای، رفتارهای مصرفی ناپایدار، و غفلت از اصلاحات ساختاری، ما را به لبه پرتگاهی رسانده که عبور از آن نیازمند جسارت در تفکر و قاطعیت در اقدام است.
در جستوجوی تجارب موفق ملی و جهانی
واقعیت آن است که تهران – با جمعیتی بیش از ۱۳ میلیون نفر، سهمی نزدیک به ۲۰ درصد مصرف آب شرب کشور، و ساختاری آشفته در توزیع و مصرف منابع آبی، اکنون در مرکز یک بحران چندوجهی قرار دارد. این بحران، نه صرفاً پیامد کاهش بارش یا خشکسالی، بلکه نتیجهی همافزایی عوامل اقلیمی، سوءمدیریت نهادی، و بیاعتنایی اجتماعی به محدودیت منابع است. هرگونه راهحل برای گذار از این شرایط، باید با درک پیچیدگی مسئله، بهرهگیری از تجارب جهانی، بازخوانی میراث ایرانی در مدیریت منابع و بهویژه بازتعریف نقش رسانهها همراه شود.
در نگاه نخست، شاید تصور شود که تنها با افزایش بارش یا اجرای طرحهای عمرانی میتوان راهی به سوی تعادل گشود. اما بررسی تجربههای جهانی به ما میآموزد که مسئله آب، بیش از آنکه فنی باشد، مسألهای حکمرانی، فرهنگی و اجتماعی است. کشورهایی نظیر استرالیا، که در دهه نخست قرن ۲۱ گرفتار خشکسالی بیسابقهای موسوم به «خشکسالی هزاره» شد، توانست با اجرای بستهای از اصلاحات مصرفی، نظام تعرفهگذاری بازدارنده، و توسعه بازچرخانی آب، بر بحران غلبه کند. سنگاپور، که منابع طبیعی آب ندارد، با راهبرد «چهار منبع» شامل واردات، ذخیرهسازی شهری، تصفیه فاضلاب و آبشیرینکن، توانسته است نیاز آبی جمعیت پرتراکم خود را تأمین و حتی صادرکننده فناوری شود. کالیفرنیا نیز با تلفیق فناوری، اصلاحات کشاورزی، تجارت حقوق آب و اعمال محدودیتهای شهری، الگویی در حکمرانی چندسطحی منابع آبی ارائه کرده است.
اما ایران، فراتر از این تجارب معاصر، خود واجد یکی از درخشانترین سنتهای مدیریت منابع آب در جهان است. نظام قنات، نمونهای از فناوری سازگار با اقلیم خشک است که برخلاف شیوههای غارتگرانهی امروزی، به آرامی آبهای زیرزمینی را استخراج کرده و از تخریب سفرهها جلوگیری میکرد. تقسیم عادلانه آب توسط «میرابها» در مناطق کویری، نشان از عقلانیت اجتماعی و حکمرانی مشارکتی ایرانیان در طول تاریخ دارد. در فرهنگ ایرانی، آب نه کالایی مصرفی، بلکه عنصری حیاتبخش، مقدس، و نیازمند حرمتگذاری اخلاقی و آیینی بود. امروز، ما نهفقط از الگوهای جهانی که از خودمان نیز فاصله گرفتهایم.
اقدامات فوری، میان مدت و درازمدت
برای خروج از وضعیت بحرانی تهران، نمیتوان صرفاً به راهکارهای شعاری اکتفا کرد. باید تمایز روشنی میان اقدامات فوری برای جلوگیری از فروپاشی زیرساختی و اجتماعی، و اصلاحات بلندمدت ساختاری برای پایداری آبی قائل شد. در کوتاهمدت، لازم است نظام تعرفهگذاری آب اصلاح و از حالت یارانهای خارج شود. منابع عمومی نباید صرف رفاه مصرفکنندگان پرمصرف در شمال تهران شود. تجهیز خانهها به ابزارهای کاهنده مصرف، قطع یا محدودسازی مصارف غیرضروری، اولویتبندی مصارف حیاتی، و بازتخصیص منابع محدود از فضای سبز شهری به شرب انسانها، از جمله اقدامات غیرقابل تعویق است. تأمین آب اضطراری با تانکر در برخی مناطق حاشیهای تهران نیز در ماههای پیشرو ممکن است اجتنابناپذیر شود.
در افق بلندمدتتر، باید نظام حکمرانی منابع آب بازطراحی شود. امروز، وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت کشور، شهرداریها، محیط زیست و حتی نهادهای نظامی هر یک بخشی از معادله آب را در اختیار دارند؛ اما چه بسا ناکامی یک نهاد هماهنگکننده با اختیارات فراگیر، باعث آشفتگی در سیاستگذاری آب شده است. شورای عالی آب با رویکرد فرابخشی و مشارکتمدار میتواند مهمترین نهاد در این مسیر باشد. شورایعالی آب بهمنظور تصمیمسازی و سیاستگذاری جمعی در زمینه تأمین، توزیع و مصرف منابع آب کشور ایران خارج از وزارت نیرو و با همکاری نهادهای ذینفع در مصرف آب (مثل وزارت کشاورزی و صمت) در سال ۱۳۸۱ تأسیس شده است. تصمیمات این شورا با تصویب هیئت وزیران یا کمیسیون مذکور در اصل ۱۳۸ قانون اساسی برای دستگاههای ذیربط لازمالاجراست.
در سطح زیرساخت، سرمایهگذاری در بازچرخانی آب شهری و صنعتی، توسعه تصفیهخانههای مدرن فاضلاب، و انتقال بخشی از آب شیرینشده از سواحل جنوبی، راههایی برای تأمین منابع جایگزین خواهد بود. در عرصه کشاورزی، تنها با تغییر ترکیب محصولات، ترویج آبیاری هوشمند، و قیمتگذاری واقعی آب میتوان به بهرهوری مطلوب رسید.
با اینهمه، هر قدر ساختارها مهم باشند، بدون پویش اجتماعی و آگاهی همگانی، نمیتوان به تغییری ماندگار امید داشت. در اینجا، رسانهها، بهویژه صداوسیما، مسئولیتی تاریخی دارند. این رسانه ملی که توانست در برهههایی مانند کرونا یا انتخابات، مشارکت گستردهتری را رقم بزند، باید اکنون نیز در خط مقدم هشدار، آموزش و بسیج افکار عمومی قرار گیرد. نمایش روزانه وضعیت سدها، گفتوگوهای علمی و بیطرفانه با کارشناسان مستقل، تولید مستندهای اقلیمی، کمپینهای اجتماعی، و روایتهای فرهنگی از ارزشمندی آب، میتوانند در مدت کوتاهی فرهنگ مصرف را تحتتأثیر قرار دهند. بیتفاوتی رسانهها به این بحران، بهمثابه بیتفاوتی به حیات آیندهی کشور است.
بحران آب، نه صرفاً بحران منابع، بلکه بحران تفکر، برنامهریزی، و اراده است. کشوری که روزگاری تمدنی آبی را در دل کویر بنا نهاد، امروز نیز میتواند از رهگذر دانش بومی، تجربیات جهانی، سیاستگذاری جسورانه، و مشارکت اجتماعی، خود را از این بحران نجات دهد. اما زمان اندک است. اگر اکنون نجنبیم، نهفقط تابستان آینده که سالهای پیشرو، برای میلیونها ایرانی در پایتخت، با رنج و ناامنی و مهاجرتهای اجباری همراه خواهد بود.
نورنیوز