نورنیوز-گروه سیاسی: جنگ دوازدهروزه میان ایران و رژیم صهیونیستی که در ۲۳ خرداد ماه با تجاوز تلاویو با تهران بوقوع پیوست، نقطه عطفی در معادلات امنیتی منطقه بود. نبردی که با تمام ظرفیتهای نظامی اسرائیل و پشتیبانی مستقیم ایالات متحده علیه کشوری که سالها در معرض شدیدترین تحریمهای اقتصادی و نظامی قرار داشته، آغاز شد، اما برخلاف اراده مهاجمان، نهتنها نتوانست به برتری اسرائیل منتهی شود، بلکه توازن راهبردی منطقه را به سود ایران تغییر داد. در این میان واکنش محدود اما معنادار ایران به تجاوز نظامی آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران با حمله دقیق به پایگاه العدید در قطر، ضمن انتقال پیام اقتدار، مسیر تحولات امنیتی را در مسیر تازهای قرار داد.
اگرچه دامنه این جنگ به کشورهای حوزه خلیج فارس تسریع پیدا نکرد اما به طور قطع می تواند واجد پیام های راهبردی قابل توجهی برای شیخ نشینهای حوزه جنوبی این آبراه راهبردی باشد.
در شرایطی که آمریکا با بسیج همه ظرفیتهای خود در تلاش است تا کشورهای عربی منطقه بویژه عربستان سعودی را در چارچوب پیمان ابراهیم به عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی مجاب کند، جنگ ۱۲ روزه بیش از هر چیز، سراب امنیت از مسیر عادیسازی روابط با اسرائیل را فرو ریخت. رژیمی که طی ۱۲ روز در کنار آمریکا، عملاً بهعنوان نیرویی ضد ثبات و ماجراجو عمل کرد، نهتنها نتوانست تعهدی به امنیت منطقهای نشان دهد، بلکه با تحریک درگیریها، تصویر خود را بهمثابه یک بازیگر بحرانساز در ذهن نخبگان سیاسی منطقه تثبیت کرد. راهبرد اسرائیل در این جنگ، پرده از واقعیتی برداشت که بسیاری از تحلیلگران پیشتر نیز به آن اشاره کرده بودند: اسرائیل نه یک شریک امنیتساز، بلکه عامل بیثباتی است که اهداف خود را در بستر ناامنی و بحرانهای مستمر دنبال میکند.
همزمان، رفتار ایالات متحده نیز بهعنوان شریک نظامی اسرائیل، حامل پیامهایی اساسی برای منطقه بود. آمریکا که همیشه خود را ضامن امنیت خلیجفارس معرفی میکرد، نهتنها از ایفای نقش بازدارنده عاجز ماند، بلکه با ورود مستقیم به بحران، سطح تنش را بهگونهای خطرناک ارتقاء داد. از سوی دیگر، ناتوانی آمریکا در محافظت از پایگاه مهم العدید در برابر حمله دقیق ایران، تصویری متفاوت از قابلیتهای واقعی این کشور در دفاع از منافع و متحدانش به نمایش گذاشت. این تحول، تردیدهای جدی نسبت به رویکرد سنتی وابستگی امنیتی به آمریکا در میان کشورهای منطقه ایجاد کرد.
در مقابل، عملکرد ایران در این منازعه، نشاندهنده بلوغ یک بازیگر منطقهای مسئول بود. ایران، در عین اثبات قدرت تهاجمی و توانمندی نظامی خود، با خویشتنداری و اقدام حسابشده برای جلوگیری از گسترده شدن دامنه جنگ، جایگاه خود را بهعنوان یک بازیگر امنیتساز ارتقاء داد. این رویکرد، نه بر مبنای فشار نظامی، بلکه بر پایه درک واقعیتهای ژئوپلتیک و نیاز به جلوگیری از فروغلتیدن منطقه به ورطه بحران فراگیر طراحی شد.
تحولات این جنگ، بطور طبیعی باید نگاه جدیدی را در کشورهای خلیجفارس نسبت به ظرفیتها، اهداف و راهبردهای امنیت ساز ایران بوجود آورده باشد. کشوری که سالها هدف فشارها، تحریمها و تلاشهای انزوای دیپلماتیک بوده، در بزنگاه بحران، نهتنها با اقتدار کامل در معادله جدید امنیتی در منطقه ایفای نقش کرد، بلکه به بازیگری کلیدی در مدیریت بحران بدل شد. این رویکرد فعال و مسئولانه در اوج درگیریهای کم سابقه در منطقه ارائه دهنده الگویی جدید از رفتار مسئولانه بود که می تواند سنگ بنای مدلهای امنیتی منطقهای بر اساس ظرفیتهای بومی باشد.
واقعیت آن است که جنگ ۱۲ روزه، پایان دوران اعتماد به سازوکارهای امنیتی برونزا را رقم زد. تهدیدات مشترک، نیازمند پاسخهای مشترک است و این مهم تنها در سایه همکاریهای بومی، شبکهسازی دفاعی و پذیرش نقش فعال همه بازیگران منطقه، از جمله ایران، قابل تحقق خواهد بود. امنیت، دیگر کالایی وارداتی نیست و کشورهای منطقه ناگزیرند در بازتعریف نظم امنیتی، تعریفی جدید از تهدیدات و فرصتها ارائه کرده و بر این مبنا مشارکتهای جدید برای تأمین امنیت جمعی را بپذیرند.
بدین ترتیب، معادلات امنیتی خلیجفارس می تواند وارد دوره تازهای شود؛ دورهای که در آن، توهم تکیه بر قدرتهای فرامنطقهای و ائتلافهای شکننده جای خود را به واقعگرایی امنیتی، همکاری منطقهای و پذیرش نقش مسئولانه همه کشورهای منطقه بدهد . این نقطه عطف، اگر به درستی درک و مدیریت شود، میتواند زمینهساز شکلگیری یک ساختار پایدار و باثبات امنیتی باشد که توسعه اقتصادی، ثبات سیاسی و آرامش اجتماعی منطقه بر آن استوار شود.