نورنیوز – گروه اجتماعی: در جهانی که نرخ توسعه، تابعی از نرخ یادگیری و بهرهبرداری از دانش است، نمیتوان کشوری را تصور کرد که بیاتکا به دانشگاه و بیمشارکت نخبگان، مسیر پایداری، پیشرفت و حکمرانی مؤثر را طی کند. تجربه جهانی، از شرق آسیا تا اروپای شمالی، آشکارا نشان میدهد که پشت هر موفقیت ملی، زیرساختی از عقلانیت علمی، نهادهای مستقل دانشگاهی، و رابطهای متقابل میان سیاست و معرفت وجود دارد. اکنون، و در آستانه تحولات راهبردی پس از یک جنگ تمامعیار و گذار به دوران آتشبس، جمهوری اسلامی ایران با پرسشی جدی مواجه است: چه جایگاهی برای علم و دانشگاه در حکمرانی آینده قائلایم؟
دانشگاه، نه ناظر که کنشگر توسعه
ریشه بسیاری از ناکامیهای مدیریتی در کشور ما، در فقدان ارتباط مؤثر میان قدرت سیاسی و نظام دانشگاهی است. دانشگاهها بهجای آنکه در قلب سیاستگذاری باشند، اغلب به حاشیه رانده شدهاند؛ بهجای مشارکت در تصمیمسازی، به ارزیابی و مشاورههای صوری تقلیل یافتهاند؛ و مهمتر از همه، بهجای پرورش ارادهای برای حل مسائل پیچیده ملی، درگیر فرسایش درونی، محدودیتهای سلیقهای، و بیاعتمادی متقابل شدهاند.
مسعود پزشکیان در سخنرانی خود در اجلاس رؤسای دانشگاههای بزرگ کشور، با زبانی صریح و بیپرده، این بحران مزمن را بازگو کرد:«نباید جاهل را بر عالم و ناتوان را بر توانمند حاکم کنیم... هر فرد باید بر اساس شایستگی و توانمندی در جایگاه مناسب خود قرار گیرد.» این جمله، نه فقط یک انتقاد، بلکه تجلی درکی استراتژیک از نسبت علم و قدرت است. واگذاری جایگاههای مدیریتی بر اساس شایستهسالاری، نه یک تعارف اداری، بلکه بنیان حکمرانی کارآمد است.
پزشکیان با اشاره به تجربیات دانشگاههای نسل چهارم و پنجم در جهان، از دانشگاههایی سخن گفت که دیگر تنها محل آموزش و پژوهش نیستند، بلکه به «نهادهای حل مسئله» بدل شدهاند؛ نهادهایی که در مسائل ملی مانند بحران انرژی، بحران آب، نابرابری، بیکاری و آلودگی هوا مشارکت مستقیم دارند و راهکارهایی واقعبینانه و عملیاتی عرضه میکنند. در مقابل، دانشگاه ایرانی، هنوز در بسیاری از حوزهها، از مرکز تحولات ملی فاصله دارد. نه در تدوین سیاستهای بلندمدت اقتصادی، نه در ساماندهی بحران منابع طبیعی، نه در سیاستگذاری شهری، و نه در ساختار بودجهریزی، نقش دانشگاه آنگونه که باید، جدی گرفته نمیشود.
پزشکیان در اظهاراتش با اشاره به همین ضعف بنیادین گفت: «اگر اساتید از کلاسهای درس خارج شده و وارد میدان عمل شوند، دانشگاه میتواند گرهگشای بسیاری از چالشهای کشور باشد.» این گزاره، تأکیدی است بر لزوم عبور از ساختارهای منجمد، و برقراری پیوند مؤثر میان نظر علمی و کنش اجرایی.
کرامت نخبه، سرمایه حکمرانی
نکته درخشان و شاید کمسابقه در سخنان رئیسجمهور، دفاع بیپرده او از حرمت نخبگان دانشگاهی در برابر فشارهای بیرونی بود. آنجا که گفت:«اطلاع دارم که در برخی دانشگاهها، اساتید و نخبگان را به بهانههای مختلف تحت فشار قرار میدهند؛ این رویه باید اصلاح شود.» این موضعگیری، نشانهای است از آغاز یک چرخش مهم در نگرش دولت به دانشگاه. چرا که یکی از پیششرطهای حکمرانی علم، احترام به استقلال دانشگاه و امنیت حرفهای استادان است. علمی که با ترس از برخورد امنیتی، سیاسی یا اداری تولید شود، نه جسارت نظری دارد، نه اثربخشی کاربردی.
احترام به دانشگاه، یعنی رسمیتبخشی به گفتوگو با منتقدان؛ حتی آنانی که با سیاستهای رسمی همنظر نیستند. به تعبیر پزشکیان:«اگر نخبگان ما را قبول ندارند، باز هم باید از ظرفیت آنها استفاده کرد. اگر رفتار ما بهگونهای باشد که نخبه را بپذیریم و به او احترام بگذاریم، کشور درست خواهد شد.»
جهان امروز، محل رقابت ارتشها نیست؛ میدان رقابت ایدهها، نوآوریها، فناوریها و نهادهای چابک و دانشبنیان است. اگر کشوری نتواند «مدیریت دانش» را به قلب سیاست عمومی تزریق کند، نهتنها در حل مسائلش ناتوان خواهد ماند، بلکه از مدار پیشرفت نیز خارج خواهد شد. در ایران، از ناکارآمدی ساختار بودجهریزی تا بحران ناترازی انرژی، از مهاجرت نخبگان تا تورم فزاینده، همه و همه نشان از فقدان تفکر علمی و تصمیمسازی مبتنی بر شواهد دارد. پزشکیان، در بخش دیگری از سخنانش، بر این خلأ انگشت گذاشت: «مسائل کشور تکبعدی نیستند... برای حل آنها نیازمند اجماع میان اساتید و نخبگان از تمام رشتهها هستیم تا به راهحلهایی جامع، واقعگرا و قابل اجرا برسیم.»
دانشگاه، شریک راهبردی دولت
طرح رئیسجمهور برای استفاده از نخبگان دانشگاهی در ساختار استانداریها و در اداره امور استانها، اگر بهدرستی اجرا شود، میتواند مقدمهای برای تمرکززدایی علمی و توسعه منطقهمحور باشد. واگذاری حل مسائل شهرها به دانشگاههای همان مناطق، یعنی به رسمیت شناختن ظرفیت محلی نخبگان، و نوعی بازطراحی هوشمندانه در نظام تصمیمسازی محلی.
با این حال، موفقیت چنین طرحی نیازمند سه پیششرط کلیدی است: استقلال دانشگاه و آزادی علمی، پرهیز از گزینشهای سلیقهای و نگاه ایدئولوژیک، و نهایتا تقویت زیرساختهای مشارکت واقعی میان علم و دولت.
اگر ایران در آستانه چرخش تاریخی خود قرار دارد، این چرخش باید بر مدار عقلانیت علمی باشد. حکمرانی در قرن بیستویکم، بدون اتکا به دانشگاه، جز تکرار خطاها نیست. امروز نه تنها برای استفاده از علم، بلکه برای نجات ایران از فروبستگیها و بحرانهای درهمتنیده، باید به دانشگاه پناه برد. نه به عنوان ناظر منفعل، بلکه بهعنوان شریکی جدی، منتقد، و مؤثر.
تجربهی تلخ نادیدهگرفتن دانشگاه در دورههای پیشین، از یکسو، و تجربهی موفق دانشگاههای جهان در تبدیل علم به سیاست عمومی، از سوی دیگر، گواهی است بر اینکه آینده ایران، از مسیر احترام به علم و نخبگان میگذرد. و این، شاید یکی از معدود راههایی است که همچنان پیش پای ماست.
نورنیوز