نورنیوز ـ گروه بینالملل: مارکو پوندرلی تحلیلگر ژئوپلیتیک ایتالیایی و سردبیر نشریه مارکس۲۱، حملات رژیم صهیونیستی را بخشی از راهبردی گسترده برای سرکوب محور مقاومت و تضعیف کشورهای مستقلی مانند ایران میداند و رژیم اسرائیل را اساساً توسعهطلب، مبتنی بر تروریسم و درگیر جنگی نسلکشانه در غزه توصیف میکند. پوندرلی، با انتقاد از استانداردهای دوگانه دولتها و رسانههای غربی، میگوید آنها نهتنها جنایات اسرائیل را سفیدنمایی میکنند، بلکه با کمکهای نظامی، حمایت سیاسی و سانسور رسانهای، به این رژیم کمک میرسانند. او با مقایسه اهداف صهیونیستی با استعمار تاریخی، هشدار میدهد که هدف نهایی، سلطه منطقهای از طریق آشوب و پاکسازی قومی است. در میانه اعتراضات جهانی رو به گسترش، پوندرلی خواستار شکلگیری جهانی چندقطبی شده و حمایت قاطع خود از ملت ایران در برابر حملات اخیر را اعلام میکند. مشروح این گفتوگو که با کمک موسسه هابیلیان، پایگاه خبری تحلیلی مطالعات تروریسم تهیه شده را بخوانید؛

این روزها جهان شاهد اقدامات آشکار تجاوزکارانه رژیم اسرائیل علیه ایران و مردم آن بود. به نظر شما، چرا این رژیم چنین جنایاتی را علیه غیرنظامیان بیدفاع در غزه، لبنان و ایران مرتکب میشود؟ چه عواملی باعث تداوم این تجاوزات از جمله ترورهای هدفمند شده است؟
رژیم صهیونیستی در حال پیشبرد جنگی سهمگین برای بازتعریف موازنه منطقهای است. بهویژه هدف اصلی آن، ضربه زدن به محور مقاومت است که تنها امید نجات برای ملتهای این منطقه به شمار میآید. در همین راستا، گروههای تروریستی در سوریه تأمین مالی شدند و این مسئله به سرنگونی دولت قانونی آن کشور انجامید. در لبنان، آنها به حزبالله حمله میکنند که نه فقط نماینده شیعیان، بلکه نماینده بخش بزرگی از ملت لبنان است. آنچه در غزه در حال وقوع است، یک نسلکشی واقعی است. در مرکز این راهبرد، حمله به ایران قرار دارد. اسنادی جعلی که ارائه میشود — نظیر آنچه کالین پاول در سال ۲۰۰۳ در سازمان ملل نشان داد — صرفاً بهانهای برای تلاش در عادیسازی وضعیت منطقه است. آنچه برای آنان غیرقابل تحمل است، وجود کشورهایی مستقل و دارای حاکمیت است که در برابر منافع امپریالیستی-صهیونیستی سر فرود نمیآورند و همچنان برای حل مسئله فلسطین مبارزه میکنند.
رژیم اسرائیل مدعی است که برنامههای هستهای و موشکی ایران را هدف قرار داده، اما در واقع به بیمارستانها، زیرساختها و نهادهای رسانهای حمله میکند، و بسیاری از قربانیان این حملات زنان و کودکان هستند. این تناقض را چگونه باید توضیح داد؟ هدف واقعی این اقدامات چیست؟
رژیم اسرائیل در واقع یک رژیم تروریستی است. حمله به زیرساختهای غیرنظامی و مردم عادی، هدفی راهبردی است. آنها میخواهند شهروندان را مرعوب کنند، زیرا بهخوبی میدانند که از نظر نظامی، توان پیروزی در این جنگ را ندارند. تروریسم، ابزاری در خدمت پاکسازی قومی در فلسطین و بیثباتسازی کشورهای غیرهمسو است. هدف آنها تغییر رژیم نیست، بلکه ایجاد آشوب است، و برای این منظور به بیمارستانها، ایستگاههای تلویزیونی و مردم عادی حمله میکنند. این همان منطقی است که پیشتر غرب را به حمایت از داعش برای بیثباتسازی سوریه واداشت.
با وجود اینکه سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری جنایات جنگی رژیم اسرائیل را مستند کردهاند، دولتهای غربی همچنان به حمایت نظامی و سیاسی از آن ادامه میدهند. به نظر شما چرا کشورهای غربی در برابر این جنایات تا این اندازه سکوت میکنند؟
دلایل متعددی وجود دارد. نخست اینکه دولتهای غربی مستقل و دارای حاکمیت واقعی نیستند. برای نمونه، در ایتالیا نزدیک به ۱۳۰ پایگاه نظامی آمریکا وجود دارد و در موضوعات کلان سیاست خارجی، دولت و پارلمان قدرت واقعی تصمیمگیری ندارند.
از سوی دیگر، نباید نقش لابی اسرائیل را فراموش کرد — از سیاست گرفته تا رسانههای جمعی و دانشگاهها. کارزار تبلیغاتی بسیار گسترده و تهاجمی در حمایت از رژیم صهیونیستی در جریان است و همزمان، هر صدای مخالفی به حاشیه رانده میشود. اجازه دهید مثالی بزنم؛ در ایتالیا کاملاً عادی است که روزنامهنگاران، سیاستمداران یا استادان دانشگاه در تلویزیون ظاهر شوند و نسلکشی در غزه را انکار کنند و بگویند که همه چیز تقصیر حماس است. همین افراد ادعا میکنند که رژیم صهیونیستی در حمله به ایران، صرفاً از خود دفاع کرده است.
نهایتاً باید از نقش سیاست انتقاد کرد. در حالی که هر روز بیش از پیش خیابانهای شهرهای ما مملو از تظاهرات در حمایت از فلسطین است، سیاستمداران همچنان بیتفاوت باقی ماندهاند.
رسانههای غربی اغلب رژیم اسرائیل را در حال «دفاع از خود» نشان میدهند، در حالی که کشتار غیرنظامیان در غزه، لبنان و ایران و همچنین کارزارهای ترور را نادیده میگیرند. این سوگیری رسانهای را چگونه تفسیر میکنید؟ و برای مقابله با آن چه میتوان کرد؟
همانطور که پیشتر اشاره شد، رسانهها تحت نفوذ شدید لابی صهیونیستی و وفاداری به ایالات متحده قرار دارند. نه تنها شبکههای اجتماعی بزرگ اخبار انتقادی را سانسور میکنند، بلکه بسیاری از روزنامهنگاران نیز موفقیت شغلی خود را مدیون حمایت همین لابیها هستند.
رسانهها اخبار ساختگی درباره ایران تولید میکنند تا آن را بهعنوان یک دیکتاتوری که در آن زنان هیچ حقی ندارند معرفی کنند — همه اینها دروغ است، اما دیدگاههای متفاوت هیچ فضایی برای بیان نمییابند.
به نظر شما هدف بلندمدت رژیم صهیونیستی از سیاستهای تهاجمی و توسعهطلبانهاش چیست؟ این جاهطلبیها چه تهدیدی برای همسایگان این رژیم در خاورمیانه دارد؟
به باور من، رژیم صهیونیستی میخواهد ریشه مسئله فلسطین را از بین ببرد. ریشههای فرهنگی این رویکرد را میتوان در تاریخ آمریکا یافت؛ کشوری که بومیان خود را قتلعام کرد (و این اقدام بعدها در کتاب «نبرد من» از سوی آدولف هیتلر بهعنوان الگویی مثبت مورد ستایش قرار گرفت). برای رسیدن به این هدف، باید به ایران و محور مقاومت ضربه وارد کرد. پس از آن، نوبت به عادیسازی روابط با عربستان سعودی و پیوستن به مسیر تجاری «راه پنبه» خواهد رسید؛ مسیری که قرار است از هند تا ایتالیا امتداد یابد. این پروژهای ژئو-استراتژیک است که با ایالات متحده به اشتراک گذاشته شده است. کشورهای عربی باید دریابند که این مسیر، مسیری پایدار نیست. مسئله فلسطین باید در محور توجه باقی بماند و نمیتوان سرنوشت مردم را در ازای قراردادهای تجاری به معامله گذاشت.
واکنش شخصی شما به حملات اخیر این رژیم علیه ایران و کشتار غیرنظامیان چیست؟ چه پیامی میخواهید منتقل کنید؟
من خوششانس هستم که دوستانی در ایران دارم، و نخستین فکرم متوجه آنها بود. نسل من هیچگاه جنگ را تجربه نکرده و بنابراین نمیتواند عمق رنج مردمی را که مورد حمله قرار میگیرند، درک کند. پس از آن حمله وحشیانه به کشور شما، نامهای به سفیر ایران در ایتالیا نوشتم. اکنون همان پیام را در اینجا نیز تکرار میکنم: «در این روزهای سخت که کشور شما هدف تجاوز قرار گرفته است، میخواهم مراتب همبستگی عمیق و صمیمانه خود را با شما، با رئیسجمهور مسعود پزشکیان، با رهبر عالی ایران آیتالله خامنهای و با تمامی مردم ایران اعلام کنم. »
ایالات متحده همواره قطعنامههای سازمان ملل در محکومیت جنایات رژیم اسرائیل را وتو میکند. به نظر شما، آیا سیاستهای آمریکا زمینهساز و تقویتکننده این تجاوزات است؟ چگونه میتوان این دو رژیم را پاسخگو کرد؟
آمریکا از سیاستهای رژیم صهیونیستی پیروی میکند و همین را میتوان درباره اتحادیه اروپا نیز گفت. ما در اروپا ۱۸ بسته تحریمی علیه روسیه تصویب کردیم. حتی آنقدر پیش رفتیم که اجازه ندادیم ورزشکاران روس در پارالمپیک ایتالیا شرکت کنند. حتی سگهای روسی را از نمایشگاه حیوانات حذف کردند! دانشگاهها نیز دورههایی درباره داستایفسکی را لغو کردند.
اما در مقابل، ایالات متحده هرگونه قطعنامه سازمان ملل علیه رژیم اسرائیل را وتو میکند. هرکس امروز این جنگ تجاوزکارانه را محکوم نکند، شریک آن است و فردا دیگر نمیتواند بگوید: «نمیدانستم»
اعتراضات جهانی علیه جنایات رژیم صهیونیستی رو به گسترش است. چگونه میتوان این همبستگی جهانی را به فشارهای سیاسی و اقتصادی مؤثر تبدیل کرد؟
اعتراضات در سراسر جهان در حال گسترش است. اجازه دهید داستان جالبی را برایتان تعریف کنم؛ اخیراً در ایتالیا رویداد مهمی به نام «دور ایتالیا» برگزار شد؛ یک مسابقه دوچرخهسواری که از تلویزیون پخش میشد. مدیر پخش تمام تلاش خود را کرد تا پرچمهای فلسطین که در مسیر قرار داشتند را نشان ندهد، اما تلاشش بینتیجه ماند. حضور مردم آنقدر گسترده بود که دیگر کسی نمیتوانست آن را نادیده بگیرد.
ما باید به مبارزه ادامه دهیم، و جنگ تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی علیه ایران را یک جنایت بدانیم و افشا کنیم. در عین حال باید تأکید کرد که معترضان علیه یهودیان شعار نمیدهند، بلکه اعتراضشان علیه رژیم صهیونیستی است و در بسیاری موارد، این خود یهودیان هستند که این جنایات را محکوم میکنند.
رژیم اسرائیل دارای سلاحهای هستهای غیرقانونی و بدون نظارت آژانس است، اما ایران را به بهانه برنامه هستهای هدف قرار میدهد. آیا این نمونهای آشکار از استانداردهای دوگانه در نظام بینالملل نیست؟ جامعه جهانی چگونه باید با این ریاکاری برخورد کند؟
غرب در سیاستهای خود معیارهای دوگانه دارد. از قانون بینالملل در مورد روسیه سخن میگوید، اما خودش نخستین ناقض آن است. از نگاه غرب، ایران حق توسعه انرژی هستهای را ندارد، اما رژیم اسرائیل نهتنها این سلاحها را دارد، بلکه حتی بازرسیهای بینالمللی را هم نمیپذیرد.
راهحل، ساختن نظمی چندقطبی در جهان است؛ نظمی دموکراتیک که در آن هر کشور حق حاکمیت مستقل خود را داشته باشد. برای تحقق این هدف، روابط میان چین، روسیه و ایران حیاتی است و این اتحاد، امید بزرگی برای تمامی ملتهای جهان محسوب میشود.