نورنیوز- گروه سیاسی: در جریان حمله موشکی و پهپادی رژیم صهیونیستی به خاک ایران در ماجرای جنگ ۱۲ روزه، یکی از مهمترین و در عین حال پنهانترین تحولات، استفاده متجاوزان از حریم هوایی برخی کشورهای همسایه ایران بود. گزارشهای امنیتی و تحلیلهای رسانهای متعدد به این واقعیت اشاره کردند که پهپادها، پرندههای اطلاعاتی و حتی سامانههای پشتیبانی ارتباطی رژیم صهیونیستی، با عبور از آسمان کشورهای مختلفی در منطقه به عملیات علیه ایران کمک کردهاند. در این گزارشها نام کشورهای زیادی آمده است از جمله کشورهای سوریه، اردن، امارات، عراق، آذربایجان، و حتی پاکستان. صحت و سقم چنین گزارشهایی چندان روشن نیست اما قدر مسلّم اینکه تجاوز صهیونیستها به خاک کشورمان بدون استفاده از حریم هوایی برخی همسایگان ممکن نبوده است.
این واقعیت تلخ، با همه پیچیدگیهای فنی و سیاسیاش، پرسش اساسیتری را در سطح تحلیل راهبردی برای برخی کارشناسان مطرح کرده است: آیا ایران در وضعیت «تنهایی استراتژیک» قرار گرفته است؟ یا باید این رویداد را نه بهمثابه انزوا، بلکه بهعنوان نشانهای از اقدامات ناکافی در شبکهسازی امنیتی و شکاف در دیپلماسی منطقهای تحلیل کرد؟
نقشهی آسمان و روایت تنهایی راهبردی
در وهله اول باید روشن کرد که عبور یک پهپاد یا پرندهی نظامی از حریم هوایی یک کشور، الزماً بهمعنای «موافقت سیاسی» یا «همدستی رسمی» نیست. در بسیاری از موارد، ضعف سامانههای راداری، فقدان کنترل سرتاسری بر آسمان کشور، و درگیری با بحرانهای داخلی (همچون عراق یا سوریه) میتواند باعث عبور پنهان یا ناخواسته عناصر نظامی خارجی شود. در اینجا شاید بتوان از «ناتوانی امنیتی» سخن گفت، نه همکاری تعمدی.
اما این فرض برای همه کشورها قابل اعمال نیست. در مورد امارات و اردن یا برخی دیگر از کشورها، وضعیت متفاوت است. این کشورها، در سالهای گذشته روابط امنیتی خود با اسرائیل را آشکارا توسعه دادهاند. از توافقنامههای اطلاعاتی تا استقرار سامانههای شنود مشترک گرفته تا فروش سامانههای پهپادی، راداری و ضدجنگ. در چنین وضعیتی، نمیتوان انکار کرد که حداقل برخی از کشورها با آگاهی و رضایت ضمنی، حریم هوایی یا پهنه اطلاعاتی خود را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار دادهاند.
این یعنی آنکه ما با نقشهای در حال تغییر از روابط امنیتی در غرب آسیا روبهرو هستیم؛ جایی که بخشهایی از همسایگان سنتی ایران، دیگر در چهارچوب سیاست «موازنهگر» حرکت نمیکنند، بلکه بهسوی محورهای قدرت جدیدی شیفت کردهاند.
ادعای قرار گرفتن ایران در وضعیت «انزوای راهبردی»ادعای سنگینی است که هم دلایل قوی موافق دارد و هم استدلالهای مخالف جدی.
از منظر موافقان این موارد قابل اشاره است: شکاف در روابط با برخی همسایگان عرب و ترکزبان؛ عدم موفقیت نسبی در نهادینهسازی ائتلافهای منطقهای مؤثر مانند پیمان شانگهای یا اکو در حوزههای امنیتی؛ چرخشهای تدریجی کشورهای همسایه به سوی بلوک غرب یا اسرائیل برای کسب مزیتهای اقتصادی، تکنولوژیک یا امنیتی؛ و مهمتر از همه، تصویر رسانهای ایران بهعنوان بازیگری پرخطر و غیرقابل پیشبینی در ذهن افکار عمومی برخی کشورهای منطقه.
در مقابل، اما شواهدی قوی برای رد این فرض نیز وجود دارد: حضور فعال ایران در محور مقاومت و شبکه متحدان منطقهایاش (از لبنان و سوریه تا یمن و عراق)، که در همین جنگ ۱۲ روزه نیز بعضا به میدان آمدند و پیام بازدارندگی متحدانهای را ارسال کردند؛گامهای عملی ایران برای توسعه روابط پایدار با همسایگان که به عنوان سیاست راهبردی ایران اعلام و پیگیری می شود، توافقات استراتژیک و بلندمدت با قدرتهایی چون چین و روسیه که ایران را از لحاظ اقتصادی و دفاعی در یک مدار جهانی جای میدهند؛ استقبال افکار عمومی منطقه – بهویژه در جهان عرب – از پاسخ قاطع ایران به تجاوز اسرائیل، که حاکی از وجود یک سرمایه اجتماعی فرامنطقهای به نفع ایران است؛ و در نهایت، توان بومی و مستقل دفاعی ایران در حوزههای موشکی، پهپادی و جنگ الکترونیک، که فاصله ایران با انزوای نظامی را بسیار زیاد کرده است.
با این تحلیل میتوان گفت که ایران نه منزوی مطلق است و نه متحدِ تمامعیار؛ بلکه در مرحلهای حساس از گذار استراتژیک قرار دارد که میتواند با تکمیل واصلاح سیاستهای همسایگی، از «تنهایی احتمالی» به جایگاه یک لنگر ثبات منطقهای بدل شود.
اصلاح و تکمیل دیپلماسی همسایگی
اگر بپذیریم که شکاف امنیتی موجود، احتمالا بیشتر محصول «بیاعتمادی» و نه «دشمنی قطعی» است، آنگاه باید پذیرفت که بازسازی روابط منطقهای با ابزار دیپلماسی، نهتنها ممکن بلکه حیاتی است. ایران نیاز دارد سیاست همسایگی خود را از قالبهای صرفا سیاسی خارج کرده و آن را در قالبهای نهادینه و توافقمحور بویژه در حوزه های اقتصادی کلان بازسازی کند. چه ابزارهایی برای این بازسازی وجود دارد؟به نظر میرسد موارد زیر قابل ذکر هستند:
الف) ایجاد پیمانهای امنیت هوایی و اطلاعاتی با همسایگان، از جمله توافقهایی مشابه پیمانهای ضدجاسوسی و تبادل اطلاعات درباره پروازهای مشکوک؛
ب) گسترش گفتوگوهای منطقهای چندجانبه، با مشارکت ترکیه، قطر، عمان، پاکستان، عراق و عربستان با محوریت امنیت دستهجمعی؛
ج) احیای ابتکاراتی نظیر «ائتلاف صلح هرمز» با لحن و چارچوبی قابلقبولتر برای همسایگان؛
د) تعیین و فعال سازی پروژه های اقتصادی کلان و بلند مدت با کشورهای همسایه که موجب شکل گیری در هم تنیدگی منافع اقتصادی بلند مدت میان ایران و کشورهای اثرگذار در منطقه شود
ه) و مهمتر از همه، بازسازی چهره رسانهای و دیپلماتیک ایران در سطح منطقهای برای کاهش گسلهای روانی و ذهنی موجود در جوامع همسایه.
دیپلماسی همسایگی برای ایران، یک ضرورت تاکتیکی نیست؛ بلکه یک استراتژی بقای ملی و منطقهای است. هر چقدر دیرتر به بازسازی این پلها اقدام شود، بازیگران متخاصم بیشتری از خلأ امنیتی میان ما و همسایگان استفاده خواهند کرد. استفاده اسرائیل از حریم هوایی کشورهای منطقه برای حمله به ایران، اگرچه در ظاهر نشانهای از همدستی یا بیطرفی خطرناک برخی دولتهاست، اما در عمق، به ما نشان میدهد که پروژه امنیت منطقهای ایران نیاز به بازآفرینی دارد.
ایران باید خود را نه فقط بهعنوان قدرت نظامی یا بازیگر ژئوپلیتیک، بلکه بهعنوان معمار صلح منطقهای و شریک قابلاعتماد امنیتی معرفی کند.
تنهایی راهبردی، تقدیر هیچ ملتی نیست. این جایگاه را میتوان با عقلانیت، گفتوگو و بازسازی اعتماد دگرگون کرد. ایران فرصتها و ظرفیتهای قابل توجهی دارد که با استفاده از آنها بهجای واکنش به نقشهی دشمنان، خود نقشهساز آینده منطقه باشد.