نورنیوز-گروه سیاسی: علیرضا شجاعیزند عضو هیئتعلمی دانشگاه تربیت مدرس، در یادداشتی نوشت: «امر ملی این روزها اهمیتی بیشتر از قبل پیدا کرده و آن هم به تبعِ جنگی است که به ایران تحمیل شد و موجب شکلگیری نوعی همگرایی ملی و وحدت صفوف گردید. همین پدیده توجه خاص کسانی را بهخود جلب کرده که پیش از این و به انحای مختلف به دنبال رهایی از امر دینی بودهاند. تلقی و مفروضشان هم این است که به همان میزان که «امر دینی»، موجب واگرایی اجتماعی در ایران بوده، «امر ملی» میتواند موجب همگرایی و وحدت شود.
این رویکرد و تمایل را میتوان در نظریه ایرانشهری و تز انقلاب ملی سیدجواد طباطبایی دید؛ میشود در مدعای امتناعِ امر دینی در دنیای معاصر دید و میتوان در ادبیات ذیل دولت وفاق هم ردّی از آن را بهدست آورد.
با وجود رخدادِ اخیر و توجهات و امیدواریهای پدید آمده در باب همگرایی ملی، «امر ملّی» چنین ظرفیتی را که از آن طلب شده است و میشود، ندارد.
برخلاف نگاهِ تقابلی موجود در رویکردهایی که اشاره شد، امر ملی و امر دینی در ایران هیچگاه نسبتِ «یایی» نداشتهاند و بدیل هم نبودهاند. چرا؟ چون همسنخ و همجنسِ هم نیستند. تعارض و تقابل در جایی رخ میدهد که با دو پدیده همسنخ مواجه باشیم.
امرِ ملی، «موضوع» است؛ موضوعی بسیار مهم که مورد اهتمامِ دین هم بوده و است و در موقعیتهایی نظیر جنگ، خصوصاً جنگهای خارجی و تجزیهطلبانه بر اهمیتش افزوده میشود.
امر ملی به مثابه موضوع، هیچگاه و در هیچ برههای در جمهوری اسلامی ترک نشده تا در روآوری اخیر، امر بدیع و غریبی قلمداد شود.
در همه ادواری که پشت سر گذارده و تاکنون تجربه کردهایم، این دو به هم تنیده بودهاند:
* در مبارزات با رژیم پهلوی به دلیل وابستگیاش به بیگانه؛
* در انقلاب که به اخراج بیگانگان منجر شد؛
* در جنگ ۸ ساله برای بیرون راندن ارتش صدام از مناطق اشغالی ایران؛
* در مقابله با گروههای تجزیهطلب در غرب و شرق و جنوب و شمال کشور؛
* در حفظ مرزهای آبی و دفاع از عنوان تاریخی خلیج فارس؛
* در اهتمام و اعتنایی که نظام به زبان فارسی دارد؛
* در حضور منطقهای جمهوری اسلامی؛
* در دفاع از استقلالِ سیاسی و فرهنگی و اقتصادی کشور؛
* در بازگرداندنِ ایران به دوران اقتدار، پس از سدهها افول و ضعف.
جمهوری اسلامی با تمام اهتمامهای امتیاش هیچگاه علیه منافع و مصالح ملی ایران عمل نکرده است. به بیان دیگر، اهتمام امتی جمهوری اسلامی هیچگاه علیه اهتمامهای ملی آن نبوده است. ضمن این که واقعیتهای جهانی مبتنی بر سازوکار دولت - ملت هم، چنین امکانی را نمیداده است.
این که ما ظرفیتهای دینی، زبانی و فرهنگی فراتر از مرزهای رسمی داریم و قابلیتهایی فراتر از ساختِ دولت - ملت را به ما داده است، از امتیازات و فرصتهای ماست و همواره نیز مورد حسرت و حسد دیگران بوده است. چرا نباید از آن استفاده کنیم؟ اینها به نفع ایران است و به تبعِ آن، به نفع اسلام هم تمام میشود.
دوستانی که ایده امر ملی را مطرح کرده و در این موقعیتِ خطیر سرِ دست گرفتهاند، گویا بهدنبال یک منظرگاهِ باکفایت و بههمآورندهتر بودهاند. پس امر ملی برای ایشان چیزی فراتر از موضوع است.
اگر چنین باشد ایشان را به این حقیقت توجه میدهم که ایران به مثابه امر ملی وقتی میتواند جایگزین امر دینی شود که جوهر متافیزیک و ایدئولوژیک پیدا کند.
بدیهی است که ایران از پیشِ خود، چنین قابلیتی ندارد و ناگزیر است آن را از جای دیگری طلب نماید. پس لاجرم بههمان نقطهای بازمیگردند که قصد رهایی از آن را داشتهاند.
ایران به توصیه ایشان قرار است از دین طلاق بگیرد و انفکاک حاصل کند و سپس، ذیل عنوان بهظاهر خنثایی بهنام امر ملی، با مرام دیگری پیوند بخورد. این یعنی بازگشت به همان نقطهای که به ظاهر از آن انفکاک حاصل کردهاند.
یک احتمال روشنفکرانهتر هم این است که فراخواندنِ به امر ملی صرفاً برای خارج کردنِ امر دینی از صحنه بوده باشد و سپردن بقیه کار به عقل جمعی تا هر چه خواست و اقتضا داشت را رقم بزند.
این فرض و گمان درباره عقل جمعی، سرشار از سادهنگری است. درافکندنِ یک ایده تهی به اسم امر ملی و سپردن انسان و جامعه و تاریخ به سازوکار دست پنهان و امیدوار بودن به نتایجی مبارک، اوج سادهنگری است.
سازوکار دست پنهان، یک فریب بزرگ لیبرالیستی است و چیزی جز میدان دادن به قدرتها و جریانات هژمونیکِ پنهان شده نیست.
مخالفت با ایدئولوژی، با ارادهگرایی و با نقشآفرینی فعال در تاریخ، این واقعیتها را محو و منتفی نمیسازد؛ بلکه عنان کار را از شما میگیرد و به دیگران وامیگذارد.»