نورنیوز-گروه سیاسی: سیدمصطفی هاشمیطبا یادداشتی منتشر کرد که شرح آن را میخوانید؛
«واشدند و گونهگون رسوا شدند
یا نهان سیلیزنان، یا آشکار
کاسه پست گداییها شدند
خشمگین ما باشرفها زندهایم
حمله ددمنشانه و گستاخانه اسرائیل به ایران، باید موجب بیدارشدن خیل عظیمی از خوابرفتگان و عینکبهچشمها شده باشد، به شرط آنکه خود را به خواب نزنند؛ چراکه بیدارکردن انسان خوابرفته ممکن است، اما هرگز نمیتوان آن که خود را به خواب زده است، بیدار کرد.
در دهه 20 متفکرانی مانند استاد کامبوزیا خطرات اسرائیل را یادآوری کرده بودند، اما همراه با تمایل محمدرضا شاه، برخی مدعیان روشنفکری در اواخر دهه ۵۰ اسرائیل را نمونه سوسیالیسم مردمی خواندند؛ هرچند بعدها اظهار پشیمانی کردند.
در سالهای گذشته علیرغم همه جنایات اسرائیل، این رژیم دائما به مظلومنمایی دست زده و همه اقدامات خود را تحت عبارت «دفاع از موجودیت» توجیه کرده است و با کمال تأسف درحالیکه در همان پرچم مصوب 1948 به وضوح اعلام کرده سرزمین موعود آنها از ماورای نیل تا ماورای فرات است و جوهره توسعهطلبی و حاکمیت خاورمیانه را علنا اعلام کرده، اما با توسل به مظلومنمایی و دفاع از بقا، به بدترین و شنیعترین اقدامات دست زده است. تأسفبارتر آنکه ما هم در برخی نظرات گفتهایم که اسرائیل برای بقا میجنگد؛ درحالیکه اسرائیل همواره برای توسعه و نیل به اهداف از پیش تعیینشده، خود را به پادگانی مملو از زرادخانه تبدیل کرده است و علنا با انتشار نقشه از ماورای نیل تا ماورای فرات، شامل لبنان، اردن، فلسطین، سوریه و بخشهایی از مصر و عراق و حتی ترکیه و نصب نقشه روی لباس سربازان و ضرب سکه با این نقشه، توسعهطلبی و محو کشورهای منطقه و تسلط بر آنها را اعلام کرده است.
سیاستهای توسعهطلبانه این رژیم با پشتیبانی مؤثر آمریکا همراه با ضعف و خودباختگی سران کشورهای منطقه و عقد پیمانهای همکاری (تسلیم) و حضور در برخی کشورهای منطقه، آن را هرچه بیشتر جسورتر، پرتوقعتر و جنایتکارتر کرده است و صدالبته با تسلط بر منطقه نمیتواند نیرویی در مقابل خود ببیند و همچنان که اینک مشاهده میکنیم، به خاطر آسودگی خاطر، درصدد رودرروشدن و تسلط بر ایرانی است که شرف، حیثیت و استقلال تاریخی خود را حفظ کرده است.
اهداف اسرائیل مشخص است؛ توسعهطلبی از ماورای نیل تا ماورای فرات و کوبیدن پرچم این رژیم بر سردر دارالحکومه آنها و دفع خطرات بالقوه اطراف آن سرزمین موعود. حال ما دو راه در پیش داریم؛ تسلیمشدن به منویات آنان مثل دیگر کشورهای رام و مطیعشده و حلشدن در سیستم آنها مانند کبریت بیخطری که از خود ارادهای ندارد یا حفظ استقلال و شرف ایران و ایرانیانی که میخواهند آزاد و مستقل زندگی کنند. گرچه ممکن است گروهی راه اول را انتخاب کنند، اما این راه همان است که «ارباب میگذارد، سر بر پایش بگذاریم و استخوانی بیابیم» .
اما انتخاب راه دوم که خواست مردم و نظام ایران است، بالطبع خطرات و لوازمی دارد که به سادگی نمیتوان از آن گذشت. در انتخاب راه دوم تسامح، سادهانگاری، غفلت، وعده نادرست دادن، خودبزرگبینی، تسامح و شعارهای غیرواقعی جایی ندارد. در انتخاب این راه، دو خطر بزرگ ایران را تهدید میکند: نخست شرایط اقتصادی و اجتماعی داخلی، بهویژه به خاطر تحلیل محیط زیست و به خطر افتادن سرزمین ایران از داخل یعنی خشکشدن و آلودهشدن رودخانهها، نشست دشتها، سقوط تولید کشاورزی و صنعتی، عادیشدن فساد، نابرابری، تبعیض، ناکارایی، عدم اطمینان به تشکلهای مردمی، وجود عناصر فراوان بیگانه توانمند حتی شناختهشده در داخل، اوباشیگری، ناکارایی نهادهای خدمتی و تحلیل سازههای کشور و بسیاری دیگر از امور و نیز بالابردن همزمان توقعات گروهی از مردم. مسئله دوم خطر مرزهای نامطمئن و بالقوه خطرآفرین است. باور کنیم که اسرائیل اینک همسایه ما شده است.
صرفنظر از تواناییهای نظامی تکنولوژیکی، حضور فیزیکی عناصر این رژیم در برخی کشورهای هممرز واقعا جای نگرانی دارد. با توجه به مراتب یادشده، به قول رانندهها با دستفرمان کنونی به مقصد نمیرسیم. در این رهگذر، نیاز است به صراحت و صداقت با مردم مسائل مطرح شود و سبک زندگی و راهکارهای آیندهنگر طرح شده و شرایط فعلی دچار تغییرات اساسی و همراه با اهداف شود.
از قدیم گفتهاند نمیشود آدم کوسه و ریشپهن باشد؛ یعنی هم ادعای شرف و استقلال و مبارزه با استکبار داشته باشد و هم وادادگی اقتصادی و اداری و اجتماعی. هر هدف نیاز به روش کار هماهنگ با آن دارد. با این روش فعلی، یعنی شلختگی اقتصادی و مقرراتی، اصلا نیاز به وجود دشمن مکار و غدار و بیرحمی مثل اسرائیل نیست و همانطور که کیسینجر یک بار گفته بود، «ایران را به حال خود بگذاریم، خود فرو خواهد پاشید». اگر قرار است چنین باشد، باید دست از شعارها و شرف و استقلال و خودباوری برداریم و به جای هزینه فراوانی که کردهایم و خواهیم کرد، راه نخست را انتخاب کنیم؛ که هرگز چنین مباد.»