نورنیوز- گروه بینالملل: در جهانی که واژگان، معناهای خود را از دست دادهاند، صلح هم دیگر صلح نیست. وقتی نخستوزیر خونریز رژیم صهیونیستی به دیدار رئیس جمهور متوهم آمریکا رفت، سر میز شام، دستنوشتهای به دونالد ترامپ داد و گفت:« من میخواهم به شما نامهای را تقدیم کنم که به کمیته صلح نوبل فرستادهام. این نامه، نامه نامزدی شما برای جایزه صلح نوبل است. »
نامه شرمآور صلح
بنیامین نتانیاهو در حالی معرفینامه جایزه صلح نوبل را به نام ترامپ سند زده که دیوان بینالمللی کیفری «لاهه» در آبان ۱۴۰۳ دستور بازداشت خود او را به اتهام ارتکاب جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت و استفاده از گرسنگی (گرسنهسازی مردم غزه) به عنوان یک سلاح صادر کرد! گیرنده نامه نیز کسی است که دستور ترور، تحریم، و حمایت بیقید از اشغال کشورها را در کارنامه سیاسیاش دارد. حالا با این سوابق عجیب که دهنده و گیرنده معرفینامه دارند واقعا نباید پرسید که ما در کجای تاریخ و در کدام پله از حضیض اخلاق بین الملل ایستادهایم؟ آیا این لحظه، لحظه زوال کامل سیاست نیست؟
نتانیاهو، که علاوه بر دیوان کیفری لاهه، سازمان عفو بین الملل هم ضرورت بازداشت او را به دلیل عملکرد ارتش تحت فرمانش در نوار غزه، تصدیق کرده، با این اقدامش در جایگاه تمسخر قوانین بین الملل نشسته است. وقیحتر اینکه نخست وزیر رژیم صهیونیستی، کسی را برای جایزه صلح نوبل نامزد کرده که با انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس، حمایت بیچونوچرا از شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی، لغو برجام، تشدید تحریمهای غیرانسانی علیه مردم ایران، و نقض صریح حقوق فلسطینیان، خود در زمره یکی از مؤثرترین چهرههای تخریب صلح خاورمیانه قرار گرفته است.
این نه یک شوخی تلخ، بلکه بیانیهای نمادین برای پایان همه مفاهیمی است که بشریت، زمانی به آنها امید بسته بود: عدالت، مسئولیت، کرامت انسانی، و صلح. آیا این همان نوبل صلحی نیست که در سال ۱۹۷۳ به هنری کیسینجر، معمار کودتاهای خونین در آسیا و آمریکای لاتین اعطا شد؟ امروز، ترامپ به صف سیاستمدارانی پیوسته است که درکی نامعقول از مفهوم صلح دارند. این بار البته، نه به انتخاب کمیته نروژی نوبل، بلکه به واسطه دستنوشته نخستوزیری که بمب بر بیمارستان و مدرسه فرود میآورد. این تحقیر صلح است؛ توهین به قربانیان مظلوم جنگ؛ و تمسخر حافظه تاریخی بشر.
فروپاشی نظام معنایی سیاست
اما به این رخداد تأسفبار، باید فراتر از یک خبر نگاه کرد. این ماجرا آیینهای است برای درک یک واقعیت تلختر: فروپاشی نظام معنایی سیاست جهانی. جایی که ریاکاری بر دیپلماسی، توهم بر تحلیل و خشونت بر عقلانیت سلطه یافته است. جهان امروز نه بر بنیاد تعادل و ارزش، که بر اساس تصویرسازی، نمایش و هیاهو مدیریت میشود. سیاستمداران نه به خاطر آرمانها، که بر پایه الگوریتمهای شبکههای اجتماعی، نظرسنجیها و شوهای تبلیغاتی دست به کنش میزنند. در چنین جهانی، صلح میتواند در دستان جنگطلبان باشد، همانطور که دروغ، گاه بیشتر از حقیقت باورپذیر است.
اقدام نتانیاهو البته تنها ترفند رسانهای نیست. این حرکت، اعلام حمایت صریح از سیاستهای ترامپ و سپاس گزاری از او به خاطر این سیاست هاست؛ تلاشی برای انسجام بخشیدن به جناحهای راست افراطی در اسرائیل و آمریکا، که در سیاست خارجی خود هیچ مرزی برای خشونت و تحمیل نمیشناسند. در واقع، این نامه نه برای نوبل، بلکه برای سیاستورزی جناحی، برای تقویت لابیها، و برای استمرار همان پروژهای نوشته شده که خاورمیانه را در آتش و خاکستر رها کرده است.
در برابر چنین نمایشهای رسواییآوری، آنچه بیش از همه به چشم میآید، سکوت جهان است. سکوت نهادهای بینالمللی، سکوت روشنفکران غربی، سکوت رسانههایی که روزی خود را پاسداران حقیقت میدانستند. اما گویا امروز، حقیقت هزینه دارد و شرافت سیاسی، کالایی کمیاب شده است. ما در عصری زندگی میکنیم که جنایتکاران، مدعیان صلحاند و قربانیان، متهمان تروریسم. مفاهیم واژگون شدهاند و معیارها تهی. اگر روزی سقراط برای «پرسش از عدالت» جام شوکران نوشید، امروز عدالت با لیوان کریستالیِ دیپلماسی در کاخ سفید صرف میشود، آنهم از سوی کسانی که بمب بر مدارس میریزند و سپس برای دریافت جایزه صلح، لبخند میزنند.
شاید اکنون وقت آن است که بپرسیم آیا نوبلِ صلح، خود نیاز به نجات ندارد؟ آیا زمان آن نرسیده که این جوایز جهانی دوباره به معنای نخستین خود بازگردد؟ صلح، اگر قرار است باقی بماند، باید در دست کسانی باشد که برای آن هزینه دادهاند. در دستان مادران فلسطینی که فرزندانشان را در آوار از دست دادهاند؛ در نگاه مردمان لبنان، یمن، سوریه، افغانستان و ایران، و در دل تمام آنانی که قربانی بازیهای بزرگ سیاست ضداخلاقی دولتهای متجاوز شدهاند. و اگر روزی جایزهای به جنایتکاران تعلق گیرد، این نه صلح، بلکه فقط سند ورشکستگی وجدان بشریت خواهد بود.