نورنیوز- گروه اجتماعی: در عصری که جوامع با بحرانهای تو در تو دستوپنجه نرم میکنند، آنچه ملتها را از فروپاشی نجات میدهد، نه صرفاً قدرت نظامی یا منابع طبیعی، بلکه سرمایه اجتماعی و همبستگی ملی است؛ پیوندی نادیدنی اما حیاتی میان مردم و حاکمیت، میان اقشار گوناگون جامعه و میان نسلها. ایران امروز، با تمام ظرفیتها و پشتوانههای تمدنیاش، نیازمند احیای این سرمایه است؛ سرمایهای که در جریان جنگ اخیر با اسرائیل، بار دیگر در مقیاسی غرورآفرین ظهور کرد، اما بهطور ساختاری همچنان در معرض تهدید است. چیزی که در توییت اخیر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به نمایش درآمد، نمایی کوتاه و گذرا از این تهدیدات بالقوه بود. در این توییت، با ذکر این نکته که «روزهای سخت تمام نشده است،مسامحه نکنیم» برای تداوم همبستگی اجتماعی شکل گرفته در روزهای جنگ، محورهایی پیشنهاد شده است که توجه به آنها، و مواردی غیر از آنها، ضروری است.
آداب پاسداری از همبستگی اجتماعی
پاسداری از این همبستگی نیازمند رویکردی چندلایه و صادقانه است؛ رویکردی که از سطح شعار عبور کند و به لایههای زیرساختی فرهنگ، سیاست و اقتصاد نفوذ کند. در گام نخست، باید مفاهیمی چون ملیگرایی مسئولانه و میهندوستی فراگیر بازتعریف شوند. در کشوری با تنوع زبانی، مذهبی، قومی و فرهنگی، میهندوستی نباید به ابزاری برای حذف یا نادیدهانگاری افرادی که غیرخودی پنداشته میشوند، بدل شود. آنچه همبستگی را میسازد، نه یکسانسازی فرهنگی، بلکه احترام به تفاوتها ذیل چتر ایران است.
جذب حداکثری همه علاقهمندان به ایران نیز یکی از ارکان ضروری این مسیر است. تجربه تاریخی نشان داده که توسعه و ثبات در هر کشوری زمانی محقق شده که نخبگان، روشنفکران، منتقدان، مهاجران و حتی مخالفان غیرمسلح، احساس تعلق و اثرگذاری داشتهاند. حذف، طرد یا برچسبزنی به دگراندیشان، تنها شکافها را عمیقتر میکند و سرمایه فکری و اجتماعی را فراری میدهد. طرد قاطع تفرقهسازان، بازنگری در شیوه اداره رسانه ملی، و نهایتا تجدیدنظر در تنگنظریهای سلیقهای و فراقانونی هم مواردیاند که در این مجموعه میگنجند.
نباید فراموش کرد که رسانه ملی و فضای فرهنگی کشور، اگر قرار است به انسجام اجتماعی کمک کنند، باید از روایتهای یکسویه و سلیقهای فاصله بگیرند و به بازتابدهنده واقعی تنوع جامعه بدل شوند. بازنگری در سیاستهای رسانهای و فرهنگی، نه یک مطالبه حزبی، که یک نیاز ملی است. در نهایت، مبارزه با تفرقهافکنی – چه در قالب گفتمانهای حذفی، چه در شکل خشونت کلامی علیه منتقدان – باید از شعار به عمل برسد. گاه بزرگترین تهدید برای همبستگی، نه دشمن خارجی، بلکه صداهایی است که در داخل، با برچسبزنی، تحقیر و حذف، جامعه را قطعهقطعه میکنند.
اما اینها تنها بخشی از الزامات بازسازی همبستگی است که در کلام وزیر فرهنگ آمده است. به نظر میرسد دستکم سه محور کلیدی دیگر نیز باید به فوریت در دستور کار قرار گیرند تا از آن همبستگی اجتماعی به خوبی مراقبت شود:
۱) تقویت عدالت اجتماعی و مبارزه جدی با فساد: همبستگی ملی نمیتواند بر بستر نابرابری، تبعیض، و رانت شکل بگیرد. وقتی اقشار بزرگی از جامعه احساس میکنند در تقسیم منابع، فرصتها و مناصب، سهمی ندارند، طبیعی است که احساس تعلقشان نیز تحلیل میرود. عدالت اجتماعی باید به گفتمانی غالب بدل شود و بهطور خاص، مبارزه بیملاحظه با فساد ساختاری، از مهمترین مطالبات جامعه در مسیر بازسازی اعتماد است.
۲) شفافیت در حکمرانی و حق دانستن مردم: در جهانی که اطلاعات در لحظه تولید و منتشر میشود، پنهانکاری و فقدان پاسخگویی، زمینهساز بیاعتمادی مزمن است. جامعهای که بداند مسئولان آن در قبال اعمال خود پاسخگو هستند و رسانهها میتوانند آزادانه از نهادها پرسشگری کنند، آمادگی بیشتری برای همراهی در شرایط بحرانی خواهد داشت. شفافیت، نه تهدید بلکه شرط بقا برای حکمرانی در عصر مدرن است.
۳) بازسازی گفتوگوی ملی و تقویت نهادهای میانی: یکی از دلایل فرسایش همبستگی، فروپاشی گفتوگو در سطح ملی است. نهادهای واسط چون احزاب، رسانهها، تشکلهای صنفی، انجمنهای علمی و نهادهای دینی مستقل، نقش مهمی در ایجاد پل میان دولت و مردم دارند. تضعیف این نهادها، جامعه را به تقابلهای مستقیم، عاطفی و رادیکال سوق میدهد. تقویت نهادهای میانی، یعنی بازسازی سازوکارهای گفتوگوی سازنده در سطح ملی.
هر نظام سیاسی از جمله نظام حکمرانی در ایران، ممکن است بر سر دو راهی مهمی ایستاده باشد: یا راه ترمیم همبستگی ملی را با شجاعت و صداقت پی گیرد، یا در چنبره انزوا، بیاعتمادی و گسست، چشم به آیندهای مبهم بدوزد. فراموش نکنیم: بازسازی سرمایه اجتماعی، با تغییر در نگاه و روشهای حکمرانی ممکن است؛ نه با تکرار گزارههای گذشته.