نورنیوز ـ گروه بینالملل: علی علیزاده در یادداشتی نوشت: «در میانه تحولات پرشتاب و چندلایه خاورمیانه، درک دقیق روندهای جاری و آیندهپژوهی واقعگرایانه از مناسبات قدرت، ضرورتی انکارناپذیر برای سیاستگذاران، نخبگان و نیروهای اجتماعی است. منطقهای که در آن حتی یک تغییر کوچک، میتواند چیدمان قدرت را بهطور بنیادین دگرگون سازد. تحلیل پیشرو، تلاشی است برای بازخوانی سناریوهای محتمل با تکیه بر عوامل راهبردی مؤثر، از جمله نقش ایران، اسرائیل، ایالات متحده، گروههای نیابتی و تغییرات ژئوپلیتیک.
تنشهای عمیق ایدئولوژیک، امنیتی و فناوری
رویارویی ایران و رژیم صهیونیستی فراتر از یک رقابت منطقهای صرف، یک تقابل تمدنی و ایدئولوژیک است که با مؤلفههایی چون برنامه هستهای، حضور فعال گروههای مقاومت و جنگ روایتها در رسانههای جهانی، پیچیدهتر شده است. جنگ ۱۲ روزه اخیر، بار دیگر نشان داد که دو طرف نهتنها در آستانه تقابل نظامی تمامعیار هستند، بلکه هر دو خود را برای سناریوهای فرسایشی و پرهزینه آماده کردهاند. اسرائیل با برخورداری از پشتوانه مستقیم ایالات متحده و با تکیه بر فناوریهای اطلاعاتی، روانشناسی عملیات و حتی آنچه در ادبیات استراتژیک خود «علوم غیرمتعارف» مینامد، به دنبال ضربهزنی دقیق و چندلایه است؛ گاه در میدان، گاه در ذهن و روح دشمن.
آمریکا؛ تضمین امنیت اسرائیل یا عامل بیثباتی؟
ایالات متحده، نهتنها حامی سنتی اسرائیل است، بلکه رئیسجمهور این کشور بهصراحت اعلام کرده که حفظ امنیت اسرائیل در برابر «نفوذ ایران» خط قرمز آمریکاست. حضور نظامی آمریکا در منطقه، حمایت دیپلماتیک در شورای امنیت، و انتقال سلاحهای فوقپیشرفته، نهتنها بازدارندگی ایران را هدف گرفته بلکه امنیت روانی و لجستیکی اسرائیل را تقویت کرده است. تهدیدات علنی رئیسجمهور آمریکا علیه رهبر انقلاب اسلامی، نشانگر سطح بالای هماهنگی و حساسیت این کشور نسبت به راهبردهای ایران است.
بازیگران غیرمستقیم و نقش مؤثر گروههای مقاومت
گروههایی چون حزبالله لبنان، حماس و انصارالله یمن بهعنوان بازیگران نیابتی محور مقاومت، در سالهای اخیر نشان دادهاند که قابلیت اثرگذاری در میدان نبرد و درهم شکستن معادلات دشمن را دارند. این گروهها در سناریوهای محتمل آینده نیز میتوانند با حملات موضعی یا گسترده، دامنه درگیری را گسترش داده یا کنترل کنند. آنها ابزار صرف ایران نیستند، بلکه به بازیگرانی مستقل و فعال تبدیل شدهاند که نقش تعیینکنندهای در توازن قدرت دارند.
فشارهای داخلی و رقابتهای منطقهای
هم در تهران و هم در تلآویو، تحولات سیاسی و اجتماعی داخلی تأثیر بسزایی بر سیاست خارجی دارند. در ایران، تحریمها و فشارهای اقتصادی میتوانند به تغییر در رفتار خارجی کشور بینجامند؛ چه بهصورت مقاومتی بیشتر، چه بهصورت تاکتیکهای مذاکرهای هوشمندانه. در اسرائیل نیز دولتهای راستگرا بهویژه کابینههای ائتلافی متزلزل، عموماً به تنشزایی برای انسجام داخلی پناه میبرند. در سطح منطقه، عربستان، ترکیه و مصر نیز تلاش دارند با استفاده از خلأهای قدرت، جایگاه خود را بهعنوان بازیگران اصلی تثبیت کنند.
سناریوهای پیشرو؛ از تداوم وضع موجود تا دگرگونیهای ژرف
با در نظر گرفتن تمام عوامل فوق، پنج سناریوی اصلی قابل ترسیم است:
• تداوم وضعیت موجود: محتملترین سناریو. تنشهای کنترلشده، درگیریهای پراکنده و حفظ تعادل بیثبات فعلی. ایران به تقویت بازدارندگی ادامه میدهد و آمریکا بر تحریم و فشار تاکید دارد.
• جنگ محدود: احتمال وقوع یک تقابل نظامی کوچک یا ضربه محدود موشکی و سایبری، چه بهصورت مستقیم و چه از سوی نیابتیها، وجود دارد. این جنگ ممکن است به عنوان ابزار مذاکره یا پیام بازدارنده استفاده شود.
• جنگ تمامعیار: در بدترین حالت، خروج کنترل اوضاع از دست بازیگران، میتواند به جنگی منطقهای و چندجانبه تبدیل شود. چنین جنگی فاجعهبار، پرهزینه و بهشدت غیرقابلپیشبینی خواهد بود.
• توافق رفع مخاصمه: با وساطت قدرتهای جهانی یا فشار افکار عمومی، احتمال گفتوگو و آتشبس نیز وجود دارد، گرچه در شرایط فعلی بعید به نظر میرسد.
• تغییرات ژئوپلیتیک: فشارهای داخلی، نارضایتیهای مردمی و تحولات در سیاست جهانی میتواند به دگرگونی موازنههای سنتی و بروز ائتلافهای جدید بینجامد.
توصیه پایانی؛ تمرکز بر محور رهبری
با توجه به حجم بالای متغیرها و سناریوهای پیچیده پیشرو، لازم است نخبگان، تحلیلگران، مسئولان و چهرههای تأثیرگذار اجتماعی و دینی، از اظهارنظرهای غیرکارشناسی و شتابزده بپرهیزند. تجربه تاریخی نشان داده هر جا تمرکز و تبعیت از محور رهبری تضعیف شده، جامعه با خسارات جبرانناپذیر مواجه شده است.
تنها عنصر ثابت و جهتدهنده در این فضای ناپایدار، نگاه بلند و فرازمانی مقام معظم رهبری است؛ که با اشراف راهبردی بر کلیت صحنه، ظرفیت آرامسازی یا هدایت منازعات بهسوی منافع ملی را دارد.
در جهانی که حقیقت در همهمهی جنگ روانی، جنگ نیابتی و قدرتهای متخاصم گم میشود، اتکا بر حکمت، ثبات و درک عمیق از منافع ملی، تنها راه گذار از بحران است. رهیافت راهبردی آینده ایران، تنها در مسیر عقلانیت و تمرکز بر رهبری خواهد گذشت.»