نورنیوز – گروه سیاسی: در روزهای پس از جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل، شاید مهمترین دستاوردی که فراتر از تفسیرهای ژئوپلیتیک یا تحلیلهای نظامی و دیپلماتیک باید به طور ویژه به آن پرداخت، بازگشت پرقدرت مفهوم «وطن» به ذهن و زبان ایرانیان در خلال روزهای نبرد است. از شمال تا جنوب، از موافق تا منتقد، از مذهبی تا دینپرهیز، از نسل اول انقلاب تا فرزندان فضای مجازی، بسیاری از ایرانیان بار دیگر در یک نقطه و در یک شعار به اشتراک رسیدند: ایران، خانه ماست.
این بازگشت به وطن، نه صرفاً یک واکنش احساسی به خطر خارجی، بلکه نشانهای عمیقتر از بیداری یک حس تاریخی بود. اما آیا میتوان از از این حس ناب، با تعبیر ناسیونالیسم ایرانی یاد کرد؟ و آیا اکنون در فضای پساجنگ، باید از شکلگیری موج تازهای از ناسیونالیسم سخن گفت؟ و مهمتر اینکه این موج احتمالی، چه نسبتی با مؤلفههای دیرپای هویت ایرانی، بهویژه دین و تشیع، دارد؟
ناسیونالیسم چیست؟
ناسیونالیسم، در سادهترین تعریف، نوعی «وفاداری عاطفی، سیاسی و فرهنگی به ملت» است؛ احساس تعلق به یک جمع تاریخی که مرز جغرافیایی، حافظه فرهنگی، زبان، درد و شادی مشترک، آن را تعریف میکند. این پدیده، از قرن نوزدهم به بعد در اروپا پدید آمد، اما بهسرعت به مناطق دیگر جهان از جمله ایران نیز راه یافت. بهطور کلی، اندیشمندان علوم اجتماعی و سیاسی، ناسیونالیسم را به چند نوع تقسیم کردهاند؛
ناسیونالیسم مدنی که مبتنی بر ارزشهای مشترک، قانونگرایی، قرارداد اجتماعی و مشارکت در ساختن یک جامعه سیاسی است و نمونهاش را فرانسه بعد از انقلاب کبیر دانستهاند.
ناسیونالیسم قومی که بر پایه نژاد، قومیت، خون و تبار مطرح میشود و نمونهاش آلمان قرن نوزدهم یا صربستان در دهه ۹۰است.
ناسیونالیسم فرهنگی که تمرکز بر زبان، مذهب، سنتها و حافظه تاریخی مشترک دارد. این نوع در ایران بهویژه در دوره قاجار و پهلوی اول بسیار برجسته بود.
ناسیونالیسم تدافعی یا ضد استعماری که واکنشی به تهدیدات خارجی یا سلطه بیگانه است و نمونههایش در کشورهای مستعمره از جمله هند، مصر یا ایران دوران مشروطه به نمایش درامد.
وطن، دین، مردم: سهضلعی هویت ایرانی
ایران، بهویژه در دورانهای مشروطه، پهلوی و پس از انقلاب اسلامی، ترکیبی از این انواع را تجربه کرده و گاه میان ناسیونالیسم فرهنگی و دینی، پیوندهایی پیچیده شکل داده است. برای درک نسبت میان ناسیونالیسم و دین، باید به ویژگی خاص هویت ایرانیان توجه کنیم. ایرانی بودن، در طول تاریخ، نهتنها با زبان و سرزمین که با دین، بهویژه تشیع نیز تعریف شده است.
از قرن دهم هجری که تشیع در ایران رسمیت یافت، تا نهضت مشروطه و تا انقلاب اسلامی، همواره نوعی همنشینی خلاقانه میان وطن و ملیت با ایمان و دیانت در ایران شکل گرفته است. تشیع، با تأکید بر عدالت، مظلومیت، قیام در برابر ظلم، و معنویت اجتماعی، به مؤلفهای فعال در ناسیونالیسم ایرانی بدل شده است. برخلاف برخی نسخههای ناسیونالیسم سکولار اروپایی که دین را طرد کردند، تجربه ایرانی نشان میدهد دین و ناسیونالیسم الزاماً دو قطب متضاد نیستند. جالبتر اینکه ذهن خلاق ایرانی با تلفیق عناصری از فرهنگ شیعی با حافظهی اسطورهای ایران کهن، به درکی تلفیقی از ناسیونالیسم فرهنگی رسیده که در آن، فرضا میان واقعهی عاشورا با سوگ سیاوش، پیوندی برقرار میکند یا تقارن و تشابهی میان شخصیت امام علی(ع) با پهلوانان اخلاقمدار ایران باستان مییابد. به این اعتبار، عناصر دینی و مذهبی در روایت ایرانی از ناسیونالیسم، حضوری انکارناپذیر دارند.
یکی از نکات مهم در تحلیل جنگ اخیر، تابآوری اجتماعی بالای جامعه ایران در برابر تهدید خارجی بود. برخلاف فضای انتقادی و ناامیدانهای که در برخی رسانهها بازنمایی میشود، بدنه جامعه ایرانی نشان داد که در لحظه خطر، همچنان سرمایه اجتماعی قدرتمندی دارد: حس مشترک برای دفاع از ایران. این حس مشترک، اگرچه ممکن است در قالبهای مختلف سیاسی و فرهنگی بروز یابد، اما در بنیان خود از همان مؤلفههای ناسیونالیسم دفاعی و فرهنگی بهره میبرد؛ و دین، بهویژه تشیع، در این تابآوری فرهنگی همچنان نقشی کلیدی دارد؛ آنجا که اشک برای امام معصوم، دعا برای امنیت، و تقبیح ظلم در کنار دغدغه خاک و مردم مینشیند، هویتی مرکب و پخته شکل میگیرد که نهتنها از دین نمیگذرد، بلکه آن را بهمثابه «عنصر ملی» بازتعریف میکند.
وطنگرایی جدید: عبور از دین یا بازخوانی آن؟
در روزها و شبهای جنگ اخیر، بسیاری این پرسش را مطرح کردند که آیا موج جدید وطنگرایی و ناسیونالیسم در ایران نشانهای از عبور از دین، یا جایگزینی آن با حس وطندوستی است؟ پاسخ این است که نه، بلکه نوعی بازتعریف و همافزایی در جریان است. در این مقطع، تشیع بهعنوان بخشی از هویت تاریخی ایرانیان، نه بهعنوان ابزار حاکمیتی یا ایدئولوژی دولتی، بلکه بهعنوان منش و اخلاق مقاومت و انسجام بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. نامهایی چون حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) بهعنوان نمادهای فداکاری برای وطن، امنیت و انسانیت، در فضای عمومی حاضر بودند؛ همانگونه که تصویر آرش و کوروش، یا واژه «خاک» و «میهن» در کنارشان نشست. از این منظر،میتوان از چیزی تحت عنوان ناسیونالیسم جدید ایرانی سخن گفت؛ ناسیونالیسمی که نه در تقابل با دین، بلکه در کنار آن بهمثابه وجدان اخلاقی ملت شکل میگیرد؛ دینی که الهامبخش مقاومت است، نه تحمیلگر طرد؛ دینی که متحد میکند، نه متمایز و جداکننده.
آنچه ایران امروز به آن نیاز دارد، ناسیونالیسمی تازه است؛ نه نسخهای افراطی، طردکننده و قوممحور؛ نه مدلی تکصدایی، که دین یا ملت را قربانی سیاست کند. بلکه نوعی ناسیونالیسم مدنی و اخلاقی که در آن، دین، میراث معنوی و وجدان ملی باقی بماند؛ ملت، واحد همبستگی و تصمیمگیری جمعی باشد؛ و وطن، نه صرفا اسطورهای مقدس بلکه خانهای قابلاحترام برای همگان تعریف شود به نحوی که دفاع از آن بر همگان واجب است.
موج جدید ناسیونالیسم ایرانی که در سایه جنگ اخیر و تهدیدات خارجی سر برآورده، نشانهای از یک بازسازی هویت ملی در دل بحرانهای جهانی و داخلی است. این ناسیونالیسم، برخلاف تصور برخی، نه بر طرد دین، بلکه بر گفتوگو با دین، نه بر انحصار، بلکه بر تنوع، و نه بر تعصب، بلکه بر همبستگی انسانی و اخلاقی استوار است. اگر این موج به درستی درک و هدایت شود، میتواند به تقویت وحدت ملی، افزایش تابآوری اجتماعی، و بازسازی پیوند میان مردم، دولت و تاریخ کمک کند. و مهمتر از همه اینکه این ناسیونالیسم جدید، اگر ریشه در اخلاق دینی، منطق تمدن ایرانی، و وجدان تاریخی ملی داشته باشد، نه بازگشت به گذشته، بلکه پرواز به آینده خواهد بود.