نور نیوز-گروه اجتماعی- خیابانها شلوغاند، اما این شلوغی از جنس دیگری است. مردمی که برای افطار خرید میکنند، خانههایی که بوی نان و خرما میدهند، مساجد پر از دعا و نجوا... و در این میان، جایی آرامتر از همهجای شهر، آدمهایی با گل و قرآن در دست، راهی خانههایی از جنس سنگ شدهاند. روزهداران روز سختی را پشت سر گذاشتهاند، اما هیچ تشنگی و گرسنگیای به اندازه دلتنگی آنها برای عزیزانشان عمیق نیست.
اما این روز، فقط اشک و دلتنگی نیست. در میان دلهای گرفته، نور امیدی هم هست. رسم است که در این روز، خیرات بیشتری برای اموات داده میشود؛ خرما، حلوا، نان، قرآنخوانی و افطاریهایی که به نیت شادی روح آنها برگزار میشود. رمضان، ماه رحمت است و پنجشنبه آخر سال، فرصت مغفرت. انگار که این دو دست در دست هم دادهاند تا فرصتی برای آمرزش و بخشش بیشتر فراهم شود. امسال، بیشتر از هر زمان دیگر، در این روز به یاد آنها خواهیم بود. شاید که خدا هم نگاه مهربانتری به ما بیندازد و دعایمان را مستجاب کند
آخرین پنجشنبه سال در میان لحظات نورانی رمضان، رنگ دیگری دارد. وقتی دستها برای قرائت فاتحه بالا میرود، لبهای تشنه زمزمه میکنند: اللهم اغفر لهم و ارحمهم... نسیم عصرگاهی که میان شاخههای خشکشده میپیچد، شبیه نجواهایی است که از دلها برمیخیزد. امروز، هم فاتحهای برای عزیزان رفته خوانده میشود، هم استغفاری برای دلهای زندهای که هنوز گرفتار دنیا هستند.
این روزها، وقتی پا به گلزار شهدا، بهشت زهرا یا هر آرامستانی که نزدیک خانههایمان است میگذاریم، سکوتی عجیب در فضا جاری میشود. دستها به سوی آسمان بلند میشوند، قرآنها ورق میخورند و فاتحهها با صدایی آرام زمزمه میشوند. حالا که این پنجشنبه با رمضان یکی شده، اشکهای داغ روزهداران که روی سنگ مزار عزیزانشان میچکد، رنگ و بوی دیگری دارد. بغضها سنگینتر شدهاند، دعاها عاشقانهتر. چقدر جای عزیزان سفر کرده خالیست، آنهایی که روزی بر سر این سفرهها بودند، آنهایی که کنار ما سحری میخوردند، افطار میکردند و حالا فقط خاطراتشان باقی مانده است.
در گوشه ای از این دیار قرار، پیرمردی با چشمانی خسته، سنگ مزاری را نوازش میکند. آرام با کسی که زیر خاک خفته حرف میزند. شاید میگوید: "ماه رمضان است، شبهای قدر نزدیک است، یادت در دعاهایم هست." کنار مزار دیگری، دختری جوان آرام زیر لب چیزی زمزمه میکند. نزدیکتر که میشوم، میشنوم که دعا میخواند: "اللهم اجعل قبورهم روضةً من ریاض الجنّة..." رمضان، اینجا هم نفسش را دمیده است.
در آن سو تر ،زنی سالخورده آرام آرام فاتحه میخواند، مردی میانسال عکسی را در آغوش گرفته و نوجوانی که شاید هنوز باور نکرده چهره حکشده روی سنگ دیگر جواب لبخندهایش را نمیدهد.
پنجشنبه آخر سال همیشه خاص بوده، اما امسال رنگی از آسمان رمضان هم به خود گرفته است. جایی که دعاها، اشکها و خاطرات، در هم میآمیزند و آسمان را پر میکنند از نجواهایی که تنها خدا میشنود.
حتی وقت غروب آفتاب،زمانی که از گوشهای صدای اذان بلند میشود؛ تمنای ماندن در کنار رفتگان، پایان نمی پذیرد. سفرههای کوچک افطار با چند دانه خرما، کمی آب، لقمهای نان در کنار مزار عزیزان پهن می شود انگار قرار است انها هم را در این لحظه مقدس شریک شوند. آخرین پنجشنبه سال، این بار با سفره افطار گره خورده، با استجابت دعاها، با اشکی که نه فقط از دلتنگی، که از امید و ایمان جاری است.
دستها رو به آسمان بلند میشود. شاید این بار دعایی مشترک میان زندهها و رفتگان در میان باشد: "خدایا، این رمضان را برای ما ماه مغفرت و برای آنها ماه آرامش قرار بده..."
نورنیوز