نورنیوز-گروه اجتماعی: چند روز پیش سازمان جهانی کار در نتایج تحقیق گستردهای اعلام کرد: «تخمین زده میشود که حدود یک میلیارد نفر افراد دارای معلولیت در سراسر جهان حضور دارند. این رقم ۱۵ درصد از جمعیت جهان را شامل میشود. اکثر معلولان جهان در سن کار هستند.»
این آمار درشرایطی منتشر می شود که سازمان بهزیستی اعلام کرده که بنا به آمار رسمی، حدود ۱۰ میلیون نفر از این آمار در کشور ما زندگی می کنند. بنا به گفته های سازمان بهزیستی: «بر اساس پیمایش ملی شیوعشناسی معلولیت، حدود ۱۱.۵ درصد جمعیت کشور معادل بیش از ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر را افراد دارای معلولیت تشکیل میدهند. سیدجواد حسینی روز یکشنبه در سی و سومین جلسه ستاد هماهنگی و مناسب سازی کشور، افزود: پیمایش ملی شیوعشناسی معلولیت در ۱۹ استان کشور انجام شده که طی آن بیش ۲۸۰ هزار خانوار دارای معلول مورد مطالعه قرار گرفتند. اگر مناسب سازی یا دسترس پذیری را به دو بخش درون و برون شهری تقسیم کنیم، در هر دو بخش وزارت راه و شهرسازی بیشترین نقش را دارد که البته در درون شهرها شریک راهبردی و اصلی ما، شهرداریها هستند.»
اما این سوال مطرح است که آمار یک هشتم از جمعیت ایران که دچار معلولیت هستند، آیا آمار زیادی است؟ و ما در ایران با پدیده شیوع یا گسترش معلولیت همراه هستیم؟. باید پاسخ به این سوال را اولین سرشماری رسمی از میزان معلولیت در کشور پس از ۱۳ سال که در آذر امسال برگزار شد، جست وجو کرد، طبق این پیمایش نشان می دهد که نرخ شیوع انواع معلولیت از طیف خفیف تا شدید در ایران ۱۱.۵ درصد از جمعیت ۸۵ میلیون نفری کشور است که اختلاف قابل توجهی با نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰ مرکز آمار ایران و نرخ شیوع ۱.۳ درصدی معلولیت از جمعیت ۷۵ میلیون نفری کشور در سال سرشماری دارد.
طبق نتایج این پیمایش، میزان شیوع محدودیت عملکردی در ایران (مجموع ناتوانی با طیف خفیف تا شدید) معادل ۱۱.۵ درصد از جمعیت کشور است که تعداد زنان مبتلا ۱۱.۱ درصد در مقابل ۱۰.۵ درصد مرد است اما طبق نتایج این پیمایش، آنچه که در اذهان عمومی و به دلیل علائم و نشانه بارز (مثل نابینایی و ناشنوایی مطلق یا قطع نخاع یا مشکلات ذهنی شدید) به عنوان «معلولیت» شناخته میشود، ۱۰.۳ درصد از جمعیت کشور را شامل میشود.
طبق آمار تفکیکی در این پیمایش، معلولیت جسمی حرکتی با شیوع ۶.۶ درصدی از جمعیت کشور، بالاترین شیوع را در معلولیتهای دایمی منجر به ناتوانی داشته و سپس آسیب بینایی با شیوع ۳.۶ درصدی، آسیب شنوایی با شیوع ۱.۸ درصدی، آسیبهای ذهنی هوشی با شیوع ۱.۸ درصدی و آسیبهای صوت و گفتار با شیوع ۰.۸ درصدی از کل جمعیت کشور برآورد شده است.
ژنتیک اولین متهم شیوع معلولین
بخش دیگری از این پیمایش، به آسیبشناسی دلایل بروز معلولیت اختصاص دارد که طبق نتایج این بخش، ۴۰.۷ درصد معلولیتهای دایمی منجر به کمتوانی (مثل نابینایی یا سندروم داون) دلایل ژنتیکی دارد به این معنا که جنین در دوره بارداری مادر به این معلولیتها دچار شده و وجود یک فرزند معلول در خانواده، خانوادههای دارای چند فرزند معلول، آسیب بینایی، آسیبهای ذهنی هوشی، اختلالات رشدی، اختلالات شناختی و آسیبهای جسمی حرکتی، از جمله دلایل افزایش احتمال خطر آسیبهای ژنتیکی شناسایی شده است.
طبق نتایج این پیمایش ۵۹.۳ درصد معلولیتها در کشور، دلیل اکتسابی داشته که «آسیبدیدگی نوزاد در اثر زایمان دشوار، تولد زودرس، کمبود اکسیژن در هنگام تولد، حوادث و سوانح، مشکلات روحی و روانی و مشکلات خانوادگی و داروها» به عنوان دلایل اکتسابی معلولیتهای دایمی منجر به کمتوانی شناسایی شده است.
نکته مهم و مرتبط با انتشار این پیمایش، برهم خوردن تمام معادلات درباره برنامهریزی، بودجهنویسی و حتی ایجاد زمینه توانمندسازی جامعه هدف است چرا که طراحی چشماندازی برای جمعیت یک میلیون نفری (تخمین مرکز آمار ایران از جمعیت معلولان کشور در سال ۱۳۹۰) مختصاتی مشخص دارد و حالا این جمعیت با یک سرشماری نزدیک به یقین، حدود ۱۰ برابر افزایش یافته و به عدد بیش از ۹ میلیون نفر رسیده در حالی که تمام زیرساختها با فرض همان عدد یک میلیون نفری در نوسانی محدود طراحی شده بوده است.
تاثیر حذف غربالگری دوره بارداری
«من متأسفم از اینکه غربالگری را حذف کردند. قدرت جمعیت اگرچه مهم است، اما ما سیاستهای معلولیتزا را به آن اضافه کردیم.»این جمله، اولین انتقاد رسمی یکی از اعضای کابینه چهاردهم از قانون جوانی جمعیت و حذف غربالگری دوره بارداری است. علی ربیعی؛ دستیار ویژه رییسجمهور در امور اجتماعی، روز ۱۱ آذر در جلسهای مشترک با رییس سازمان بهزیستی و انجمنهای فعال در حوزه معلولان این جمله را گفت در حالی که طی ماههای اخیر، مسوولان وزارت بهداشت دولت سیزدهم، طراحان قانون جوانی جمعیت در مجلس و همچنین مسوولان فعلی وزارت بهداشت، معلولزایی به عنوان تبعات جبرانناپذیر ممنوعیت غربالگری دوره بارداری طی سه سال گذشته را منکر شدهاند اما واقعیتهای کف جامعه، خلاف این انکارهاست .
روایت متفاوت از دوران سالمندی همراه با معلولیت
فردین کمانگر- در قلب شهر سنندج، مکانی وجود دارد که در آن نهال امید در دلهای ناامید کاشته میشود. سرای سالمندان سنندج، خانهای برای کسانی است که روزگاری در اوج قدرت و توانایی بودند و اکنون، گذر زمان، آنها را به گوشهای کشانده است.
در این سرای پر مهر، داستانهای بسیاری نهفته است. یکی از این داستانها، روایت زندگی «محمدعلی مظفری» است؛ مردی که براثر سانحه رانندگی در جادههای کشور دچار ضایعه نخاعی شد و توان حرکت و انجام فعالیتهای خود را از دست داد این مرد که روزگاری، در گیرودار مشکلات و سختیهای زندگی قرار گرفته بود امروز، او با پشت سرنهادن تمام یاس و ناامیدیها با لبخندی بر لب، به زندگی ادامه میدهد. لبخندی که گواه بر امیدواری و قدردانی او از زندگی است.
او براین باور است که سرای سالمندان سنندج، تنها یک مکان برای نگهداری از سالمندان نیست. بلکه خانهای است که در آن، سالمندان با عشق و احترام زندگی میکنند. در این مکان، تلاش میشود تا نیازهای جسمی و روحی سالمندان به بهترین شکل ممکن برآورده شود. حضور چنین افرادی در سرای سالمندان این مهم را بیان میکند که رویکرد سرای سالمندان به نسبت گذشته در جامعه تغییر کرده است و امروز جامعه نیز پذیرفته است که باید فضا و مکانی متناسب با جایگاه، شان و مقام سالمند احداث شود تا به این قشر که روزگاری در اوج قدرت و توان بودند خدماتی را ارائه دهد.
خدمات ارائه شده در سرای سالمندان شامل: مراقبتهای پزشکی و پرستاری، خدمات توانبخشی، فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و خدمات تغذیهای است و ارائه این خدمات نیازمند تأمین اعتبارات است که متأسفانه در کشور در این حوزه با مشکل اساسی مواجه هستیم و بخش دولتی بدون حضور بخش خصوصی و خیرین نمیتواند به رسالت خود در مقابل سالمندان عمل کند.
بااینحال سرای سالمندان سنندج توانسته است اعتماد خیرین را جذب کند و این سرای سالمندان، بدون حمایت خیرین، نمیتوانست به این جایگاه برسد. خیرین سنندجی، با دستان پر مهر خود، همواره در کنار سالمندان بودهاند و تلاش کردهاند تا موانع پیشروی این سرای سالمندان را از میان بردارند و امروز شاهد تغییر و تحولات اساسی در ساختار این سرا هستیم و سالمندان در فضایی مناسب به زندگی خود ادامه میدهند.
آرمان امروز