نورنیوز- گروه فرهنگی: «گوزنهای اتوبان» با ایدهای مدرن و جسورانه پا به میدان گذاشت؛ اثری که به نظر میرسید میتواند نگاهی متفاوت به دنیای بلاگری و فضای مجازی بیندازد. اما نتیجه چیزی جز یک روایت سردرگم، شخصیتهای تکبُعدی و پیامی کلیشهای نشد. فیلم با ریتمی تند و پرکشش آغاز میشود، اما هرچه پیش میرویم، بیش از آنکه ما را به عمق داستان ببرد، از آن فاصله میگیریم. در نهایت، نه منطق اتفاقات روشن است، نه رفتار شخصیتها قابل درک. درست مثل گوزنی که در میان چراغهای خیرهکننده اتوبان سرگردان شده، فیلمساز هم میان واقعگرایی و شعارزدگی بلاتکلیف مانده است.
شخصیتهایی که زنده نمیشوند
عابس، راننده پیک موتوری، درگیر ماجرایی میشود که سرنوشت او را تغییر میدهد. اما آیا او یک قهرمان است؟ یا قربانی؟ این همان سؤالی است که فیلم هرگز به آن پاسخ نمیدهد. عابس، کیانا، صبا و دیگر شخصیتهای فیلم، همگی در حد تیپهای آشنا و کمجان باقی میمانند و برای تماشاگر، انگیزههایشان گنگ و نامفهوم است. حتی ستارههای فیلم مثل الناز شاکردوست، صدف اسپهبدی، پیمان قاسمخانی و نوید پورفرج هم نتوانستهاند روحی تازه به این کاراکترهای بیجان بدمند.
شعارزدگی در لباس مدرن
فیلم در ظاهر، قصد دارد چهرهای تاریک از فضای مجازی و تأثیرات مخرب آن به تصویر بکشد. اما در عمل، همان دنیایی را که محکوم میکند، با رنگ و لعابی فریبنده و جذاب ارائه میدهد. اگر قرار است شبکههای اجتماعی، مسیر سقوط باشند، پس چرا فیلم باعث میشود مخاطب آرزو کند خودش را در همان مسیر بیندازد؟ از سوی دیگر، چرا همیشه قربانیان این قصهها از طبقات فرودست جامعهاند و افراد ثروتمند، حتی اگر شیاد باشند، باز هم در اوج قدرت و ثبات تصویر میشوند؟
پایانی که فراموش میشود
چپ کردن ماشین بلاگر و سرانجام عابس، به جای آنکه گره اصلی فیلم باشد، بیشتر شبیه یک اتفاق فرعی است که ناگهان پرونده فیلم را میبندد. نه تعلیقی دارد، نه هیجانی، و نه حتی یک نقطه دراماتیک برای تماشاگر میسازد. از طرفی، ورود عابس به خانه کیانا و رخدادهای پس از آن، هیچ منطق روشنی ندارد. فیلمی که با ایدهای قوی شروع شده بود، در پایان، نه حرف تازهای میزند و نه حتی همان پیام شعاریاش را درست منتقل میکند.
جوایز و حاشیهها
با وجود این ضعفها، «گوزنهای اتوبان» توانست در جشنواره فجر چندین نامزدی به دست بیاورد و نوید پورفرج نیز دیپلم افتخار بهترین نقش اول مرد را دریافت کرد. هرچند بازی او در نقش عابس قابل قبول بود، اما این پرسش همچنان مطرح است که چرا فیلمی با چنین فیلمنامه ضعیف و کارگردانی بیروح، تا این حد مورد توجه داوران قرار گرفت؟ آیا نامهای بزرگ فیلم در این انتخابها تأثیر داشتند؟
«گوزنهای اتوبان» میتوانست یک فیلم اجتماعی درخشان باشد، اما بهجای تحلیل واقعبینانه از زندگی در شبکههای اجتماعی، به یک بیانیه شعاری و بیاثر تبدیل شد. فیلم نه فقط در ترسیم واقعیتهای دنیای دیجیتال شکست خورد، بلکه حتی نتوانست داستانی منسجم و قابل باور ارائه دهد. شاید در سالهایی که فیلمهای اجتماعی جایگاهشان را از دست دادهاند، چنین فیلمهایی هم غنیمت باشند، اما آیا این برای سینمای ایران کافی است؟
نورنیوز