نورنیوز-گروه فرهنگی: امسال صدوچهلویکمین سالگرد ولادت علامه اقبال است و ویژه برنامههایی در سراسر پاکستان در حال برگزاری است.
اقبال لاهوری که بود؟
محمد اقبال لاهوری، شاعر بزرگ و متفکر مسلمان در سال 1289 هجری قمری در سیالکوت پاکستان دیده به جهان گشود و در اول اردیبهشت 1317 درگذشت. تحصیلات عالیه خود را در کشورهای آلمان و انگلستان به پایان رساند. آثار او عبارتند از ارمغان حجاز، جاویدنامه، زیور عجم، اسرار و رموز، پیام مشرق و .... اقبال یکی از بزرگترین متفکرین و اندیشمندان جهان اسلام و یکی از بارزترین چهرههای اصلاحگری معاصر است. او یکی از نخستین کسانی است که به بازسازی تفکر فلسفی و فکری مسلمین پرداخت و نقش کلیدی در شکست طلسم غربزدگی در سراسر جهان اسلام بازی کرد.
اقبال و مقابله فکری با غرب
اقبال در راس متفکرینی بود که به رویارویی با استعمار غرب پرداخته و به خصوص در وجهه عقیدتی و فرهنگی با جهادهای فکری و سیاسی پیگیر خود نقشهای استعمارگران را نقش بر آب ساخته و یک نهضت بازگشت به خویشتن را در جهان اسلام آغازید.
اقبال لاهوری از دنبال کنندگان راهی بود که با سیدجمالالدین اسدآبادی آغاز شده بودنقش جمالالدین در این است که وی با افکار آتشین خود در همه رشتهها و تمامی مناطق جهان اسلام رستاخیزی به وجود آورد، ولی به علت گستردگی دامنه فعالیت خود نتوانست کار فکری و ایدئولوژیک عمیقی را به جای گذارد. نقش بزرگ وی این بوده که جرقهای برای شعلهور ساختن نبوغهای دیگر، از جمله محمد عبده، اقبال و حسن البنا بود.
در کلام و الهیات، کار سید جمال را محمد عبده دنبال کرد، در صحنه سیاست اخوانالمسلمین و مسلم لیگ و سازمانهای دیگر ایدههای سیدجمال را پس گرفتند و در فلسفه و رویارویی با استعمار فرهنگی و فکری هم اقبال مهمترین نقش را به عهده گرفت و کوشید تا از یک سو اسلام را به صورت یک ایدئولوژی زنده و همهجانبه معرفی کند و از سوی دیگر جمود فکری مسلمانان را بشکند و مکاتب و ایدئولوژیهای شرق و غرب را شکست دهد.
مبارزه با غربزدگان داخلی
در زمانی که اقبال دست به مجاهدتهای فکری زد، در جهان اسلام، شبهروشنفکران خودباخته و عاملان استعمار غرب از هر طرف بر شرق اسلامی فشار آورده و حمله بزرگی را آغاز نموده بودند تا مسلمانان را از خود بیگانه سازند. اقبال با نوشتهها و شعرهای خود، برای مهار کردن این جریان خطرناک نقشی تاریخی بازی کرد. اقبال، این روشنفکر غربدیده و مسلط بر فکر و اندیشه غربیان، کسی بود که بیش از همه غرب و ارزشهای آن را مورد حمله قرار داد و نقاط ضعف آن را افشا نمود. او ارزشهای اصیل اسلامی را مورد تاکید قرار داد و نسل جوان مسلمان را از نعمت اعتماد به نفس مجددا برخوردار ساخت.
اقبال در ایران
اقبال در ایران از آن جهت شهرت دارد که بیش از 7000 بیت شعر پارسی سروده است. جالب آنکه این شاعر پر آوازه هیچگاه به ایران نیامده بود! و جالبتر آنکه اشعار فارسی او را قویتر از اشعار اردویش ارزیابی کردهاند. شاید به همین دلیل است که او را «ایرانیترین» خارجی و «شیعه ترین» سنی نامیدهاند.
او فلسفه خویش را مبتنی بر قرآن کریم میداند و اعتقاد راسخ دارد که روح فلسفه یونانی سنخیتی با فلسفه اسلامی ندارد.
او به مولانا عشق وارادتی خاص داشته است و در اشعارش به آن تصریح کرده است.
شاعر نامدار پاکستانی به تاریخ 1 اردیبهشت سال 1317 و در 60سالگی چهره در نقاب خاک کشید و در شهر لاهور به خاک سپرده شد.
اقبال شیفتهی فرهنگ و تمدن ایران و اسلام است:
مرا بنگر که در هندوستان دیگر نمیبینی
برهمنزادهای دردآشنای روم و تبریز است
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطهها زد در خمیر زندگی اندیشهام تا به دست آوردهام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت ریختم طرح حرم در کافرستان شما
فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق پاره لعلی که دارم از بدخشان شما
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند دیدهام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
نگاهی گذرا به برخی اشعار اقبال، دربردارندهی نکاتی قابل گویا و قابل تأمل است.
با وجود آشنایی با برخی زبانهای شرقی و غربی، علاقهی فراوانی به زبان فارسی دارد:
گرچه هندی در عذوبت شکر است
طرز گفتار دری شیرینتر است
معتقد است توانمندیهای قابل توجهی در درون جامعه و فرهنگ و تمدن مسلمانان وجود دارد:
تا نگاهی افکنی بر روی خویش
میشوی زنجیری گیسوی خویش
به فرد و جامعهی مسلمان و شرقی توصیه میکند که خود را و میراث تاریخی و فرهنگی و ظرفیتهای خود را بشناسد، معرفی کند و به کار بگیرد:
گرمرو در جستجوی سرمهای
واقف از چشم سیاه خود نهای
و از اینکه خود را نبیند و نشناسد و به امید دیگران باشد و خود را پایینتر از دیگران ببیند، انتقاد میکند و آن را مانع شکوفایی استعدادها میداند:
بیم چون بند است اندر پای ما
ور نه صد سیل است در دریای ما
مثل نی خود را ز خود کردی تهی
بر نوای دیگران دل مینهی
ای گدای ریزهای از خوان غیر
جنس خود میجویی از دکان غیر
رفتار مسلمانان و دوری آنها از اصول و مبانی اصیل و سازندهی اسلام را مورد انتقاد قرار میدهد:
کعبه آباد است از اصنام ما
خندهزن کفر است بر اسلام ما
خودناشناسی و نداشتن هدف و آرمان را مشکل مشرقزمین میداند:
خاور که آسمان به کمند خیال اوست
از خویشتن گسسته و بی سوز آرزوست
معتقد است مشکلات مسلمانان ناشی از رویگردانی و عمل نکردن به آموزههای اسلام و پیامبر اکرم است:
تا شعار مصطفی از دست رفت
قوم را رمز بقا از دست رفت
اقبال تحصیلکردهی غرب است. با این حال نگاه او به تمدن غرب همراه با واقعنگری و آسیبشناسیست. علم و فرهنگ و اندیشهی غرب را کامل نمیداند:
قدح خردفروزی که فرنگ داد ما را
همه آفتاب لیکن اثر سحر ندارد
گذشته از این، فرهنگ و تمدن غرب را درگیر و دچار مشکلات و بحرانهای جدی میداند:
بیا که ساز فرنگ از نوا درافتاده است
درون سینهی او نغمه نیست، فریاد است
مشرقزمین و مسلمانان را به عرضه و ارائهی سخنی نو و الگویی جایگزین فرامیخواند:
اگر در دل جهانی تازهای داری برون آور
که افرنگ از جراحتهای پنهان بسمل افتاده است.
اقبال به آینده امیدوار است و امید میدهد:
مهر و مه روشن ز تاب ما هنوز
برقها دارد سحاب ما هنوز
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیدهام از روزن دیوار زندان شما
با موج درآویز
نقش دگر انگیز
تابنده گهر خیز