▫️از آسمان آتش میبارد؛ چله تابستان است و مکه به خاطر حج از همیشه شلوغتر و منزلگاه امام حسین(ع) از روزهای دیگر پررفتوآمدتر.
▪️دو روز بیشتر تا عید قربان باقی نمانده است و خبر اینکه فرزند علی، حج را بخاطر سفر به کوفه نیمهکاره رها خواهد کرد، خیلیها را از دور و نزدیک سراسیمه روانه بیت او کرده است.
▫️تعدادی سوال دارند و تعداد بیشتری ترس. صداها، بیرون منزلگاه بلندتر است؛ «بخدا که نمیگذارند پایش به کوفه برسد».
▪️هنوز یکی بیرون نیامده، یکی دیگر وارد میشود. فریادها در محضر امام اما نجواگونه است: «در مکه بمان آقا! هم جانت در امام میماند و هم عزت و احترامت محفوظ ».
▫️حسین در پاسخ، لبخند میزند و آدمها یکی یکی با چشمانی گریان و بغضی که گلویشان را تنگ میفشارد، بیرون میآیند.
▪️کوفه، امامکُش بود، درست، اما حسین به دعوت نمیرفت؛ صدایی او را به بیابان میخواند که ابراهیم را خوانده بود؛ موسی را خوانده بود و محمد را خوانده بود. حسین را از آسمان طلبیده بودند.
نورنیوز